دیروز، برای پیک نیک با زوجی همراه شدم که خیلی با نمک بودن
خانومه متولد هفتادویک
آقاهه متولد هفتاد و دو
دوتا دختر خوشگل و به شدت باهوش داشتن، یکی چهار ساله اون یکی دو ساله
بله ... در خوندن عدد و رقمها دچار اشتباه نشدین ... حس پیری داشتم پیش شون. حالا کاری نداریم
پرسیدم چطوری آشنا شدین با هم؟
خانوم گفت توی مرکز خرید.
آقاهه گفت: من به خاطر موهای فرفریم مدل بودم.
آقاهه از اونا بود که موهای فرفریش تا شعاع نیم متری بلند بوده ... شهروندان شیرازی هر جا میدیدنش باهاش عکس میگرفتن ...
خانومه گفت من داشتم از پله برقی می اومدم بالا اون داشت میومد پایین. موهاشو دیدم وا موندم! بهش گفتم ببخشید آقا موهاتون طبیعیه؟ بلافاصله گفت نه خانوم سزارینه!!
بعد هم اضافه کرد: لعنتی جوابو داشت توو آستیناش.
.
آدمای شهر من، همینجوری عاشق هم میشن ... همینقدر ساده ... همینقدر با مزه.
خانومه گفت: یه خواستگار سمج داشتم ولی عاشق این شدم ...
پرسیدم از اون چه خبر؟ گفت ماه اول افتاد بیمارستان از غمِ من ... اما بعد شوهرم رفت باهاش دوست شد! الان بهم میگه آبجی!!
آقاهه گفت: رفتم بهش گفتم ببین داداش اگه جای من و تو عوض میشد من زندهت نمیذاشتم. ولی حالا که من جای خودمم تو جای خودت، اولا که تو اصلا مال این حرفا نیستی که بخوای منو بزنی، دوما حالا بیا رفیق باشیم.
و رفیق شدن!
ای جان. ای جان. ای جان ... خیلی با مزه بودن. خیلیییییییی.
@sarakanaani
خانومه متولد هفتادویک
آقاهه متولد هفتاد و دو
دوتا دختر خوشگل و به شدت باهوش داشتن، یکی چهار ساله اون یکی دو ساله
بله ... در خوندن عدد و رقمها دچار اشتباه نشدین ... حس پیری داشتم پیش شون. حالا کاری نداریم
پرسیدم چطوری آشنا شدین با هم؟
خانوم گفت توی مرکز خرید.
آقاهه گفت: من به خاطر موهای فرفریم مدل بودم.
آقاهه از اونا بود که موهای فرفریش تا شعاع نیم متری بلند بوده ... شهروندان شیرازی هر جا میدیدنش باهاش عکس میگرفتن ...
خانومه گفت من داشتم از پله برقی می اومدم بالا اون داشت میومد پایین. موهاشو دیدم وا موندم! بهش گفتم ببخشید آقا موهاتون طبیعیه؟ بلافاصله گفت نه خانوم سزارینه!!
بعد هم اضافه کرد: لعنتی جوابو داشت توو آستیناش.
.
آدمای شهر من، همینجوری عاشق هم میشن ... همینقدر ساده ... همینقدر با مزه.
خانومه گفت: یه خواستگار سمج داشتم ولی عاشق این شدم ...
پرسیدم از اون چه خبر؟ گفت ماه اول افتاد بیمارستان از غمِ من ... اما بعد شوهرم رفت باهاش دوست شد! الان بهم میگه آبجی!!
آقاهه گفت: رفتم بهش گفتم ببین داداش اگه جای من و تو عوض میشد من زندهت نمیذاشتم. ولی حالا که من جای خودمم تو جای خودت، اولا که تو اصلا مال این حرفا نیستی که بخوای منو بزنی، دوما حالا بیا رفیق باشیم.
و رفیق شدن!
ای جان. ای جان. ای جان ... خیلی با مزه بودن. خیلیییییییی.
@sarakanaani