کُنج ??


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


«‌ميان اين همه فرياد بى‌كسى تنها
سكوت واژه غمگين روزهاى من است»

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


دوستان دارن آهنگ‌ها رو مسخره می‌کنن. 😂😒 برید خودتون رو مسخره کنید. خیلی هم خوبن. 😂🤦🏻‍♀️








خودم بعد گوش دادن‌شون انرژی و امید به زندگیم رفت بالای هزارتا. 😂🤦🏻‍♀


دوتا آهنگ خیلی شاد پیدا کردم. 🥳😃 مناسب برای رد دادن در این عصر زیباست. 🥳😃🥰💃🏻


«عشقت اما به غم‌هایش نمی‌ارزید.»


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish




یه آهنگ برای شادیِ شما عزیزان پیدا کردم. اصلا نگم براتون. 😂🤭🥰🙂🥳


آيد وصال و هجر غم انگيز بگذرد
ساقي بيار باده که اين نيز بگذرد

اي دل به سرد مهري دوران صبور باش
کز پي رسد بهار چو پاييز بگذرد

دلها به سينه گم شود از دستبرد عشق
هرجا بدان جمال دل آويز بگذرد

بيند چو ابر گريه کنان در رهم وليک
از من چو برق خنده زنان تيز بگذرد

شب چون ز کوي او گذرم با نثار اشک
گويي ز باغ ابر گهرريز بگذرد

سوي من آرد اي گل نورسته بوي تو
هرگه صبا به گلبن نوخيز بگذرد

داغم، ز بخت غير ولي جاي رشک نيست
کز ما گذشت يار و از او نيز بگذرد

- رهی معیری


«چشمامو بستم رو خودم از مرز تقدیرم بری
با اینکه می‌دونی خودت این بار می‌میرم بری»






«دوباره حال من بد میشه و دلتنگیام بدتر
دوباره قصه رو تکراره و طی میشه تا آخر
با اینکه هر دقیقه از تو و عشق تو بیزارم
برام مثل نفس میمونی و بازم دوست‌دارم»




به آسمان نرسد هر که خاک پای تو نیست
فرو رود به زمین هر که در هوای تو نیست

مگر تو خود به خموشی ثنای خودگویی
وگرنه هیچ زبان در خور ثنای تو نیست

شکوه بحر چه سازد به تنگنای حباب؟
سپهر بی سر و پا ظرف کبریای تو نیست

سپرد جا به تو هر کس ز بزم بیرون رفت
تویی به جای همه، هیچ کس به جای تو نیست

کدام گهر سیراب بحر و کان را همت؟
که چشمه عرق از خجلت صفای تو نیست

شکر به زاغ فرسنی و استخوان به هما
چه رمزها که نهان در کف عطای تو نست

مگر ز نعمت دیدار سیر چشم شود
وگرنه هر دو جهان در خور گدای تو نیست

مگر قبول تو آبی به روی کار آرد
وگرنه بندگی چون منی سزای تو نیست

بساز از دل سنگین خویش آینه ای
که هیچ آینه را طاقت لقای تو نیست

جواب آن غزل است این که گفت مرشد روم
چه گوهری تو که کس را به کف بهای تو نیست

- صائب تبریزی




حتما نباید آدورنو بود تا فهمید: «زندگی بد را نمی‌توان خوب زیست».
‏مسئله «در یک آن» فهمیدن این حقیقت است. اتفاقی که ممکن است پشت فرمان، زیر دوش، درحال هم‌آغوشی، در یک میهمانی، توی سوپرمارکتی با صدای بلند موسیقی شاد، یک بارِ شلوغ، آخرین گیت پرواز یا هرجای دیگری بیافتد.
مسئله اینجاست که تا ابد دیگر نمیتوان به قبل از آن «لحظه» بازگشت.
‏والتربنیامین این کشف و شهودِ ناگهانیِ لعنتیِ دائمی را در مفهوم «تنهایی» تجمیع میکند:
«یک آن میفهمی که در این جهان تنهایی،[و از آن لحظه به بعد] تا ابد تنها خواهی ماند».

- نادر فتوره‌چی

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

221

obunachilar
Kanal statistikasi