رمان پرطرفدار " معذرت "
#part_11🖤
" شهاب "
+ پسره ی اسکله تازه به دوران رسیده ببین کارم به کجا رسیده اخه
صدای همون دختره بود! چیترا بود اسمش انگار .
عصبانیتم کلایادم رفت . ایستاده بود روبه دریا و غر میزد . دلش پر بود انگار! حالتش ناخوداگاه ادم و به خنده مینداخت! به سمتش رفتم و کنارش ایستادم . تک خنده ای کردم :
-دلت خیلی پره ها
برگشت سمتم :
+تو اینجا چیکار میکنی ؟!
شونه ای بالا انداختم :
-خودت اینجا چیکار میکنی ؟
+اعصابم خرد بود اومدم ی هوایی بخورم
سری تکون دادم :
-معلومه
پوفی کشید :
+ینی دارم میترکم از حرص
از لحن حرصیش خندم گرفت :
-چیشده مگه
برگشت سمتم :
+از کجا شروع کنم خب...ببین من مدیر برنامم سابقه کاریمم خوبه مدیربرنامه خیلیا بودم
دندوناشو بهم سایید :
+حالا بهم میگن باید مدیر برنامه ی خواننده ای بشم که حتی اسمشم نشنیدم
پوفی کشید و نگاهم کرد :
+پسره از ایناس که با دوتا اهنگ رو اومده امروز ی اهنگشو گوش دادم
خندید و به دریا خیره شد :
+چرت پرت بوداا مثلا ی جاش گفت نمیدونم دلبریتو کمترش کن چیکار کن
باخنده ادامه داد :
+اتفاقا از شانس مضخرفت هم اسمی باهاش اسمش شهاب مظفریِ
فقط با چشمهای گرد شده نگاهش کردم! اینهمه بدوبیراهو به من گفت ؟؟!
- فرداهم قراره ببی...
برگشت سمتم و با دیدن منی که از سرم دود بلند میشد حرفشو ادامه نداد.
با تعجب گفت :
+ وا تو چت شد دیگه ؟!!
نفسمو حرصی بیرون دادم با صدایی که از عصبانیت میلرزید گفتم :
-شب بخیر
پشتم و بهش کردم بدون توجه بهش به سمت ویلا رفتم...
@shahab_mozafariii
#part_11🖤
" شهاب "
+ پسره ی اسکله تازه به دوران رسیده ببین کارم به کجا رسیده اخه
صدای همون دختره بود! چیترا بود اسمش انگار .
عصبانیتم کلایادم رفت . ایستاده بود روبه دریا و غر میزد . دلش پر بود انگار! حالتش ناخوداگاه ادم و به خنده مینداخت! به سمتش رفتم و کنارش ایستادم . تک خنده ای کردم :
-دلت خیلی پره ها
برگشت سمتم :
+تو اینجا چیکار میکنی ؟!
شونه ای بالا انداختم :
-خودت اینجا چیکار میکنی ؟
+اعصابم خرد بود اومدم ی هوایی بخورم
سری تکون دادم :
-معلومه
پوفی کشید :
+ینی دارم میترکم از حرص
از لحن حرصیش خندم گرفت :
-چیشده مگه
برگشت سمتم :
+از کجا شروع کنم خب...ببین من مدیر برنامم سابقه کاریمم خوبه مدیربرنامه خیلیا بودم
دندوناشو بهم سایید :
+حالا بهم میگن باید مدیر برنامه ی خواننده ای بشم که حتی اسمشم نشنیدم
پوفی کشید و نگاهم کرد :
+پسره از ایناس که با دوتا اهنگ رو اومده امروز ی اهنگشو گوش دادم
خندید و به دریا خیره شد :
+چرت پرت بوداا مثلا ی جاش گفت نمیدونم دلبریتو کمترش کن چیکار کن
باخنده ادامه داد :
+اتفاقا از شانس مضخرفت هم اسمی باهاش اسمش شهاب مظفریِ
فقط با چشمهای گرد شده نگاهش کردم! اینهمه بدوبیراهو به من گفت ؟؟!
- فرداهم قراره ببی...
برگشت سمتم و با دیدن منی که از سرم دود بلند میشد حرفشو ادامه نداد.
با تعجب گفت :
+ وا تو چت شد دیگه ؟!!
نفسمو حرصی بیرون دادم با صدایی که از عصبانیت میلرزید گفتم :
-شب بخیر
پشتم و بهش کردم بدون توجه بهش به سمت ویلا رفتم...
@shahab_mozafariii