رمان پرطرفدار " معذرت "
#part_10🖤
"شهاب "
به حالت نمایشی سرشو خاروند :
+ی موضوع مهم تری هم هست داداش
فنجون قهوم ُروی میز گذاشتم :
_بگو
+داداش من بدون اطلاعت ی کاری انجام دادم ینی.. چیزه میدونی.. خب
خسته از من من کردناش گفتم :
_علی مثل ادم بگو چیکار کردی دیگه
نفسشو سنگین بیرون داد :
+ببین شهاب من همیشه به خوانندگی علاقه داشتم الانم میخوام برم دنبال علاقم
پوفی کشیدم :
_جوری گفتی بدون اطلاعت ی کاری انجام دادم فکر کردم چیکار کردی حالا
خواستم بلند شم که دستشو رو شونم گذاشت :
+کجا میری حرفم تموم نشده هنوز
کلافه نشستم و زل زدم بهش :
_علی خستم کردی حرفتو بزن دیگه
سری تکون داد :
+واقعیتش من دیگه نمیتونم برنامه هاتو مرتب کنم چون میخام تمام وقتمو بزارم واسه این اهنگ ، این چندوقت دنبال ی مدیر برنامه بودم واست یکیو پیدا کردم اتفاقا همین ویلای بغله اسمشم...
حرفشو قطع کردم :
_علی فکرکردی من از پس کارای خودم برنمیام؟!!
پوزخندی زدم :
_دمت گرم!
بلند شدم و بدون توجه به صدازدنای علی از خونه خارج شدم . به سمت ساحل رفتم که صدایی توجهمو جلب کرد .
@shahab_mozafariii
#part_10🖤
"شهاب "
به حالت نمایشی سرشو خاروند :
+ی موضوع مهم تری هم هست داداش
فنجون قهوم ُروی میز گذاشتم :
_بگو
+داداش من بدون اطلاعت ی کاری انجام دادم ینی.. چیزه میدونی.. خب
خسته از من من کردناش گفتم :
_علی مثل ادم بگو چیکار کردی دیگه
نفسشو سنگین بیرون داد :
+ببین شهاب من همیشه به خوانندگی علاقه داشتم الانم میخوام برم دنبال علاقم
پوفی کشیدم :
_جوری گفتی بدون اطلاعت ی کاری انجام دادم فکر کردم چیکار کردی حالا
خواستم بلند شم که دستشو رو شونم گذاشت :
+کجا میری حرفم تموم نشده هنوز
کلافه نشستم و زل زدم بهش :
_علی خستم کردی حرفتو بزن دیگه
سری تکون داد :
+واقعیتش من دیگه نمیتونم برنامه هاتو مرتب کنم چون میخام تمام وقتمو بزارم واسه این اهنگ ، این چندوقت دنبال ی مدیر برنامه بودم واست یکیو پیدا کردم اتفاقا همین ویلای بغله اسمشم...
حرفشو قطع کردم :
_علی فکرکردی من از پس کارای خودم برنمیام؟!!
پوزخندی زدم :
_دمت گرم!
بلند شدم و بدون توجه به صدازدنای علی از خونه خارج شدم . به سمت ساحل رفتم که صدایی توجهمو جلب کرد .
@shahab_mozafariii