با شنیدن اسمم از طرف نیلو سمتش برگشتم و "جانم"ی زیر لب گفتم. لبخند دندونمایی زد وگفت:
- امیرجونم من تویه مغازه که شخصیه کار دارم تو برو منم میام!
ابرویی بالا انداختم وگفتم:
- کجا مثلا؟!
- یجا دیگه بهتوچه... اذیت نکن دیگه خودت بفهم.
با اینکه منظورشو فهمیدم ولی واسه حرس دادنش عجیب لهله میزدم. اخمی کردم وگفتم:
- گفتم کجا؟!
حرصی نگاهم کرد که حرفم رو محکم نکرار کردم که از کوره در رفت وگفت:
- عه، میخوام برم تو مغازه لباسزیر بخرم خیالت راحت شد.
شیطون نگاهش کردم و گفتم:
- اوف لعنتی منم بیام؟
دندوناش رو روهم سایید و سمتن خیز برداشت که...
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ✨
میخواست بادختره بره مغازه #لباسزیر فروشی😹💔
بیا سرچ کن #پآرت۲۲ نبود بلف🚫🌿
-
https://t.me/joinchat/AAAAAFHtF-_P2YOW6wCJWQ -