✿𝖘𝖊𝖗𝖊𝖓𝖉𝖎𝖕𝖎𝖙𝖞


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


اگه من همون انعکاس توی آیینه باشم
پس منِ واقعی کیه؟
ناشناس*
https://t.me/BiChatBot?start=sc-331209-Q902jwV

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


انقدر خوشگل بود دلم نیومد تنهایی بخونمش!
اون طور ک تعریف می‌کرد احساساتش شبیه گل برگ گل های یاس خونه ی مادر بزرگ لطیف و لمس شدنی بود...༘♡


خیلی دوستش داشتم. من همیشه گفته‌ام که دوست داشتن‌های دوران نوجوانی شیرینی خاصی دارد. بی شیله پیله است.
بیش از حد ساده بود و البته کمی هم هَپلی هَپو.
غالبا موهای مواجش به شکل آشفته‌ای رو شانه‌اش ول بود. عینکی بزرگ به چشم داشت و همیشه دامنی بلند می‌پوشید. پوستش به قدری سفید بود که حتی وقتی توی فکرم دستش را می‌گرفتم، دستانش کبود رنگ می‌شد.
ولی تنها نکته‌ای که از همه بارزتر بود و دوستش داشتم، لکنت زبانش بود.
اولین باری که دیدمش داشت یواشکی و از پشت در، کوچه را نگاه می‌کرد دلم را به دریا زدم و بی‌اختیار صدایش کردم. به سمتم برگشت و گفت: " ب ب ل ه". ابتدا فکر کردم از خجالت است. پرسیدم: "خوبی؟!" گفت: "خوب ب م". کمی حرف زدیم و او با تمام سادگیِ زیبایی که داشت جواب تک تک حرف‌هایم را داد.
وقتی خداحافظی کرد و به داخل خانه شان برگشت تازه فهمیدم که حرف "ب" را به سختی ادا می‌کند و لکنتش روی همین یک حرف است.
توی دلم خندیدم. خنده‌ای قشنگ و معنادار...
پدرش چه کیفی می‌کند وقتی او را "ب ب باب ب با" صدا می‌زند. اگر یکروز دوستم داشته باشد و بگوید "ب ب بیا ب ب بغلت کنم" چقدر طولانی تر از بغل‌های دیگر است. یا بگوید "ب ب ب بوسمت" چه بوسه‌ی کشداری خواهد شد.
یکروز یواشکی باهم قرار گذاشتیم. خوش‌گذشت. موقع خداحافظی به سمت من برگشت و گفت: "ما داریم از این‌جا میریم ". با نگرانی پرسیدم: "کجا؟" گفت: "ب ب بندرعب ب اس".
تمام دلم ریخت. آنطور که او بندرعباس را گفت باید شهر خیلی دوری باشد. خیلی دور✨
-حمید جدیدی


صاف و با ظرافت
این آهنگ‌و از دنیای معصومانه نینی‌ها دزدیدن گذاشتن قاطی ادم بزرگا(❁ᴗ͈ˬᴗ͈)◞
#ناشناس


خیلی چیزای خوشگلی فرستادید ولی من یکیشو دلم نمیاد نذارم آخه آهنگ مورد علاقمه هر روز میخونمش🥺✨


بلاچائو؛ dan repost
از نظر شما اگه من یه اهنگ بودم
چه اهنگی بودم؟(آهنگشو برام بفرستید)
دلیلشم اگر دلتون خواست میتونید بگید
جایی نمیزارمشون،پیش خودم میمونه


کلمه ی انهدونیا کلمه ای یونانیه و به معنای ” فقدان لذت ” است، مردم در برخی مقاطع از زندگی خود علاقه‌شان نسبت به چیزهایی همانند موسیقی، عشق، غذا و گفت و شنود که زمانی سبب به هیجان آمدن آنان می‎شد از دست می‌دهند.

توی همین مقطع ام چون جدیدا هیچی خوشحالم نمیکنه... ✨


𝓔𝓿𝓮𝓻𝔂 𝓮𝓷𝓭𝓲𝓷𝓰 𝓲𝓼 𝓱𝓪𝓹𝓹𝔂 𝓘𝓯 𝔂𝓸𝓾 𝓪𝓻𝓮 𝓷𝓸𝓽 𝓱𝓪𝓹𝓹𝔂 𝓲𝓽'𝓼 𝓷𝓸𝓽 𝓽𝓱𝓮 𝓮𝓷𝓭 ✨


خب این اولین باریه که برای کسی به جز دوستام آهنگ خوندم، به میل خودم...
اونم [پرتقال من] برای قندِ عسل و الان حس عجیبی دارم شاید شبیه یه جنگل مه گرفته که یه آهوی آروم توش داره راه میره ✨🍊


به معنای واقعی زیباست مثل اون نور زردی که روی موهات میتابه و باعث میشه طیف قرمز رنگی رو پشت چشمات ببینی از اونایی که باعث میشن کک و مک های صورت قشنگت معلوم بشن و از گرماش غر بزنی
میشه خورشید رو بدزدم؟


‏یه کلمه ی ژاپنی وجود داره به نام "کمربی" که معنیش میشه رشته های نور خورشید که از لا به لای برگ درختا بیرون میزنن.✨


با مشکلاتت بجنگ
اگه شکست خوردی دوباره شروع کن
اگه گریه کردی دوباره بخند
اگه افتادی زمین دوباره بلند شو
فقط اینو بدون که باید قوی باشی✨


همیشه اون چیزی که تو فکر میکنی نمیشه
همیشه دنیا صورتی و زیبا نیست که از رنگین کموناش خوشحالی بریزه
همیشه نمیتونی سریع چیزی رو که میخوای به دست بیاری
همیشه آدم ها مهربون و دلسوز نیستن
فقط میخوام بگم مثل اون بچه کوچولویی نباش که فکر می‌کرد وقتی اولین بار بره کلاس باله شبیه فرشته ها میرقصه اما وقتی روی انگشتاش ایستاد و درد کشید نا امید شد و آرزوش رو ول کرد....


یکی از بهترین کار هایی که میشه توی تابستون انجام داد اینه که روی خودت پتو بکشی بعد زیر کولر بخوابی حس بهشت میده... ✨


خوابیدن با لباس کم >>>>>>


من انقدر وسواسم دستم به ملافه ی کسی بخوره دستمو میشورم و این عذاب آوره...


ولی وقتشه بجای هیچ جایی خونه خود آدم نمیشه یه جمله ی جدید به کار ببریم اونم اینه
[هیچ تختی مثل تخت خود آدم نمیشه] ✨


معلم فیزیکی داشتیم که گاهی حرف‌های عجیبی می‌زد. مخصوصاً وقتی لبی تر کرده بود.
یه بار گفت شب‌ها قبل از خواب سعی کنید سه دقیقه خودتون رو جای چیز دیگه‌ای بذارید. می‌گفت سه دقیقه خیلی زیاده اما با تمرکز و تمرین زیاد میشه‌ این کار رو کرد. مثلاً جای یه برگ درخت توی یه جنگل تاریک. یا جای یه سنگ وسط بیابون. یا جای یه پیر مرد آب‌زیپو که نیم‌ ساعت طول می‌کشه تا کفش‌های لعنتیش رو بپوشه.
جای یه قدیس، یه روسپی، یه گربه...

می‌گفت اگه مدتی این کار رو انجام بدید حس می‌کنید انگار دنیا داره توی روح‌تون نفس می‌کشه..(:


اگه حیوون بودم دلم میخواست گربه باشم نرم با چشمای گنده از اونایی که وقتی ناراحتی بغلت میکنن،تو چشمات نگاه میکنن و بخاطر اعتمادشون سرشونو میچسبونن بهت از اونایی که تخت صاحبشونو میدزدن و اونجا زندگی میکنن و یه قلمرو کوچولو برای خودشون میسازن....
گربه بشم؟... ✨


ولی من این عکسو از تموم عکسای امروز بیشتر دوست داشتم خیلی حس خوبی بهم میده✨



20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

95

obunachilar
Kanal statistikasi