شبکه چهار در پنج بامداد.


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


برنامه های یک شبکه چهار بی تماشاچی در ساعت پنج صبح. لطفا کانال را عوض کنید. راه ارتباطی برای بینندگانی که وجود خارجی ندارند: https://t.me/BiChatBot?start=sc-228735-lmikQY0

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


شبکه چهار در پنج بامداد. dan repost
حرف خاصی ندارم.
تا اطلاع ثانوی پیام های بازرگانی.


immanence- dan repost
از سری یادگارهای مدرسه
در چنین روزی، ابری، سرد


امشب کریسمسه. به ۱۵۰ نفر برسیم فراستی رو گریم بابا نوئل میکنم.


آیا خوک ها منقرض خواهند شد؟
در آستانه سال نو میلادی با خطر انقراض نسل خوک ها مواجه شده ایم! علت، گوهخوری بی رویه آدم ها و بهم خوردن تعادل چرخه غذایی خوک ها. #گوه_نخورید




صبح روی لنگ تب کرده ظهر پاشدم. نفس هایم دقیق و هماهنگ با تیک تاک ساعت در جریان قرار داشت. پوستم مثل مرده ها سرد و روی گوشت بی استخوانم وا رفته بود. انگار با منت پوستم را کشیده بودند رویم. انگار کتاب بی محتوایی بودم که ناشر به ناچار جلد برایش تدارک دیده بود.‌ با اینکه میدانست نه خوانده میشوم، نه نقد، نه حتا باز. گرسنگی لانه کرده توی معده ام، هنوز مرا محدود به اقدامات اولیه زنده ماندن میکرد. با نفس های بدمزه ام، روزم را تلخ میکردم. بلند شدم. به سمت پنجره رفتم. و دیدم ساعت مدت هاست که به خواب رفته.


از هم صحبتی با مخاطبان عزیزم خوشحال شدم. دوست داشتنی اید. خیلی دوست داشتنی تر از شبکه چهار.


تصور کنید یه سوالی ازتون پرسیدم که خیلی دوست داشتید ازتون پرسیده شه ولی تا بحال پرسیده نشده. جوابشو بهم بگین.


باهام حرف بزنید.


ویژه برنامه زمستانی.
برفکِ بیست و چهار ساعته.


همیشه از مخاطبای خاصم انتظار ویژه ای داشتم و آخرش تِر زده میشد به انتظارم. پس تصمیم گرفتم بی مخاطب بمونم.


"شبکه چهار" صرفا یه اسم تایین شده با اعداد نیست. یه صفته. شاید توام یه شبکه چهاری و خودت نمی‌دونی‌.


به خودم گفتم. پاشو. آن قبرستان متحرک را تکان بده. آن لاشه ی پر از جنازه را حرکت بده. راکد بودم. لایه لایه گوه کبره بسته بود در ریزلای وجودم. جایی بین تخت و قبر، جایی بین تاریکی و تاریکی خفتم. تب مرگم نفس هایم را داغ و داغ تر میکرد. داشتم میمردم. دهانم بوی فاضلاب میداد. از بس گوه میخوردم. به خودم گفتم. بلند شو. پاهایم توان ایستادن نداشت. داشتم ذره ذره تجزیه میشدم. پایان. نقطه.


هنوزم فکر میکنم آیا این همه سیگارو من کشیدم؟
@shabakeh4in5AM


جنازه های متحرک زیر پوستم رژه میرفتند. در معده ام هضم میشدند. لای رگ هایم حمام خون میکردند. از پشت پنجره صدای جیغ می آمد. بسیج شدیم برای بلند شدن. به پنجره که رسیدم شنیدم جیغ عربده میزد: جنازه ها که راه نمیروند.


یه چند دقیقه زندگی کنیم اگه دوستان مرگ طلب بذارن.


ایگنور کردن شما به کیر ماست، ماستم که کیر نداره یعنی کلاً هیچی به هیچی.


اخبار ظهر گاهی. توییتر همون اینستاگرامه.


ویژه برنامه شب یلدا تاخیر خورد. یه درخت کاج میذارم توش بریم برا کریسمس.


تویی که داری پستای اینجا رو میخونی، نمیفهمم چته. توئم ایگنورم کن توقعم انقدر بالا نره.

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

122

obunachilar
Kanal statistikasi