« رشد روانشناسی شناختی در حدود میانه قرن بیستم می توانست منادی بازگشت به مطالعه ذهن باشد. که عمداً بوسیله راوانشناسان امریکایی در آن 50 سال دوره ی استیلای مکتب رفتارگرایی کنار گذاشته شد. »
• اشتباه فلسفی
در این بخش والاس به تلاش نظام مندی که برای جدا کردن " آگاهی" از " اراده" در دهه های اخیر صورت گرفته اشاره می کند و آن را حاصل ناتوانی محققان علوم شناختی در تشریح و توضیح " آگاهی" می پندارد. او این اتفاق را چالشی تجربه گرایانه برای ایجاد تابو علیه سوبژکتیویته و تختئه آن نام می نهد. « این تلقی آبجکتیو از " اراده" و " قصدمندی" دلالت خواهد کرد بر این که وجوه سابجکتیو آگاهی هیچ ارتباطی به اراده ندارد. »
از طرفی توسعه این تفکر که آگاهی هم فیزیکی است و هم ذهنی ، باعث شد تا آن وجه از رویکرد عقل گرایانه به آگاهی که ریشه در ثنویت " ذهن – ماده " دکارتی دارد، به حاشیه برود و برای تبیین مفهوم " آگاهی" حرفی که مفرّق از لفاظی های معمول باشد، برای گفتن نداشته باشد. و این شاید اولین عقب نشینی عقلی مذهبان در برابر ماتریالیست های علمی بود.
اشتباه فلسفی دیگری که در مواجهه با " آگاهی" رخ داد سو تفاهم در روششناسی بود . بدین صورت که، از آن جایی که آگاهی با پدیدار ذهن آمیخته و ماهیتاً سابجکتیو است، نتیجتاً هستی شناسی آن به صورت اول شخص بوده و قابل ادراک و قضاوت از طریق دیگران نمی باشد. در اینجا و به خاطر دشواری چشمگیر بررسی و مطالعه آگاهی سابجکتیو، برخی با روی آوردن به اصول آبجکتیویته با رویکردی تجربه گرایانه مدعی شدند که آگاهی نیز باید از طریق شخص ثالث قابل راستی آزمایی باشد.
این روش مستلزم یک فرض اشتباه است، این که تمام واقعیت های تجربی به طور یکسان در معرض شناخت هر ناظر ذی صلاحی ست. و این در حالی ست که می دانیم بسیاری واقعیت های تجربی نیز وجود دارند که در دسترس حواس تمام ناظران طبیعی نیستند !
#یادداشت
#طبیعت_گرایی_علمی
@scientificnaturalism
• اشتباه فلسفی
در این بخش والاس به تلاش نظام مندی که برای جدا کردن " آگاهی" از " اراده" در دهه های اخیر صورت گرفته اشاره می کند و آن را حاصل ناتوانی محققان علوم شناختی در تشریح و توضیح " آگاهی" می پندارد. او این اتفاق را چالشی تجربه گرایانه برای ایجاد تابو علیه سوبژکتیویته و تختئه آن نام می نهد. « این تلقی آبجکتیو از " اراده" و " قصدمندی" دلالت خواهد کرد بر این که وجوه سابجکتیو آگاهی هیچ ارتباطی به اراده ندارد. »
از طرفی توسعه این تفکر که آگاهی هم فیزیکی است و هم ذهنی ، باعث شد تا آن وجه از رویکرد عقل گرایانه به آگاهی که ریشه در ثنویت " ذهن – ماده " دکارتی دارد، به حاشیه برود و برای تبیین مفهوم " آگاهی" حرفی که مفرّق از لفاظی های معمول باشد، برای گفتن نداشته باشد. و این شاید اولین عقب نشینی عقلی مذهبان در برابر ماتریالیست های علمی بود.
اشتباه فلسفی دیگری که در مواجهه با " آگاهی" رخ داد سو تفاهم در روششناسی بود . بدین صورت که، از آن جایی که آگاهی با پدیدار ذهن آمیخته و ماهیتاً سابجکتیو است، نتیجتاً هستی شناسی آن به صورت اول شخص بوده و قابل ادراک و قضاوت از طریق دیگران نمی باشد. در اینجا و به خاطر دشواری چشمگیر بررسی و مطالعه آگاهی سابجکتیو، برخی با روی آوردن به اصول آبجکتیویته با رویکردی تجربه گرایانه مدعی شدند که آگاهی نیز باید از طریق شخص ثالث قابل راستی آزمایی باشد.
این روش مستلزم یک فرض اشتباه است، این که تمام واقعیت های تجربی به طور یکسان در معرض شناخت هر ناظر ذی صلاحی ست. و این در حالی ست که می دانیم بسیاری واقعیت های تجربی نیز وجود دارند که در دسترس حواس تمام ناظران طبیعی نیستند !
#یادداشت
#طبیعت_گرایی_علمی
@scientificnaturalism