کارهای تکراری، گامی به سوی خودآگاهی و کمال
جولیا کامرون کارهای تکراری را راهی برای رهایی از منیت و افزایش قدرت فروتنی میداند.
من پس از خواندن این دیدگاه، تکرارهای روزانهام را مرور کردم.
صفحات صبحگاهیام از غمها، شادیها، گلایهها، خشمها و سرزنشها پر شده است. اینها نشان میدهد که من انسانی با احساسات متنوع و نواقص فراوان هستم. پس اینجا کمالگرایی چه معنایی دارد؟
من در مسیر کمال پیش میروم، اما نباید انتظار کامل بودن داشته باشم. بنابراین نوشتن صفحات صبحگاهی، کمالگرایی را در من کمرنگ میکند.
در نوشتن یادداشت روزانه گاهی به خشکسالی ایده میخورم و چیزی برای نوشتن ندارم. انگار صفحهی سفید به من میگوید: «تو که برای چند خط نوشتن درجا زدهای، غرورت برای چیست؟» اینجاست که میفهمم هنوز راه طولانی برای یادگیری در پیش دارم، پس خودبینی و منیت به کارم نمیآید.
با تکرار در نوشتن و هر نوع کار هنری دیگر، میفهمم که باید از فرآیند لذت ببرم. باید گامبهگام پیش بروم تا بذری که در تاریکی کاشتهام، جوانه بزند. تکرار روزانه، صبوری را به من میآموزد و یادآوری میکند که رشد سریع اتفاق نمیافتد.
نوشتن یادداشت روزانه وادارم میکند، هر روز به دنبال تجربۀ تازهای باشم تا با نوشتن دربارۀ آنها آموختههایم از دست نرود. این روند چشمانم را به روی واقعیتها باز میکند، تا با وضوح بیشتری ببینم.
مگر همۀ دنیا تکرار نیست؟ فصلها، شب و روز و زندگی انسانها هر بار تکرار نمیشوند؟ آیا این تکرار بیهوده است؟ نه. مطمئناً معنا و هدفی در پس آن نهفته است. اگر تکرارهای ما هم آگاهانه باشد، بهرۀ بیشتری از زندگی میبریم.
در نهایت ما میتوانیم با کارهای تکراری به عظمت انسان و قدرت فروتنی دست یابیم. این امر به ما کمک میکند از منیت فاصله بگیریم و به رشد شخصی خلاقانه بپردازیم.
آیا شما تا به حال از این بُعد به کارهای تکراری نگاه کردهاید، یا آنها را طاقتفرسا و خستهکننده میبینید؟
مریم نیکومنش
جولیا کامرون کارهای تکراری را راهی برای رهایی از منیت و افزایش قدرت فروتنی میداند.
من پس از خواندن این دیدگاه، تکرارهای روزانهام را مرور کردم.
صفحات صبحگاهیام از غمها، شادیها، گلایهها، خشمها و سرزنشها پر شده است. اینها نشان میدهد که من انسانی با احساسات متنوع و نواقص فراوان هستم. پس اینجا کمالگرایی چه معنایی دارد؟
من در مسیر کمال پیش میروم، اما نباید انتظار کامل بودن داشته باشم. بنابراین نوشتن صفحات صبحگاهی، کمالگرایی را در من کمرنگ میکند.
در نوشتن یادداشت روزانه گاهی به خشکسالی ایده میخورم و چیزی برای نوشتن ندارم. انگار صفحهی سفید به من میگوید: «تو که برای چند خط نوشتن درجا زدهای، غرورت برای چیست؟» اینجاست که میفهمم هنوز راه طولانی برای یادگیری در پیش دارم، پس خودبینی و منیت به کارم نمیآید.
با تکرار در نوشتن و هر نوع کار هنری دیگر، میفهمم که باید از فرآیند لذت ببرم. باید گامبهگام پیش بروم تا بذری که در تاریکی کاشتهام، جوانه بزند. تکرار روزانه، صبوری را به من میآموزد و یادآوری میکند که رشد سریع اتفاق نمیافتد.
نوشتن یادداشت روزانه وادارم میکند، هر روز به دنبال تجربۀ تازهای باشم تا با نوشتن دربارۀ آنها آموختههایم از دست نرود. این روند چشمانم را به روی واقعیتها باز میکند، تا با وضوح بیشتری ببینم.
مگر همۀ دنیا تکرار نیست؟ فصلها، شب و روز و زندگی انسانها هر بار تکرار نمیشوند؟ آیا این تکرار بیهوده است؟ نه. مطمئناً معنا و هدفی در پس آن نهفته است. اگر تکرارهای ما هم آگاهانه باشد، بهرۀ بیشتری از زندگی میبریم.
در نهایت ما میتوانیم با کارهای تکراری به عظمت انسان و قدرت فروتنی دست یابیم. این امر به ما کمک میکند از منیت فاصله بگیریم و به رشد شخصی خلاقانه بپردازیم.
آیا شما تا به حال از این بُعد به کارهای تکراری نگاه کردهاید، یا آنها را طاقتفرسا و خستهکننده میبینید؟
مریم نیکومنش