#𝐩𝐚𝐫𝐭𝟏𝟑
#𝐚ş𝐤_𝐝𝐞𝐧𝐢𝐳𝐢
+بستنی تو بخور
چ خوب بلدی بحث عوض کنی
+فردا شب از بابا اجازه بگیر ک بیام ببرمت بیرون
باشه کجا میریم
+بریم بیرون دور بزنیم
حالا بزار از شوهرم اجازه بگیرم شاید نزاره بعدشم شوهرم نمیزاره بدون چادر بیام بیرون
+تو ازدواج بکن من اون شوهرت میکنم تورو زنده نمیزارم
خو حالا من دیگ بلمم فردا بهت زنگمیزنم از گوشی بابا
+باشه فقط بعدظهر بیای
اوم بیا بوس بده
+لپم محکم بوس کردم کفشاش پاش کرد رفت در خونه بستم اومدم تو
یکم بهم انرژی داد با حرفاش
لباسام در آوردم خودم انداختم روی تخت گوشی ی نگاه انداختم خبری نبود
ساعت کوک کردم بعدش خوابیدم
...
صبح توی دانشگاه رایان ندیدم اما راما بود خواستم برم تو کلاس ک جلوم گرفت
رفیقت کجاس دیشب قهر کرد رفت
+خیلی هرسیم کرده بود دستم کردم لای موهاش از پشت کشیدم عقب
ببین با من لج نکن ک کونت میزارم
آرال سرم درد گرفت
+دفعه آخرت باشه با من لج کنی حالا گمشو
برگشتم اون ور نگاه کردم ک دنیز دید با راما چیکار کردم
اما خودش زد به کوچه علی چپ رفتم توی کلاس نشستم راما از ترس نشست سمت چپ ته کلاس
استاد اومد سر کلاس
دنیز صدا زد بره پای تخت از پشت ی کمر باریک کون بزرگ داشت
سوال به اون سختی تو دو دقیقه حل کرد نشست سر جاش
سرم گذاشتم روی میز ک حس کردم یکی از پشت هی صدام میزنه سرم آوردم بالا
اما کسی نبود انگار توهم زدم کلاس ک تموم شد نرفتم بیرون این زنگ باید میرفتیم همه سالن اما چون رایان نبودم حال نمیداد
نمونه سوالای ریاضی از تو کولم در آوردم تا حل کنم
ک یکی محکم اومد زد روی میز
سرم بلند کردم رفیق راما بود اینم خیلی شاخ بود تو دانشگاه اصلن ازش خوشم نمیومد
+چته
چرا با راما اینجوری حرف زدی تو کی هستی ک اذیتش کنی
+وقتم برای این آدما هدر نمیدم سوال بعدی
ببین سوال بعدی میکوبونم تو دهنت
+من دماغت بگیرم ک نسفت بند میاد
برو اون ور هوا بیاد
نرفت اون ور خواستم بلد نشد شونم گرفت هولم داد عقب
جرعت داری ی بار دیگ اینکارو بکن
میکنم دیگ دور بر راما نیا
+من نمیام اون میاد رفیق جنده ات جمع کن به من چه
بعد اون حرفم ی دونه خوابوند تو دهنم
دیدم دنیز اومد تو رایانم پشت سرش دوتاشون ریختن رو سر دختره دنیز ی جوری موهای دختر میکشید من جا دختر دردم گرفت
تا جایی ک تونستیم خوردیم زدیم
لب دنیز خونی شده بود اکیپ شون خیلی وحشی بودن دستش گرفتم بلندش کردم
حالت خوبه
-اره
لبت
+چیز مهمی نیست
رایان تو خوبی
اره اما تو انگار خوب نیستی چ محکم زد کصکش حیف رفیقات جمعه کردنوگرنه میزدم گوه بالا بیاری
+ ولش کن دو دقیقه دیگ راهی دفتر میشیم
-شعت
+برات بد میشه اخه کی میگ تو بیای بزنی
-خب دیدم زدت منم زدم
رایان ک اومد همشون ریختن رو سرمون 3 به 7 خیلی نامردی بود
داداش بیا بریم صدامون میزنن
_سرکار آقای نیکخواه بفرمایید دفتر
+شما مقدم تری
رفتیم توی دفتر فکرشم نمیکردم دنیز همچین کاری بکنه اونم تو دانشگاه
لباش خیلی کبود شده بود خیلی خوب میشد اگر میزاشت لباش چسب زخم بزنم
خاک تو سرت انگار مونده لبای اونی
مدیر سرهممون داد زد بیشتر با من بد حرف زد
خانم رادفر از شما بعید بود حالا اینا بی انضباطن شما دیگ چرا
-شرمنده اما اونا دعوارو شروع کردن وگرنه آرال رایان تقصیری نداشتن فقط طرفداری کردیم
این دفعه به خاطر عموی دنیز میبخشمتون وگرنه به خانواده تون زنگ میزدم الانم بریم سر کلاستون
+رایان رفت سالن منم رفتم دنبال دنیز
-راستی بیا بریم پایین هم لب تو زخمی شده هم من بریم چسب بگریم
+بیا من برات بخورم خوب میشه لبای دو تامون
-چی گفتی نشنیدم
+هچی بریم تو برو توی حیاط بشین تا من برم بگیرم بیام
دو تا چسب گرفتم بیا بگیر بزن
-کجای لبم برو ی آینه بگیر
+امر دیگ نداری بده من چسب باز کردم رفتم جلو تر نفساش به صورتم میخورد لباش خیلی بزرگ بود دستم گذاشتم روش
از فکرش اومدم بیرون چسب زدم روی لبش
-مرسی خودت میزنی یا بزنم
+من نمیخوام
-باشه نزن اما اینجاش خونی
دستش گذاشت روی لبم محکم کشید اصلا احساسات بلد نبود حالا انگار من بلدم
آروم تر بابا
-خب حالا انگار خوردمش
+میخوردی دردش کمتر میشد
-کلاس شروع شده دلت ک نمیخوای دوباره بریم دفتر
دستم گرفت از روی زمین بلندم کرد...
#𝐚ş𝐤_𝐝𝐞𝐧𝐢𝐳𝐢
+بستنی تو بخور
چ خوب بلدی بحث عوض کنی
+فردا شب از بابا اجازه بگیر ک بیام ببرمت بیرون
باشه کجا میریم
+بریم بیرون دور بزنیم
حالا بزار از شوهرم اجازه بگیرم شاید نزاره بعدشم شوهرم نمیزاره بدون چادر بیام بیرون
+تو ازدواج بکن من اون شوهرت میکنم تورو زنده نمیزارم
خو حالا من دیگ بلمم فردا بهت زنگمیزنم از گوشی بابا
+باشه فقط بعدظهر بیای
اوم بیا بوس بده
+لپم محکم بوس کردم کفشاش پاش کرد رفت در خونه بستم اومدم تو
یکم بهم انرژی داد با حرفاش
لباسام در آوردم خودم انداختم روی تخت گوشی ی نگاه انداختم خبری نبود
ساعت کوک کردم بعدش خوابیدم
...
صبح توی دانشگاه رایان ندیدم اما راما بود خواستم برم تو کلاس ک جلوم گرفت
رفیقت کجاس دیشب قهر کرد رفت
+خیلی هرسیم کرده بود دستم کردم لای موهاش از پشت کشیدم عقب
ببین با من لج نکن ک کونت میزارم
آرال سرم درد گرفت
+دفعه آخرت باشه با من لج کنی حالا گمشو
برگشتم اون ور نگاه کردم ک دنیز دید با راما چیکار کردم
اما خودش زد به کوچه علی چپ رفتم توی کلاس نشستم راما از ترس نشست سمت چپ ته کلاس
استاد اومد سر کلاس
دنیز صدا زد بره پای تخت از پشت ی کمر باریک کون بزرگ داشت
سوال به اون سختی تو دو دقیقه حل کرد نشست سر جاش
سرم گذاشتم روی میز ک حس کردم یکی از پشت هی صدام میزنه سرم آوردم بالا
اما کسی نبود انگار توهم زدم کلاس ک تموم شد نرفتم بیرون این زنگ باید میرفتیم همه سالن اما چون رایان نبودم حال نمیداد
نمونه سوالای ریاضی از تو کولم در آوردم تا حل کنم
ک یکی محکم اومد زد روی میز
سرم بلند کردم رفیق راما بود اینم خیلی شاخ بود تو دانشگاه اصلن ازش خوشم نمیومد
+چته
چرا با راما اینجوری حرف زدی تو کی هستی ک اذیتش کنی
+وقتم برای این آدما هدر نمیدم سوال بعدی
ببین سوال بعدی میکوبونم تو دهنت
+من دماغت بگیرم ک نسفت بند میاد
برو اون ور هوا بیاد
نرفت اون ور خواستم بلد نشد شونم گرفت هولم داد عقب
جرعت داری ی بار دیگ اینکارو بکن
میکنم دیگ دور بر راما نیا
+من نمیام اون میاد رفیق جنده ات جمع کن به من چه
بعد اون حرفم ی دونه خوابوند تو دهنم
دیدم دنیز اومد تو رایانم پشت سرش دوتاشون ریختن رو سر دختره دنیز ی جوری موهای دختر میکشید من جا دختر دردم گرفت
تا جایی ک تونستیم خوردیم زدیم
لب دنیز خونی شده بود اکیپ شون خیلی وحشی بودن دستش گرفتم بلندش کردم
حالت خوبه
-اره
لبت
+چیز مهمی نیست
رایان تو خوبی
اره اما تو انگار خوب نیستی چ محکم زد کصکش حیف رفیقات جمعه کردنوگرنه میزدم گوه بالا بیاری
+ ولش کن دو دقیقه دیگ راهی دفتر میشیم
-شعت
+برات بد میشه اخه کی میگ تو بیای بزنی
-خب دیدم زدت منم زدم
رایان ک اومد همشون ریختن رو سرمون 3 به 7 خیلی نامردی بود
داداش بیا بریم صدامون میزنن
_سرکار آقای نیکخواه بفرمایید دفتر
+شما مقدم تری
رفتیم توی دفتر فکرشم نمیکردم دنیز همچین کاری بکنه اونم تو دانشگاه
لباش خیلی کبود شده بود خیلی خوب میشد اگر میزاشت لباش چسب زخم بزنم
خاک تو سرت انگار مونده لبای اونی
مدیر سرهممون داد زد بیشتر با من بد حرف زد
خانم رادفر از شما بعید بود حالا اینا بی انضباطن شما دیگ چرا
-شرمنده اما اونا دعوارو شروع کردن وگرنه آرال رایان تقصیری نداشتن فقط طرفداری کردیم
این دفعه به خاطر عموی دنیز میبخشمتون وگرنه به خانواده تون زنگ میزدم الانم بریم سر کلاستون
+رایان رفت سالن منم رفتم دنبال دنیز
-راستی بیا بریم پایین هم لب تو زخمی شده هم من بریم چسب بگریم
+بیا من برات بخورم خوب میشه لبای دو تامون
-چی گفتی نشنیدم
+هچی بریم تو برو توی حیاط بشین تا من برم بگیرم بیام
دو تا چسب گرفتم بیا بگیر بزن
-کجای لبم برو ی آینه بگیر
+امر دیگ نداری بده من چسب باز کردم رفتم جلو تر نفساش به صورتم میخورد لباش خیلی بزرگ بود دستم گذاشتم روش
از فکرش اومدم بیرون چسب زدم روی لبش
-مرسی خودت میزنی یا بزنم
+من نمیخوام
-باشه نزن اما اینجاش خونی
دستش گذاشت روی لبم محکم کشید اصلا احساسات بلد نبود حالا انگار من بلدم
آروم تر بابا
-خب حالا انگار خوردمش
+میخوردی دردش کمتر میشد
-کلاس شروع شده دلت ک نمیخوای دوباره بریم دفتر
دستم گرفت از روی زمین بلندم کرد...