مانیا هنر


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


هنر و ادبیات

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


عابری مرد به راه
کوزه ای بود و شکست
ودر این باره سخن ها
آنگونه گذشت
که کلاغی ز سر شاخه پرید
و کلاغی دیگر
آورد خبر :
عابری خسته به ره مرد ولی
پای اگر خسته به راه است
سنگ انداخته در راه اگر مرگ
بال رفتن نشکسته است
هدف گم نشده ست

اسماعیل شاهرودی
@maniahonar


تازه هاي نشر:
١. بلشويك ها
ميخائيل شاتروف
ترجمه ي احمد پوري

٢. مورسو از روبرو
كمال داود
ترجمه ي سحر قديمي

انتشارات مانياهنر
@maniahonar


نمايشگاه كتاب كرمان
سالن خواجوي كرماني
غرفه مانياهنر
@maniahonar


نمایشگاه کتاب کرمان
سالن خواجوی کرمانی
غرفه انتشارات مانیاهنر
@maniahonar




احمد فيلسوف
آلن بديو
ترجمه ي احمد حسيني
انتشارات مانياهنر
@maniahonar


سرودِ ابراهیم در آتش



در آوارِ خونینِ گرگ‌ومیش
دیگرگونه مردی آنک،
که خاک را سبز می‌خواست
و عشق را شایسته‌ی زیباترینِ زنان

که این‌اش
به نظر
هدیّتی نه چنان کم‌بها بود
که خاک و سنگ را بشاید.



چه مردی! چه مردی!
که می‌گفت
قلب را شایسته‌تر آن
که به هفت شمشیرِ عشق
در خون نشیند
و گلو را بایسته‌تر آن
که زیباترینِ نام‌ها را
بگوید.
و شیرآهن‌کوه مردی از اینگونه عاشق
میدانِ خونینِ سرنوشت
به پاشنه‌ی آشیل
درنوشت.ــ
رویینه‌تنی
که رازِ مرگش
اندوهِ عشق و
غمِ تنهایی بود.







«ــ آه، اسفندیارِ مغموم!
تو را آن به که چشم
فروپوشیده باشی!»







«ــ آیا نه
یکی نه
بسنده بود
که سرنوشتِ مرا بسازد؟



من
تنها فریاد زدم
نه!



من از
فرورفتن
تن زدم.



صدایی بودم من
ــ شکلی میانِ اشکال ــ،
و معنایی یافتم.



من بودم
و شدم،
نه زانگونه که غنچه‌یی
گُلی
یا ریشه‌یی
که جوانه‌یی
یا یکی دانه
که جنگلی ــ
راست بدانگونه
که عامی‌مردی
شهیدی؛
تا آسمان بر او نماز بَرَد.







من بی‌نوا بند‌گکی سربراه
نبودم
و راهِ بهشتِ مینوی من
بُز روِ طوع و خاکساری
نبود:
مرا دیگرگونه خدایی می‌بایست
شایسته‌ی آفرینه‌یی
که نواله‌ی ناگزیر را
گردن
کج نمی‌کند.



و خدایی
دیگرگونه
آفریدم».







دریغا شیرآهن‌کوه مردا
که تو بودی،
و کوهوار
پیش از آن که به خاک افتی
نستوه و استوار
مُرده بودی.



اما نه خدا و نه شیطان ــ
سرنوشتِ تو را
بُتی رقم زد
که دیگران
می‌پرستیدند.
بُتی که
دیگران‌اش
می‌پرستیدند.

احمد شاملو

@maniahonar


نكوداشت علي باباچاهي
امكان (نا)معنا در شعر پسامدرن
با حضور فرزان سجودي ، هوشنگ چالنگي، مریم حسين زاده ،احمدپوري و...
تاريخ ٨ دي
خانه هنرمندان
@maniahonar


یک دم به مراعات دلم گرم نداری
یک ذره مرا حرمت و آزرم نداری

من دوست ندارم که ترا دوست ندارم
تو شرم نداری که ز من شرم نداری

این مرکب بیداد تو توسن چو دل تست
وانرا چو بر خویش چرا نرم نداری

در دفتر تندی و درشتی که همانا
یک سوره برآید که تو آن برم نداری

انوري
@maniahonar


براي چه گوآرا

و مرد افتاده بود.

يكي آواز داد: دلاور برخيز!
و مرد همچنان افتاده بود.

دو تن آواز دادند: دلاور برخيز!
و مرد همچنان افتاده بود.

ده ها تن و صدها تن خروش برآوردند: دلاور برخيز!
و مرد همچنان افتاده بود.

هزاران تن خروش برآوردند: دلاور بر خيز!
و مرد همچنان افتاده بود.

تمامي آن سرزمينيان گردآمده اشك ريزان خروش برآوردند: دلاور برخيز!

و مرد به پاي خاست
نخستين كس را بوسه اي داد
و گام در راه نهاد.

گابريل گارسيا ماركز
ترجمه احمد شاملو
@maniahonar


اسطوره اساسا نوعی از حکایت و بازگویی است. داستانی است سنتی که ضمن آن تصاویر ذهنی گروهی انسان از جهان بیرون و روابط ناظر بر آن به یاری الفاظ و کلمات نموده شده است. به عبارت دیگر، اسطوره پنداشت های مشترک قوم و جماعتی است در دورانی معین درباره ی هستی و گیتی، مرد(انسان)، خویش و بیگانه و آفاق و انفس، که به شکل داستان بازگو شده است. در تحلیل نهایی، اسطوره تبلوری است از آرایش ذهنی در قالب زبان. هدف ذهن از پرداختن این آرایه ها نهایتا گونه ای خبر و پیام رسانی است.

از کتاب " اسطوره و ذهن اسطوره پرداز"
امیرکاوس بالازاده
انتشارات مانیاهنر
@maniahonar


ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم
ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما

چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان
کاید به جلوه سرو صنوبرخرام ما

ای باد اگر به گلشن احباب بگذری
زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما

گو نام ما ز یاد به عمدا چه می‌بری
خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما

مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپرده‌اند به مستی زمام ما

ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما

حافظ ز دیده دانه اشکی همی‌فشان
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما

دریای اخضر فلک و کشتی هلال
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما

حافظ شیرازی

یلدا مبارک
@maniahonar


چمدان پدرم
اورهان پاموك
ترجمه ي امين صديقي
انتشارات مانياهنر
@maniahonar


نويسندگي، بيان دانسته هایی است كه همه مي دانند و اما نمي دانند كه مي دانند. كشف ، پرورش و بيان اين دانسته ها، لذت سياحتي شگفت انگيز در جهاني بسيار آشنا را به خواننده مي بخشد. البته مهارت تبديل اطلاعات واقعي به نوشته نيز اين گونه براي مان لذت بخش است. نويسنده اي كه براي پرورش هنر و استعدادش و تلاش براي آفرينش يك جهان به اتاقي پناه مي برد، وقتي كارش را از زخم هاي پنهان خود آغاز مي كند، دانسته يا نادانسته، به انسان ها عميقا اعتماد مي كند. از آنجا كه همه زخمي همانند اين زخم ها دارند، براي همين بيان زخم ديگران براي شان قابل درك است و نيز با توجه به همانندي ميان انسان ها اين حس اعتماد متقابل وجود دارد. من نيز اين حس اعتماد را كاملا تجربه كرده ام.ادبيات واقعي، در مجموع، به دليل همانندي انسان ها، به يك اعتماد كودكانه و خوشبينانه متكي است. كسي كه سالها در خلوت و تنهايي مي نويسد، مي خواهد صدايش را به انسانيتي از اين سان و به جهاني بي مركز برساند.

چمدان پدرم
اورهان پاموك
ترجمه امين صديقي
انتشارات مانياهنر
@maniahonar


تعطیل شده ام
در این روز بارانی
که هیچ نمی بارد
نه اینکه جمعه باشم
صدایم را گم کرده ام و خانه شده ام

فرشته ای هستم از جنس بلور پاریس
خاک سیلکم متبلور شده
-گزارش عرش را
در روزنامه ی فردا بخوان!
برایت می
می
رم

هیچ وقت خوابیده بودم مگر مرگ
مجمعه شعر
بهنام عزتی
انتشارات مانیاهنر
@maniahonar


هيچ وقت خوابيده بودم مگر مرگ
مجموعه شعر
بهنام عزتي
انتشارات مانياهنر
@maniahonar


بالاترتر

درها که بسته تر است
سرگیجه می ریزند در گلویم از دیوارهای شمالی وجنوبی و شرقی وغربی/
که سینه سپر کرده ای ؟
رو به شمال و جنوب و شرق و غرب!
از کف اتاقت که به صورت افتاده ای و نه می خندی و نه
از سقف که رو به باران های تمام شده ایستاده ای و صدایت هرلحظه جیغ تر
گرگ ها و روباه ها وشغال ها و خرس ها
از هر سو درگلویم می ریزند
تو که سینه سپرکرده ای؟
در برابرکدام تیر یا شمشیر؟
کدام دشمن یا دوست؟
دربرابر درها که بسته ترتر است؟
یا نه می خندی و نه
با کدام چنگ ودندان نگه داشتی خود را در این جنگل معلق؟
این جا که جایی نیست، دنبال جایی باش که بسته ترترتر...
از سقف که باران نمی بارد...می بارد؟
از کف؟
از شرق وغرب و جنوب وشمال؟
چنگ ودندان؟
دریده تر از تو با چنگ ودندان می جنگم با گرگ ها و روباه ها و شغال ها و خرس ها
سرگیجه نمی گذارد یا نمی خندی؟
رو به من ایستاده ای رو به جنوب وشمال وشرق و غرب و بالا وپایین
نمی گذارم یا نمی خندی؟
درها که بسته ترترترترتر
ازشرق و غرب و جنوب و شمال
می گذاری ام کفِ اتاق
بالاترتر.
بالاتر
و می روم بالا


از کتاب "جمجمه ام در آكواريوم"
مجموعه شعر امين صدیقی
انتشارات مانياهنر
@maniahonar


جمجمه ام در آكواريوم
مجموعه شعر
امين صديقي
انتشارات مانياهنر
@maniahonar


در راستاي ادبيات مشروطه بين خطابه و قصه در رفت‌وآمد است انواع گفتمان‌هايي كه جنگ را به هر شكل توجيه مي‌كنند يادآور شده و از چشم بيندازد.» در اين اثر، صنعتي‌زاده در جست‌وجوي اين صلح پايدار، دختري دانشمند را به منادي صلح جهاني خود تبديل مي‌كند و «در پيشنهاداتي راديكال چه از منظر سياسي و چه اقتصادي، به كنار گذاشتن مرزهاي ملي، عبور از احساسات ملي‌گرايانه، تشكيل سپاه جهاني و تبديل كردن پول به يك اعتبار خريد مدت‌دار مي‌انديشد. اين كتاب را مي‌توان يكي از برجسته‌ترين كوشش‌هاي صلح‌طلبانه ادبيات مدرن فارسي در كوران جنگ جهاني دوم و مدتي پس از اشغال ايران در شهريور ١٣٢٠ دانست.» «فرشته صلح...» اولين‌بار در شهريور سال ١٣٢١ خورشيدي به سعي و اهتمام كتابخانه «ابن‌سينا» در چاپخانه «خودكار» ايران به چاپ رسيد. در بخش ابتدايي كتاب، صنعتي‌زاده اين رمان را كه هم‌زمان با جنگ جهاني دوم و با سوداي طرح‌ريزي و تخيل يك صلح پايدار نوشته است به انجمن نوبل تقديم مي‌كند.
صنعتي‌زاده در بخشي از ديباچه كتاب نوشته است: «دوستي و محبت و علاقمندي آدميزاد از اين جهت به اهل خانه و فاميلش از ديگران بيشتر است كه آن‌ها از سايرين به او نزديك‌‌ترند و همچنين همسايه‌ها و اهل محله و همشهريان و ميهن خود را ازاين‌رو بر ساير بني نوع خود برتري و ترجيح مي‌دهد كه تماس آن‌ها با او زيادتر و آميزششان بيشتر مي‌‌باشد و ميهن‌دوستي و مرز و بوم پرستيش به اين واسطه است كه از نعمت‌هاي اراضي و جنگل‌ها و صحرا و بيابانش استفاده برده، گوشت و پوست و استخوانش از آن آب و خاك پرورش و نشو و نما يافته. در آتيه نزديكي اختراعات و كشفيات تازه‌ كار بزرگي انجام خواهد داد، ديوارها و حصارهاي آهنين و حد و حدودهايي كه به مرور ايام براي جدايي اهل عالم ساخته و پرداخته‌اند از ميان مي‌رود و نوع بشر بيشتر از پيش‌تر به هم نزديك خواهند شد.»

فرشته صلح يا فتانه اصفهاني
عبدالحسين صنعتي
ويرايش مهدي گنجوي و مهرناز منصوري
انتشارات مانياهنر
@maniahonar


معرفی کتاب های مانیاهنر در روزنامه شرق چهارشنبه 22 آذر

مجمع ديوانگان و فرشته صلح

عبدالحسين صنعتي‌زاده‌كرماني را از پيشگامان رمان علمي- تخيلي و رمان آرمان‌شهري در ادبيات معاصر ايران دانسته‌اند. او از جمله نويسندگاني است كه در همان زمان حياتش مورد توجه شرق‌شناسان زيادي و از جمله ادوارد براون قرار گرفت. ادوارد براون در «تاريخ ادبيات ايران» به اختصار به جلد نخست رمان «دام‌گستران يا انتقام‌خواهان مزدك» پرداخته است. صنعتي‌زاده هم به‌واسطه پدرش و هم به‌واسطه آثارش با انقلاب مشروطه پيوند خورده است. پدر او، حاج‌علي‌اكبر صنعتي، از فعالان مشهور جنبش مشروطيت در كرمان بوده است.
به‌تازگي دو كتاب از صنعتي‌زاده توسط نشر مانيا هنر به‌ چاپ رسيده كه يكي از آنها كتاب مشهور «مجمع ديوانگان» است. كتابي كه بسياري آن را اولين رمان آرمانشهري تاريخ ادبيات فارسي ناميده‌اند و در دو جلد منتشر شده بود. اين كتاب را مي‌توان ادامه ادبيات مشروطه و محصول و پروراننده «مفهوم آينده در جنبش مشروطيت» دانست. جلد اول اين كتاب در فروردين ١٣٠٣ توسط كتابخانه مظفريه در شركت مطبعه قناعت به قيمت دو قران منتشر شده بود. اين جلد از كتاب، به‌جز تهران در همان سال ١٣٠٣ در بمبئي نيز به چاپ رسيد. جلد دوم «مجمع ديوانگان» نيز در فروردين ١٣٠٤ منتشر شد. صنعتي‌زاده در مقدمه كوتاهي كه براي جلد دوم اثرش نوشته بود آورده: «پس از آن‌كه در حمل سال قبل، ١٣٠٣ شمسي، جلد اول رساله مجمع ديوانگان انتشار يافت، عده زيادي از دوستان و ياران اهل دل پيوسته جلد دوم آن را مي‌خواستند. ولي مع‌التاسف كسالت مزاجي كه عارض شده بود از اداي وظيفه و برآوردن خواهش يارانم باز داشت. تا آن‌كه در ميزان هزاروسيصدوچهل‌وسه هجري در كرمان جناب اجل عالي آقاي دكتر دادسن انگليسي، كه مدتي است ترك شهر و ديار خود گفته و به رياست مريض‌خانه مرسلين انگليسي در كرمان فقيرنوازي نموده و متحمل زحمات زيادي شده‌اند و شايد از بركت وجود ايشان چندين هزار نفر از فقرا و بيچارگان كرماني از هلاكت نجات يافته‌اند، مرض را تشخيص داده و امر به جراحي دادند و پس از پنج روز به كلي رفع كسالت شده و گويي زندگاني جديدي از نو خداوند عطا فرمود. سپس اولين وظيفه‌اي كه انجامش لازم بود برآوردن خواهش ياران و تشكر از وجود اين شخص محترم بود كه خدايش عمر طولاني و سعادت ابدي دهاد و بالاخره از همان روز بهبودي در مريض‌خانه كه بيشتر از هفت روز نبود اين رساله ناقابل را نوشته و اينك در اين عيد نوروز به هم‌وطنان تقديم مي‌نمايد.» نشر مانيا هنر هر دو جلد «مجمع ديوانگان» را در يك كتاب و با ويرايش مهدي گنجوي و مهرناز منصوري به‌چاپ رسانده است. اين ويرايش مبتني‌بر نسخه كتابخانه ملي از چاپ اول جلد اول و نيز يك فتوكپي از چاپ اول جلد دوم بوده است. «مجمع ديوانگان» اين‌طور آغاز مي‌شود: «در يكي از روزهاي اواخر حوت روزنامه‌فروشي گذرش به خيابان دارالمجانين افتاده، فرياد مي‌زد: روزنامه! تقويم سال نو! فرياد روزنامه‌فروش به محوطه دارالمجانين رسيده، ديوانه‌اي را به صرافت خريداري تقويم سال نو انداخت. سپس چند نفر از ديوانگان را با خود همراه و مساعد نموده، نزديك ديوار آمده يكي قلاب زده ديگري به بالاي ديوار رفت. به آرامي روزنامه‌فروش را صدا زد و گفت: يك عدد تقويم سال نو با روزنامه‌هاي امروز به ازاي دو كاسه مس مي‌خرم. روزنامه‌فروش چون اين معامله را مقرون به صرفه بديد روزنامه‌ها و تقويم را به ريسماني كه از بالا به پايين انداخته بودند بسته و برفت و ديوانگان آن... در گوشه‌اي پنهان نمودند...»
همچنين همزمان با چاپ جديد «مجمع ديوانگان»، «فرشته صلح يا فتانه اصفهاني» صنعتي‌زاده نيز با ويرايش مهدي گنجوي و مهرناز منصوري در نشر مانيا هنر به چاپ رسيده است. مهدي گنجوي در يادداشت ابتدايي كتاب، «فرشته صلح...» را در كنار دو اثر ديگر صنعتي‌زاده يعني «مجمع ديوانگان» و «رستم در قرن بيست‌ودوم»، كوشش صنعتي‌زاده براي پي‌جويي راه‌حل مصائب زمان حال در آينده‌اي آرماني دانسته است. صنعتي‌زاده در رمان «فرشته صلح...»، انديشه آينده‌نگر خود را اين‌بار براي يافتن راه‌حلي براي «آرمان صلح پايدار» به كار بسته تا در «اثري كه

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

245

obunachilar
Kanal statistikasi