@BiChatBot dan repost
سلام. وقتتون بخیر من یک دختری هستم که زودرنجم و این زودرنج بودنم اذیتم میکنه خیلی بعد زود عصبانی میشم و اینکه با بعضی کارای مامانم نمیتونم کنار بیام میگه مثلا اسپیکر وصل کن به لپتاپ واسه گلای توی اتاقت آهنگ بزار و میگم دوست ندارم اسپیکر وصل کنم بعد که آهنگ میزارم میاد اسپیکر وصل میکنه میگم خوب دوست ندارم میگه چقدر بیحالی بعد زود عصبانی میشمو میگم دوست ندارم انجام بدم اصلا من بیحال (پیش اومده که یک چیزی گفتن پدرو مادرم و من زود بهم برخورده و بهم میگن بی جنبه ایی) و بی جنبه ام بعد میگه دوست داری دلمو بشکنی دیگه میگم وقتی دوست ندارم چرا هی میگی انجام بده اینجور رفتارا خیلی اذیتم میکنه نمیدونم چیکار کنم و اینکه میخوام انجام بدم اینقدر انرژی منفی دادن بهم که گاهی وقتی میخوام یک کاری انجام بدم خود به خود ناامید میشم و مثلا من دانشجو م الان ترم 10 هستم هرموقع خواستم 19واحد بردارم یا 18 واحد بابام میگه مریم تو نمیتونی برای چی زیاد برمیداری 15 تا برداریا14 تا یکبار مامانم بهم گفت هوش خواهرت از تو بیشتره و این حرف وقتی یادم میاد خیلی احساس ناامیدی میکنم هروقت هم برنامه ریزی کردم که کارامو طبق برنامه انجام بدم هم میشینم روی صندلی که درس بخونم مامانم سر صداش دراومده که من چه گناهی کردم همه کارا رو باید انجام بدم چرا از اتاقاتون درنمیاین و فلان، من دفتر و لپتاپ رو میزارم کنار میرم کارای خونه انجام میدم بعد میگم اینجوریه که من برنامه ریختم میخوام طبق برنامه انجام بدم میگن خوب بهمون بگو اینجوریه من چیزی نگم یا بگو درس دارم من کار نگم بهت، موقعی پیش اومده که میگم چرا همش به من میگی اینکار رو بکنم بابام میگه چون بچه اولی😶😐
میشه راهنماییم کنین و اصلا هم نمیتونم پس انداز کنم و اینم خیلی اذیتم میکنه اینکه هیچ شناختی از خودمم ندارم اینم بدم میاد
لطفاا کمک کنین
سلام. وقتتون بخیر من یک دختری هستم که زودرنجم و این زودرنج بودنم اذیتم میکنه خیلی بعد زود عصبانی میشم و اینکه با بعضی کارای مامانم نمیتونم کنار بیام میگه مثلا اسپیکر وصل کن به لپتاپ واسه گلای توی اتاقت آهنگ بزار و میگم دوست ندارم اسپیکر وصل کنم بعد که آهنگ میزارم میاد اسپیکر وصل میکنه میگم خوب دوست ندارم میگه چقدر بیحالی بعد زود عصبانی میشمو میگم دوست ندارم انجام بدم اصلا من بیحال (پیش اومده که یک چیزی گفتن پدرو مادرم و من زود بهم برخورده و بهم میگن بی جنبه ایی) و بی جنبه ام بعد میگه دوست داری دلمو بشکنی دیگه میگم وقتی دوست ندارم چرا هی میگی انجام بده اینجور رفتارا خیلی اذیتم میکنه نمیدونم چیکار کنم و اینکه میخوام انجام بدم اینقدر انرژی منفی دادن بهم که گاهی وقتی میخوام یک کاری انجام بدم خود به خود ناامید میشم و مثلا من دانشجو م الان ترم 10 هستم هرموقع خواستم 19واحد بردارم یا 18 واحد بابام میگه مریم تو نمیتونی برای چی زیاد برمیداری 15 تا برداریا14 تا یکبار مامانم بهم گفت هوش خواهرت از تو بیشتره و این حرف وقتی یادم میاد خیلی احساس ناامیدی میکنم هروقت هم برنامه ریزی کردم که کارامو طبق برنامه انجام بدم هم میشینم روی صندلی که درس بخونم مامانم سر صداش دراومده که من چه گناهی کردم همه کارا رو باید انجام بدم چرا از اتاقاتون درنمیاین و فلان، من دفتر و لپتاپ رو میزارم کنار میرم کارای خونه انجام میدم بعد میگم اینجوریه که من برنامه ریختم میخوام طبق برنامه انجام بدم میگن خوب بهمون بگو اینجوریه من چیزی نگم یا بگو درس دارم من کار نگم بهت، موقعی پیش اومده که میگم چرا همش به من میگی اینکار رو بکنم بابام میگه چون بچه اولی😶😐
میشه راهنماییم کنین و اصلا هم نمیتونم پس انداز کنم و اینم خیلی اذیتم میکنه اینکه هیچ شناختی از خودمم ندارم اینم بدم میاد
لطفاا کمک کنین