حرف از گذر زمان شد. گمان میکردم که به مرور، همه چیز از ذهنم پاک میشود و زمان، فراموشی را به قلب و ذهنم هدیه میدهد. چرا که قلب و ذهن هر کدام حافظهی خودشان را دارند. اما این فقط یک گمان بود. گمان میکردم که فراموشی در ذات انسان نهادینه شده است. هرچقدر که صبر کردم و دلم را به گذر زمان و نسیان وعده دادم، نتوانستم تو را از یاد ببرم. نشد که نشد. جای خالیات با هیچچیز و هیچکس پر نمیشود و تا ابدالدهر خالی باقی میماند.
هرچه در دنیا باشد جای تو را نخواهد گرفت و این خلأ در من، همیشه خالیست..
هرچه در دنیا باشد جای تو را نخواهد گرفت و این خلأ در من، همیشه خالیست..