زندگی سراسر درد است. دردِ از خواب شدن.
دردِ به خواب رفتن. دردِ آمدن. دردِ رفتن.
دردِ دلتنگیهایِ بیجایِ به جا مانده،
چه از کسانی که دگر نیستند،
چه از کسانی که هستند،
و چه از کسانی که تا به حال نیز نبودهاند،
درد است.
میدانی؟
روزها میگذرد،
یکی از یکی سختتر،
عذابآور تر،
دردناک تر،
میگذرند و تو را هم قویتر از گذشتهات میکنند.
اما برای چه؟
این همه آمدن و رفتن ها،
این همه هیاهو،
این همه عذاب،
سردرد، زندگی، زنده ماندن،
فریب.
فریب.
فریب.
تا برای کِی ادامه بدهیم؟
تا برای چه ادامه بدهیم؟
برای کدامین هدف؟
هدف از خلقت؟
که پایانش نیستیست.
در تمامی ۲۴ ساعت روز، سعی به حالِ خوبِ خود داریم.
تا شب، لبخندِ خود را روی زمین بگذاریم.
تک به تک لحظههامان، برای گذر از دردهامان به هدر میروند.
زندگیای پر از نشیب.
که پایانش مرگ باشد؟
پس مرگ همین حالا!
- سارینا اسماعیلزاده
دردِ به خواب رفتن. دردِ آمدن. دردِ رفتن.
دردِ دلتنگیهایِ بیجایِ به جا مانده،
چه از کسانی که دگر نیستند،
چه از کسانی که هستند،
و چه از کسانی که تا به حال نیز نبودهاند،
درد است.
میدانی؟
روزها میگذرد،
یکی از یکی سختتر،
عذابآور تر،
دردناک تر،
میگذرند و تو را هم قویتر از گذشتهات میکنند.
اما برای چه؟
این همه آمدن و رفتن ها،
این همه هیاهو،
این همه عذاب،
سردرد، زندگی، زنده ماندن،
فریب.
فریب.
فریب.
تا برای کِی ادامه بدهیم؟
تا برای چه ادامه بدهیم؟
برای کدامین هدف؟
هدف از خلقت؟
که پایانش نیستیست.
در تمامی ۲۴ ساعت روز، سعی به حالِ خوبِ خود داریم.
تا شب، لبخندِ خود را روی زمین بگذاریم.
تک به تک لحظههامان، برای گذر از دردهامان به هدر میروند.
زندگیای پر از نشیب.
که پایانش مرگ باشد؟
پس مرگ همین حالا!
- سارینا اسماعیلزاده