بالاترتر
درها که بسته تر است
سرگیجه می ریزند در گلویم از دیوارهای شمالی وجنوبی و شرقی وغربی/
که سینه سپر کرده ای ؟
رو به شمال و جنوب و شرق و غرب!
از کف اتاقت که به صورت افتاده ای و نه می خندی و نه
از سقف که رو به باران های تمام شده ایستاده ای و صدایت هرلحظه جیغ تر
گرگ ها و روباه ها وشغال ها و خرس ها
از هر سو درگلویم می ریزند
تو که سینه سپرکرده ای؟
در برابرکدام تیر یا شمشیر؟
کدام دشمن یا دوست؟
دربرابر درها که بسته ترتر است؟
یا نه می خندی و نه
با کدام چنگ ودندان نگه داشتی خود را در این جنگل معلق؟
این جا که جایی نیست، دنبال جایی باش که بسته ترترتر...
از سقف که باران نمی بارد...می بارد؟
از کف؟
از شرق وغرب و جنوب وشمال؟
چنگ ودندان؟
دریده تر از تو با چنگ ودندان می جنگم با گرگ ها و روباه ها و شغال ها و خرس ها
سرگیجه نمی گذارد یا نمی خندی؟
رو به من ایستاده ای رو به جنوب وشمال وشرق و غرب و بالا وپایین
نمی گذارم یا نمی خندی؟
درها که بسته ترترترترتر
ازشرق و غرب و جنوب و شمال
می گذاری ام کفِ اتاق
بالاترتر.
بالاتر
و می روم بالا
از کتاب "جمجمه ام در آكواريوم"
مجموعه شعر امين صدیقی
انتشارات مانياهنر
@maniahonar
درها که بسته تر است
سرگیجه می ریزند در گلویم از دیوارهای شمالی وجنوبی و شرقی وغربی/
که سینه سپر کرده ای ؟
رو به شمال و جنوب و شرق و غرب!
از کف اتاقت که به صورت افتاده ای و نه می خندی و نه
از سقف که رو به باران های تمام شده ایستاده ای و صدایت هرلحظه جیغ تر
گرگ ها و روباه ها وشغال ها و خرس ها
از هر سو درگلویم می ریزند
تو که سینه سپرکرده ای؟
در برابرکدام تیر یا شمشیر؟
کدام دشمن یا دوست؟
دربرابر درها که بسته ترتر است؟
یا نه می خندی و نه
با کدام چنگ ودندان نگه داشتی خود را در این جنگل معلق؟
این جا که جایی نیست، دنبال جایی باش که بسته ترترتر...
از سقف که باران نمی بارد...می بارد؟
از کف؟
از شرق وغرب و جنوب وشمال؟
چنگ ودندان؟
دریده تر از تو با چنگ ودندان می جنگم با گرگ ها و روباه ها و شغال ها و خرس ها
سرگیجه نمی گذارد یا نمی خندی؟
رو به من ایستاده ای رو به جنوب وشمال وشرق و غرب و بالا وپایین
نمی گذارم یا نمی خندی؟
درها که بسته ترترترترتر
ازشرق و غرب و جنوب و شمال
می گذاری ام کفِ اتاق
بالاترتر.
بالاتر
و می روم بالا
از کتاب "جمجمه ام در آكواريوم"
مجموعه شعر امين صدیقی
انتشارات مانياهنر
@maniahonar