سلام مهربانم
از خود برای تو مینویسم
که چقدر میخواهمت
انقدری که در میان عطش لبهایم
جرعه ای از چشمه لبهایت بنوشم
و تو چون گلبرگی از طایفه محبت
مرا غرق در ارامش سازی
میدانم که میدانی اصلا خودخواه نیستم
تو خود مختاری
یا بمان
یا که نرو
یا به زور نگهت میدارم
میتوانی انتخاب کنی
هرچی که باشد من میپذیرم
اما اگر بمانی مرا مدیون خود کرده ای
همانقدر مست میشوم که انگار جرعه جرعه اشک شوق پرستوهای عاشق را نوشیده ام
یا در فصل هم آغوشی گل های سرخ سرود جاودانی سر میدهم و چه زیباست آن دم
محبوب من
بی تو تمام روزهایم غروب جمعه است
و دنیا آبستن غم های ریز و درشت
اما من و تو با تمام تفاوتهایمان ما شده
میدانم نباید تمام آنچه را که تو دوست میداری من دوست داشته باشم و آنچه مورد وفق حال من است برای تو نیز...
من و تو یکی هستیم و خواهیم بود
با همه تفاوتهایمان
همسفر بودن و هم هدف ماندن ابدا شبیه هم بودن نیست
من تو را آنگونه که هستی میخواهمت و من آنگونه که هستم خواهم بود
من در کلام تو سبزی بوستان را می یابم و در سخن من سرخی گل را پیدا کن
هردو حرفمان یکیست اما از منظر و دیدگاهی دیگر
مبادا تفاوت هایمان به جای ادراک متقابل به فنای ابدی منجر شود
من تو را با همه مهربانی ها ، منطق ها، غرور هایت میخواهمت
مهربانم
اگر در روزگاران زندگی لحظه ای تاریک میشوم کمی صبر کن
ابر تیره باران زاست ...
#سعید
@marde_shahrivar
از خود برای تو مینویسم
که چقدر میخواهمت
انقدری که در میان عطش لبهایم
جرعه ای از چشمه لبهایت بنوشم
و تو چون گلبرگی از طایفه محبت
مرا غرق در ارامش سازی
میدانم که میدانی اصلا خودخواه نیستم
تو خود مختاری
یا بمان
یا که نرو
یا به زور نگهت میدارم
میتوانی انتخاب کنی
هرچی که باشد من میپذیرم
اما اگر بمانی مرا مدیون خود کرده ای
همانقدر مست میشوم که انگار جرعه جرعه اشک شوق پرستوهای عاشق را نوشیده ام
یا در فصل هم آغوشی گل های سرخ سرود جاودانی سر میدهم و چه زیباست آن دم
محبوب من
بی تو تمام روزهایم غروب جمعه است
و دنیا آبستن غم های ریز و درشت
اما من و تو با تمام تفاوتهایمان ما شده
میدانم نباید تمام آنچه را که تو دوست میداری من دوست داشته باشم و آنچه مورد وفق حال من است برای تو نیز...
من و تو یکی هستیم و خواهیم بود
با همه تفاوتهایمان
همسفر بودن و هم هدف ماندن ابدا شبیه هم بودن نیست
من تو را آنگونه که هستی میخواهمت و من آنگونه که هستم خواهم بود
من در کلام تو سبزی بوستان را می یابم و در سخن من سرخی گل را پیدا کن
هردو حرفمان یکیست اما از منظر و دیدگاهی دیگر
مبادا تفاوت هایمان به جای ادراک متقابل به فنای ابدی منجر شود
من تو را با همه مهربانی ها ، منطق ها، غرور هایت میخواهمت
مهربانم
اگر در روزگاران زندگی لحظه ای تاریک میشوم کمی صبر کن
ابر تیره باران زاست ...
#سعید
@marde_shahrivar