Bnr jnm📢😁 dan repost
رو به امیر لب زدم:
- حاملم!
چشماش چهار تا شد و لب زد:
- چی میگی ایسو مگه میشه حامله باشی؟
تو حامله نمیشی امکان نداره.
دستمرو روی شکمم گذاشتم و گفتم:
- اما امیر یه بچه از استخون و جون من و تو داره به دنیا میاد!
لبخندی زد و بغلم کرد و گفت:
- بریم واسه هفت تا بچه.
با تعجب گفتم:
- بعنی چی اینطوری که من هر شب باید زیرت باشم.
شیطون نگام کرد و...
برای خوندن ادامه بجوین:🔞
[ https://t.me/joinchat/AAAAAFdmGEKdV61hRVZ9wQ ]
- حاملم!
چشماش چهار تا شد و لب زد:
- چی میگی ایسو مگه میشه حامله باشی؟
تو حامله نمیشی امکان نداره.
دستمرو روی شکمم گذاشتم و گفتم:
- اما امیر یه بچه از استخون و جون من و تو داره به دنیا میاد!
لبخندی زد و بغلم کرد و گفت:
- بریم واسه هفت تا بچه.
با تعجب گفتم:
- بعنی چی اینطوری که من هر شب باید زیرت باشم.
شیطون نگام کرد و...
برای خوندن ادامه بجوین:🔞
[ https://t.me/joinchat/AAAAAFdmGEKdV61hRVZ9wQ ]