26سپتامبر سال 1983، مسکو، سرفرماندهی ارتشهای پیمان ورشو
(2/3)
سرهنگ جوانی از ارتش شوروی در آن شب منصب افسر ارشد کشورهای عضو را بر عهده داشت. بر اساس قوانین وی تا صبح روز بعد تمامی مسئولیتهای نظامی را عهدهدار بود. چنین مسئولیتی بسیار حساس بود و خصوصاً بعد از بحران هواپیمای بوئینگ کره جنوبی که توسط سوخوی روسها ساقط شده بود، برای انتصاب افراد به این پست بسیار دقت میشد. معمولاً ژنرالهای باتجربهی ارتش سرخ در این سمت قرار میگرفتند، زیرا این مسئول ماشه تمامی تسلیحات اتمی را در دست داشت: لذا باید شایستگی و قابلیت فراوانی میداشت، خصوصا برای نظامیانی که درجه پایینی داشتند.
در آن زمان سرهنگ پتروف جزو افرادی بود که با درجه پایین این سمت را عهده دار شده بود، ولی همه افراد میدانستند که وی افسری بسیار لایق است.
سرهنگ پتروف در اتاق استراحت افسر نگهبان در حال تماشای تلویزیون بود که آژیر خطر به صدا درآمد. سرهنگ پتروف وارد اتاق افسر نگهبان شد و متصدی رادار به سرهنگ پتروف اطلاع داد که ایالات متحده دست به یک حمله هستهای زده و آنها باید واکنش متقابل انجام دهند.
سرهنگ پتروف در وضعیت بسیار بدی گیر افتاده بود، در چنین وضعیتی قانون کاملاً روشن بود و به تمامی واحدها اعلام شده بود در صورت اینکه شوروی یا هرکدام از همپیمانان درجه یک این کشور در پیمان ورشو مورد تهاجم قرار گرفتند، به سرعت باید اقدام متقابل انجام بگیرد و هیچ ماده یا تبصرهای وجود نداشت. از طرفی، ارتش شوروی بسیار سخت گیری میکرد و اگر پتروف کوتاهی میکرد، احتمال دادگاهی و تیرباران شدن وی به جرم خیانت وجود داشت و پتروف به خوبی میدانست این موضوع گناهی بزرگ و نابخشودنی بشمار میرود.
پتروف چندبار قصد داشت پاسخ حمله را با اقدام متقابل بدهد، ولی دلش با دستش هماهنگ نبود. تمامی این مسائل نظامی یک طرف ماجرا بود، ولی اگر اشتباه میکرد چه؟؟
آنگاه امکان داشت نسل بشر بر روی کره زمین بدست وی از بین برود، زیرا در صورت شلیک شوروی، آمریکا هم واکنشش قطعی بود و به صورت خلاصه، هر اقدامی تنها شروعش در اختیار وی بود و هیچکس پایان آنرا نمیدانست.
سرهنگ پتروف 15 تا 20 دقیقه برای هر اقدامی فرصت داشت و بعد از آن دیگر مشخص نبود حتی توان اقدام متقابل را داشته باشند، زیرا ایالات متحده گرای اغلب زرادخانههای هستهای شوروی را داشت و در موج اول حمله تمامی تلاش خود را برای انهدام و غیر عملیاتی کردن آنها انجام میداد. تنها امید شوروی به زیردریاییهای واکنش سریع بود که اگر آمریکا دست به موج اول حمله زده بود، به احتمال قوی مکان زیر دریایی واکنش سریع را نیز کشف و احتمالاً همین حالا آن زیر دریایی نابود شده بود.
سرهنگ پتروف یک معمای لاینحل داشت که جلوی هر اقدام خصمانهای را گرفت. او انسان باهوشی بود و به خوبی میدانست در صورت حمله به شوروی، آمریکا در موج اول حمله تلاش میکند تمامی زیرساختهای نظامی شوروی را نابود کند و این امر مستلزم پرتاب دهها و صدها موشک کروز و بالستیک است، ولی در صفحه رادار هم اکنون تنها یک موشک دیده میشد و این با منطق سازگار نبود که ایالات متحده تنها یک موشک شلیک کند.
(2/3)
سرهنگ جوانی از ارتش شوروی در آن شب منصب افسر ارشد کشورهای عضو را بر عهده داشت. بر اساس قوانین وی تا صبح روز بعد تمامی مسئولیتهای نظامی را عهدهدار بود. چنین مسئولیتی بسیار حساس بود و خصوصاً بعد از بحران هواپیمای بوئینگ کره جنوبی که توسط سوخوی روسها ساقط شده بود، برای انتصاب افراد به این پست بسیار دقت میشد. معمولاً ژنرالهای باتجربهی ارتش سرخ در این سمت قرار میگرفتند، زیرا این مسئول ماشه تمامی تسلیحات اتمی را در دست داشت: لذا باید شایستگی و قابلیت فراوانی میداشت، خصوصا برای نظامیانی که درجه پایینی داشتند.
در آن زمان سرهنگ پتروف جزو افرادی بود که با درجه پایین این سمت را عهده دار شده بود، ولی همه افراد میدانستند که وی افسری بسیار لایق است.
سرهنگ پتروف در اتاق استراحت افسر نگهبان در حال تماشای تلویزیون بود که آژیر خطر به صدا درآمد. سرهنگ پتروف وارد اتاق افسر نگهبان شد و متصدی رادار به سرهنگ پتروف اطلاع داد که ایالات متحده دست به یک حمله هستهای زده و آنها باید واکنش متقابل انجام دهند.
سرهنگ پتروف در وضعیت بسیار بدی گیر افتاده بود، در چنین وضعیتی قانون کاملاً روشن بود و به تمامی واحدها اعلام شده بود در صورت اینکه شوروی یا هرکدام از همپیمانان درجه یک این کشور در پیمان ورشو مورد تهاجم قرار گرفتند، به سرعت باید اقدام متقابل انجام بگیرد و هیچ ماده یا تبصرهای وجود نداشت. از طرفی، ارتش شوروی بسیار سخت گیری میکرد و اگر پتروف کوتاهی میکرد، احتمال دادگاهی و تیرباران شدن وی به جرم خیانت وجود داشت و پتروف به خوبی میدانست این موضوع گناهی بزرگ و نابخشودنی بشمار میرود.
پتروف چندبار قصد داشت پاسخ حمله را با اقدام متقابل بدهد، ولی دلش با دستش هماهنگ نبود. تمامی این مسائل نظامی یک طرف ماجرا بود، ولی اگر اشتباه میکرد چه؟؟
آنگاه امکان داشت نسل بشر بر روی کره زمین بدست وی از بین برود، زیرا در صورت شلیک شوروی، آمریکا هم واکنشش قطعی بود و به صورت خلاصه، هر اقدامی تنها شروعش در اختیار وی بود و هیچکس پایان آنرا نمیدانست.
سرهنگ پتروف 15 تا 20 دقیقه برای هر اقدامی فرصت داشت و بعد از آن دیگر مشخص نبود حتی توان اقدام متقابل را داشته باشند، زیرا ایالات متحده گرای اغلب زرادخانههای هستهای شوروی را داشت و در موج اول حمله تمامی تلاش خود را برای انهدام و غیر عملیاتی کردن آنها انجام میداد. تنها امید شوروی به زیردریاییهای واکنش سریع بود که اگر آمریکا دست به موج اول حمله زده بود، به احتمال قوی مکان زیر دریایی واکنش سریع را نیز کشف و احتمالاً همین حالا آن زیر دریایی نابود شده بود.
سرهنگ پتروف یک معمای لاینحل داشت که جلوی هر اقدام خصمانهای را گرفت. او انسان باهوشی بود و به خوبی میدانست در صورت حمله به شوروی، آمریکا در موج اول حمله تلاش میکند تمامی زیرساختهای نظامی شوروی را نابود کند و این امر مستلزم پرتاب دهها و صدها موشک کروز و بالستیک است، ولی در صفحه رادار هم اکنون تنها یک موشک دیده میشد و این با منطق سازگار نبود که ایالات متحده تنها یک موشک شلیک کند.