دور، رها، گم شده، بیمقصد.
مثل یک ماهی معلق بین کیلومترها آب.
مثل اژدهایی دفن شده زیر خروارها برف.
ساکن.
تاریک و منتظر، تجسمش میکنم تا روزی که بتابد.
به امید آزادی.
مثل یک ماهی معلق بین کیلومترها آب.
مثل اژدهایی دفن شده زیر خروارها برف.
ساکن.
تاریک و منتظر، تجسمش میکنم تا روزی که بتابد.
به امید آزادی.