@AxNegarBot dan repost
در مدتی که میان سرخپوستان زندگی میکردم، مجرد ماندم، گویی در انتظار زنی بودم که کاملاً از آن من باشد و کمبودهای شخصیت، عشق و محبت را در من جبران کند.من عاشق هموطنان جدیدم شدم، عاشق نگاه سادهشان به امورات زندگی، برآوردن نیازهای روزانه بیآنکه به اصول اساسیشان بیاعتنایی کنند،
بهویژه #مراقبتشان از #خاک، #هوا و #آب ارزشمند و کمیابشان، آبی که در چاههای عمیق مخفی شده است. هیچ رودخانهای در سطح دشت یوکاتان جاری نیست، بلکه دارای شبکهای از جریانهای زیرزمینی است.
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
مراقبت از خاک مأموریت اصلیشان بود.آنها #خادمان خاک بودند.
به همین منظور هم به دنیا آمده بودند. متوجه شدم که داستانهای اعجابانگیزشان، مراسمشان و مناجاتشان، هدفی غیر از #حفظ شادابی و باروری خاک و بزرگداشت نیاکانشان ندارد، بزرگداشت همان نیاکانی که از خاک نگهداری کرده بودند و آن را سخاوتمند یا بخیل، اما در هر حال زنده، برای فرزندانشان میراث گذاشته بودند.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
وظیفهای بیپایان بود، نوعی توالی که در آغاز به نظر ما کاری طاقتفرسا، کشنده و تکراری بود،
اما سرانجام متوجه شدیم که پاداش کارشان انجام همان کار بود. در حقیقت آنها زندگی میکردند تا وقتی مردند دنیا همچنان فرزندانشان را سیر کند. در نظر آنها، مرگ هدیهای برای تداوم زندگی فرزندانشان بود.
به همین دلیل، به نظر این بومیان، تولد و مرگ پدیدههایی یکسان بودند، وقایعی که به یک اندازه درخور شادی و احترامند.
اولین مراسم تدفینی را که دیدیم هرگز فراموش نخواهم کرد، زیرا با مراسمی روبرو شدیم که نمایانگر آغاز و تداوم همه چیز بود، درست مانند مراسمی که برای تولد برگزار میکنیم. چهرهها و حرکات و نوای سازهایشان گواهی بر این باور بود که مرگ سرچشمهٔ زندگی است، مرگ نخستین تولد است، ما از مرگ میآییم. زاده نمیشویم، مگر آنکه پیشتر کسی مرده باشد، آن هم به خاطر ما و برای ما.
از کتاب: #درخت_پرتقال
🍀جبهه طبیعت👇
@jebhetabiat
بهویژه #مراقبتشان از #خاک، #هوا و #آب ارزشمند و کمیابشان، آبی که در چاههای عمیق مخفی شده است. هیچ رودخانهای در سطح دشت یوکاتان جاری نیست، بلکه دارای شبکهای از جریانهای زیرزمینی است.
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
مراقبت از خاک مأموریت اصلیشان بود.آنها #خادمان خاک بودند.
به همین منظور هم به دنیا آمده بودند. متوجه شدم که داستانهای اعجابانگیزشان، مراسمشان و مناجاتشان، هدفی غیر از #حفظ شادابی و باروری خاک و بزرگداشت نیاکانشان ندارد، بزرگداشت همان نیاکانی که از خاک نگهداری کرده بودند و آن را سخاوتمند یا بخیل، اما در هر حال زنده، برای فرزندانشان میراث گذاشته بودند.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
وظیفهای بیپایان بود، نوعی توالی که در آغاز به نظر ما کاری طاقتفرسا، کشنده و تکراری بود،
اما سرانجام متوجه شدیم که پاداش کارشان انجام همان کار بود. در حقیقت آنها زندگی میکردند تا وقتی مردند دنیا همچنان فرزندانشان را سیر کند. در نظر آنها، مرگ هدیهای برای تداوم زندگی فرزندانشان بود.
به همین دلیل، به نظر این بومیان، تولد و مرگ پدیدههایی یکسان بودند، وقایعی که به یک اندازه درخور شادی و احترامند.
اولین مراسم تدفینی را که دیدیم هرگز فراموش نخواهم کرد، زیرا با مراسمی روبرو شدیم که نمایانگر آغاز و تداوم همه چیز بود، درست مانند مراسمی که برای تولد برگزار میکنیم. چهرهها و حرکات و نوای سازهایشان گواهی بر این باور بود که مرگ سرچشمهٔ زندگی است، مرگ نخستین تولد است، ما از مرگ میآییم. زاده نمیشویم، مگر آنکه پیشتر کسی مرده باشد، آن هم به خاطر ما و برای ما.
از کتاب: #درخت_پرتقال
🍀جبهه طبیعت👇
@jebhetabiat