روزهای خوش در انتظار ملت و میهن، و روزهای بد در انتظار تشکیلات حاکم
[بخش 2 از 3]
نوشتاری از دکتر محمد محبی
کسانی که دوگانه اعتراض / اغتشاش میسازند، و اعتراض به حق مردم را سعی دارند با بولد کردن تخریب و آتشسوزی (که تا اطلاع ثانوی، و با توجه به تجربیات قبلی، عوامل سازماندهیشده جمهوری اسلامی، متهم ردیف اول این تخریبها هستند)، مخدوش کرده، و برای مردم معترض، کلاس درس اخلاق، مدنیت و خشونتپرهیزی باز میکنند و در مقابل ملت بیپناه و ستمدیده اظهار فضل مینمایند، خواسته یا ناخواسته، در زمین تشکیلات حاکم بازی میکنند، و هیچ اطلاعی از روحیات مردم ایران ندارند. میتوان بر ایده «مبارزه بدون خشونت» تأکید کرد، و این اصلاً ایرادی ندارد. و من هم شخصاً از طرفداران آن هستم. اما در زمین ایران کنونی، مردم معترض، هیچ تمایل و انگیزهای برای خشونتورزیدن ندارند. این ج.ا است که اشتهای سیریناپذیری برای خشونتورزی دارد. پس در جای درست تاریخ بایستیم، و ناخواسته به تشکیلات حاکم امتیاز ندهیم. ایرانیان، عمومأ از خشونتی که هزینهزا باشد، پرهیز میکنند و ماجراجویی کمتری دارند. بسیاری از حکومتها را تا مدت زمان طولانی تحمل میکنند و اگر قصد تقابل با حکومتی داشته باشند، حسابگرانه به مصاف آن میروند، نه ماجراجویانه! شک نکنید که به احتمال زیاد، تمام تخریبها و آتشسوزیها در روزهای اخیر، کار عوامل تشکیلات حاکم است. این قبیل کارها، از دست عدهای افراد خاص شرور برمیآید، نه عموم مردم! اشراری که سابقه رفتارهای مجرمانه داشته باشند و از لحاظ روانی، مستعد ماجراجویی و کارهای خطرناک باشند، از این قبیل افراد در جامعه ایرانی که مردم آن با تجربه چندهزار سال زندگی، به سازگاریهای متعددی تن دادهاند، کمتر پیدا میشود. تعداد آن ها در کل ایران، چندهزار نفر هم نیستند. سیستمهای امنیتی و نهاد قضائی جمهوری اسلامی، آمار تمام این افراد را دارد، و سازماندهی آن ها برای ج.ا کاری ندارد!
نسبت دادن خشونت به ملتی که در این چند روز، در مقابل تشکیلات حاکم، صدها کشته داده و عزادار عزیزانشان هستند، عین بیشرافتی است. مطمئن باشید یا جمهوری اسلامی این اشرار را سازماندهی میکند و یا در مقابل شرارت آن ها سکوت و مماشات میکند تا با دست باز دست به شرارت بزنند و حرکت اعتراضی مردم را منحرف و مخدوش کنند. بحث دخالت خارجی در این اعتراضات هم تقریباً منتفی است. تشکیلاتی که از تجمع چند دانشجو و فعال سیاسی کم نام و نشان در یک آپارتمان نُقلی جهت خواندن دعای کمیل برای آزادی همفکرانشان از زندان باخبر میشود و همه را دستگیر میکند، امکان ندارد از سازماندهی گسترده یکسری افراد برای تخریب و آتشزدن و... باخبر نشود. خشونتپرهیزی، جزو بدیهیات است. مردم عادی هم درس بدیهیات را ازبر هستند. پس در این شرایط برای تشکیلات ج.ا کلاس درس اخلاق و مدنیت بگذارید.
روزهای بدی در انتظار تشکیلات حاکم و روزهای خوبی در انتظار ملت و میهن ایران است، این روزهای خوب در آینده، با چشم غیر مسلح هم قابل مشاهده است. از ج.ا چیزی جز یک جسم به کما رفته دارای حیات نباتی (که فقط با دستگاههای گران و پرهزینه سرکوبگران بیرحم و مالهکشان بیشرف زنده مانده)، چیزی باقی نمانده است. عمر حکومت ضحاک، رو به پایان است. این حکومت (اگر بپذیریم که یک «حکومت» است)، قابل اصلاح نیست. چون نه استبدادی است و نه اقتدارگرا. اصولاً ویژگیهای یک «حکومت تیرانی» (حکومت ستمگر، حکومتی که بر مبنای تبعیض و ستم بنا شده است) را دارد. اصلاح این تشکیلات، به معنای سقوط آن است. لذا احزاب و افرادی که در این تشکیلات، خود را جزو «جریان اصلاحات» (کذا!) مینامند، در بهترین حالت، میتوانستند، نقش ارمایل و گرمایل، یعنی آشپزهای دربار ضحاک را بازی کنند، و بجای دو مغز انسان، روزی یک مغز انسان را به خورد مارهای روی دوش ضحاک بدهند، که نه تنها در این کار موفق نبودند، بلکه اساساً خودشان رفتاری ضحاکوار داشتهاند (دهه شصت را به یاد بیاوریم)، در برخی مقاطع، بیشتر از نیاز مارها، به آن ها غذا دادهاند. هر روز هزینههای تأمین غذای مارها، بیشتر میشود و دیر نیست آن روزی که غذای آن ها قطع شود، آنگاه فقط یک جسد باقی خواهد ماند. شاید تشییع و به خاکسپاری آن جسد هم طول بکشد و بوی تعفن آن مدتی آزاردهنده باشد، اما احیای آن دیگر غیر ممکن است. ایرانزمین پر از کاوه آهنگر است. کاوه آهنگر از جنس نخبگان پخمه ایدئولوژیزده پادرهوا نبود، اتفاقاً یک شهروند ساده بود که دقیقاً در یک زمین سفتی بنام «ایران» ایستاده بود، مثل پدر پویا بختیاری.
ادامه دارد...
@paniranist_org
[بخش 2 از 3]
نوشتاری از دکتر محمد محبی
کسانی که دوگانه اعتراض / اغتشاش میسازند، و اعتراض به حق مردم را سعی دارند با بولد کردن تخریب و آتشسوزی (که تا اطلاع ثانوی، و با توجه به تجربیات قبلی، عوامل سازماندهیشده جمهوری اسلامی، متهم ردیف اول این تخریبها هستند)، مخدوش کرده، و برای مردم معترض، کلاس درس اخلاق، مدنیت و خشونتپرهیزی باز میکنند و در مقابل ملت بیپناه و ستمدیده اظهار فضل مینمایند، خواسته یا ناخواسته، در زمین تشکیلات حاکم بازی میکنند، و هیچ اطلاعی از روحیات مردم ایران ندارند. میتوان بر ایده «مبارزه بدون خشونت» تأکید کرد، و این اصلاً ایرادی ندارد. و من هم شخصاً از طرفداران آن هستم. اما در زمین ایران کنونی، مردم معترض، هیچ تمایل و انگیزهای برای خشونتورزیدن ندارند. این ج.ا است که اشتهای سیریناپذیری برای خشونتورزی دارد. پس در جای درست تاریخ بایستیم، و ناخواسته به تشکیلات حاکم امتیاز ندهیم. ایرانیان، عمومأ از خشونتی که هزینهزا باشد، پرهیز میکنند و ماجراجویی کمتری دارند. بسیاری از حکومتها را تا مدت زمان طولانی تحمل میکنند و اگر قصد تقابل با حکومتی داشته باشند، حسابگرانه به مصاف آن میروند، نه ماجراجویانه! شک نکنید که به احتمال زیاد، تمام تخریبها و آتشسوزیها در روزهای اخیر، کار عوامل تشکیلات حاکم است. این قبیل کارها، از دست عدهای افراد خاص شرور برمیآید، نه عموم مردم! اشراری که سابقه رفتارهای مجرمانه داشته باشند و از لحاظ روانی، مستعد ماجراجویی و کارهای خطرناک باشند، از این قبیل افراد در جامعه ایرانی که مردم آن با تجربه چندهزار سال زندگی، به سازگاریهای متعددی تن دادهاند، کمتر پیدا میشود. تعداد آن ها در کل ایران، چندهزار نفر هم نیستند. سیستمهای امنیتی و نهاد قضائی جمهوری اسلامی، آمار تمام این افراد را دارد، و سازماندهی آن ها برای ج.ا کاری ندارد!
نسبت دادن خشونت به ملتی که در این چند روز، در مقابل تشکیلات حاکم، صدها کشته داده و عزادار عزیزانشان هستند، عین بیشرافتی است. مطمئن باشید یا جمهوری اسلامی این اشرار را سازماندهی میکند و یا در مقابل شرارت آن ها سکوت و مماشات میکند تا با دست باز دست به شرارت بزنند و حرکت اعتراضی مردم را منحرف و مخدوش کنند. بحث دخالت خارجی در این اعتراضات هم تقریباً منتفی است. تشکیلاتی که از تجمع چند دانشجو و فعال سیاسی کم نام و نشان در یک آپارتمان نُقلی جهت خواندن دعای کمیل برای آزادی همفکرانشان از زندان باخبر میشود و همه را دستگیر میکند، امکان ندارد از سازماندهی گسترده یکسری افراد برای تخریب و آتشزدن و... باخبر نشود. خشونتپرهیزی، جزو بدیهیات است. مردم عادی هم درس بدیهیات را ازبر هستند. پس در این شرایط برای تشکیلات ج.ا کلاس درس اخلاق و مدنیت بگذارید.
روزهای بدی در انتظار تشکیلات حاکم و روزهای خوبی در انتظار ملت و میهن ایران است، این روزهای خوب در آینده، با چشم غیر مسلح هم قابل مشاهده است. از ج.ا چیزی جز یک جسم به کما رفته دارای حیات نباتی (که فقط با دستگاههای گران و پرهزینه سرکوبگران بیرحم و مالهکشان بیشرف زنده مانده)، چیزی باقی نمانده است. عمر حکومت ضحاک، رو به پایان است. این حکومت (اگر بپذیریم که یک «حکومت» است)، قابل اصلاح نیست. چون نه استبدادی است و نه اقتدارگرا. اصولاً ویژگیهای یک «حکومت تیرانی» (حکومت ستمگر، حکومتی که بر مبنای تبعیض و ستم بنا شده است) را دارد. اصلاح این تشکیلات، به معنای سقوط آن است. لذا احزاب و افرادی که در این تشکیلات، خود را جزو «جریان اصلاحات» (کذا!) مینامند، در بهترین حالت، میتوانستند، نقش ارمایل و گرمایل، یعنی آشپزهای دربار ضحاک را بازی کنند، و بجای دو مغز انسان، روزی یک مغز انسان را به خورد مارهای روی دوش ضحاک بدهند، که نه تنها در این کار موفق نبودند، بلکه اساساً خودشان رفتاری ضحاکوار داشتهاند (دهه شصت را به یاد بیاوریم)، در برخی مقاطع، بیشتر از نیاز مارها، به آن ها غذا دادهاند. هر روز هزینههای تأمین غذای مارها، بیشتر میشود و دیر نیست آن روزی که غذای آن ها قطع شود، آنگاه فقط یک جسد باقی خواهد ماند. شاید تشییع و به خاکسپاری آن جسد هم طول بکشد و بوی تعفن آن مدتی آزاردهنده باشد، اما احیای آن دیگر غیر ممکن است. ایرانزمین پر از کاوه آهنگر است. کاوه آهنگر از جنس نخبگان پخمه ایدئولوژیزده پادرهوا نبود، اتفاقاً یک شهروند ساده بود که دقیقاً در یک زمین سفتی بنام «ایران» ایستاده بود، مثل پدر پویا بختیاری.
ادامه دارد...
@paniranist_org