~ ᴍᴏᴏɴᴄʜɪʟᴅ •


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan



توضیحی ندارم. لارتن هستم؛ آی‌ان‌تی‌پیِ تشکیل شده از حجم زیادی اشک، کیم نامجون ،برگ انجیری، بوی لیمو و نارنج، صورتی پاستلی، مین یونگی و لپ.

'ㅅ' :
https://t.me/BiChatBot?start=sc-407424-6wUEZbH

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


خوابای خوب ببینین خوشگلا 🍊


رد بوسه‌های من روی خیالت جا می‌مونه. فکر کردی چی باعث می‌شه توی خواب،بچه‌گربه‌ها توی بغلت بمونن؟


@BiChatBot dan repost
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
دلم میخواد مونی هیونگ‌ صدات کنم 👈🏻👉🏻


این فکت دردناک که تازگیا اونقدر بی‌تمرکز و گیجم که مجبورم هزار بار متنی که می‌نویسم رو ادیت کنم ‌‌


این لحظه‌ی آخره. به خودت نگاه کن، به من که تمام انتظاراتم رو نسبت به تو و بودنت پایان دادم، به نگاهی که شکست و زخم‌های برجسته‌‌‌ی روی مچم. نگاهت رو به وجودی بدوز که منتظر بودن تنها کاریه که از دستش برمیاد، زمانی که چنگال‌های بی‌رحم حقیقت روی تن لاغرش خط می‌ندازن. خیره شو به بذرِ بی‌ارزشی‌ای که در من کاشتی و امروز نهالش تبدیل به درخت نوجوونی شده. درختی که شاید فرداها روی تمام صبر و سکوت و درکم سایه بندازه. من اینجام. این آخرین لحظه‌ست به من نگاه کن. به چشم‌های دختری که هرگز توی چشم‌هات ندیدیش. فردا صبحی درکار نخواهد بود و عزیز من، چطور قراره از پس رهایی یک محبت خالصانه و عمیق، ریشه کرده در سلول سلول تنت، بربیای؟


بدترین حالت غمگین شدن، زمانیه که از شدت بغض گلوت طوری درد می‌گیره که احساس می‌کنی هرلحظه ممکنه خفه شی.


یه تضاد و تناقض عجیبی توی عشق نسبت به بنگتن وجود داره؛ همزمان که بدبخت و بیچاره‌ت می‌کنن، خوشحال و آسوده خاطرت هم می‌کنن. به ولله یه روز از این حجم پارادوکس منفجر می‌شم.


نی‌نی جدید تو راهی داریم. انقدر از دیروز دارم بچه‌هاشونو می‌بینم که انگار واقعا دست به یکی کردن تا باعث خوشحالیم بشن.




چطور ممکن است انسان از شدت عشقی که در وجودش شعله می‌کشد و میل می‌کند به سمت ویرانگی و سوختنِ هر آنچه درون و بیرونش است، این‌گونه زمین‌گیر شده و عاجزانه تنها به چشمانی خیره شود که زیبایی‌اش هم‌وزن این جهان و تمام جهان‌های موازی آن است؟


@BiChatBot dan repost
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
کی گفته حس نمیکنیم؟ من هربار که وارد اینجا میشم علاوه بر بوی لیمو، گاهی بوی قهوه و گاهی بوی وانیلو حس میکنم. بین خودمون بمونه اما گاهی بوی جنگلم میاد..

https://t.me/moonchildyoushine/2873


کاش واقعا این امکان بود و وقتی وارد چنل می‌شدین، بوی لیمو، وانیل و قهوه‌ی سرد رو احساس می‌کردین -


امروز خرگوش کوچولوی من باش؛ بیا به این فکر کنیم که هنوز این موجودات پفکیِ پنبه‌ای با گوش‌های کوچولو و لپای نرمشون، کنارمون هستن. انگشت اشاره‌ت رو بذار رو کله‌ش، می‌بینی؟ گرمه، زنده‌ست، نفس می‌کشه. همین تنها چیزیه که مهمه. بینی صورتی رنگش هم هی بالا و پایین می‌ره، داره می‌گه بوی سبزیجات تازه می‌دی. توهم زنده‌ای و پیش منی.




خواستم فقط یه یادآوری کوچیک داشته باشم که کیم نامجون واقعا خیلی زیباست و باید براش بمیریم.


بوی چمن های تازه کوتاه شده، باد می‌وَزه و موهات رو به حرکت درمیاره. احساسش می‌کنی؟این هوای خنک و دلچسب صبح رو. خرگوش‌های کوچولوی سفید رنگی که دورت جمع شدن، نکنه توی جیبات هویج قایم کردی و بهمون نمیدی؟ زود باش زود باش! اونا نرمن. برای سر انگشت‌های خسته‌ت، خیلی نرم و لطیفن. یکیشون رو توی بغلت می‌گیری، یه صبح دیگه، یه بار دیگه زنده‌ایم و هنوز نور و گرما رو احساس می‌کنیم.


𝙂𝙞𝙫𝙚𝙣 dan repost
𝘎𝘰𝘰𝘥 𝘮𝘰𝘳𝘯𝘪𝘯𝘨


کتاب خوندن برای کسانی که صدات رو دوست دارن و از شنیدن قصه‌ها لذت می‌برن >>>


check out @PeoplePreview .


کاناپه‌ی‌آبیِ‌هیرو❞ dan repost
با هم میونِ چمن‌های سبز قدم میزنیم؛بوی زندگی میاد کاترینای من. امروز تولدِ دو تا از شیرینی ‌های قندیمه و من دلیلی برای خوشحال نبودن پیدا نمیکنم. تو امروز،صورتی‌تر از همیشه ای. میشه لبخند بزنی؟میدونم که سخته؛من همه‌چیزو میدونم. اما لبخند بزن کتی،الیزابتت داره برات آواز میخونه و شاخه‌های گل رو کنار هم میذاره تا بهت تقدیمشون کنه ولی کتی،این گربه‌ای که صبح ‌ها جلوی پنجره‌ی اتاقم دراز میکشه بهم میگه باید شاخه‌های گل رو لای کتاب‌ بذارم؛آخه تو کتاب دوست داری. مگه نه؟ کتابِ زنانِ کوچک بهترین کتاب برای توئه؛میدونم که خوندیش اما این هدیه‌ی الیزابتِ شیرینته. پس باید بهم لبخند بزنی،از همونا که دندونات معلوم میشن. باشه؟حالا نوبتِ کیک‌ِ‌توت‌فرنگی‌ِ کج‌وکوله‌ ایه که برات پختم؛میدونم که نمیتونم مثل تو کیک‌ها رو خوب از آب دربیارم ولی بهرحال باید قبولش کنی و در حالی که چهره‌ت از ‌زیادی شیرین بودنش مچاله میشه؛دوباره و دوباره لبخند بزنی و بگی که من توی کیک‌پختن استادم. گربه‌ی صورتی‌ِ من؛میدونم که زندگی همیشه برات تلخ بوده اما حالا من برات روی تلخی‌هاش شکر های شیرین میریزم تا بتونیم از پسشون بر بیایم؛برای غصه‌هات گریه نکن،امروز روزِ توئه. با هم جلوی بارونِ چشم هات رو میگیریم و اگه نشد،منم همراهت گریه میکنم. به اندازه‌ی تموم ابر های پفکیِ آسمونِ امروز؛دوستت دارم. تولدت مبارک زیبای باوقار من.

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

143

obunachilar
Kanal statistikasi