دیروز، یکم اردیبهشت ماه، سالروز وفات سهراب سپهری بود.
بخشی از نوشتار استاد شمیسا در کتاب راهنمای ادبیات معاصر را در اینجا آورده ایم.
قضاوت در مورد سهراب سپهرینویسنده: دکتر سیروس شمیسا
سپهری همانقدر که در میان مردم و ادب دوستان شیفتگان بیشتری یافت در نزد برخی از شاعران طرد شد و آنان عمدتا بر دو محور یکی این که شعرهای او مردمی و سیاسی نیست و دیگر این که ساختار ندارد او را رد کردند.
به نظر من این ردیهها مبنای علمی درستی ندارند و باید آنها را از باب مناقشات شاعران همعصر محسوب داشت.
سپهری یکی از بزرگترین شاعران معاصر است و هرچه زمان بیشتر میگذرد عظمت او (و فروغ) بیشتر آشکار میشود و برعکس از اهمیت شاعران ایدئولوژیک کاسته میشود.
به نظر بسیاری از دوستداران شعر، سپهری هم به لحاظ زبان و ساخت شهر و هم به لحاظ بینش و محتوی، یک سر و گردن از دیگران فراتر است. او در هر دو جنبه فلسفی هستیشناسی و معرفت شناسی به اوجهایی دست یافته است که برای معاصران او دست نداده است.
شاعران بزرگ دنیا و از جمله ایران (مثلا مولانا و حافظ) کسانی هستند که در این هر دو ساحت تعالی داشتهاند. حال آنکه برخی از شاعران معروف معاصر که در شعر اجتماعی و سیاسی معروفند، در این زمینهها یا یکی از این زمینهها فقیرند.
به نظر میرسد که شهرت و محبوبیت سپهری در میان مردم برای آن دسته از ادیبانی که این توفیق را منوط به شعر سیاسی و اجتماعی میدانستند، پدیدهای غیرقابل هضم بوده است و لذا هر یک با طرح مسألهای به ظاهر موجه و علمی شگفتی خود را اظهار کردهاند.
اما همه این سخنان را میتوان به راحتی رد کرد. حداقل این است که این انتقادها مبهم است، اصطلاحات به کار برده شده صحیح و روشن نیست. دکتر رضا براهنی مینویسد:
«در شعر سپهری، ترکیب وجود ندارد، ترکیب موتیفهای ناهمزمان هم وجود ندارد و به همین دلیل شعر او شعر مفاهیم مصور عارفانهی از هم گسیخته است. شعر سپهری تعارف عرفان است، عرفان نیست. عرفان شکل درونی عمیقی دارد.»
باری زمانی حمله به سپهری به شدت مد بود و برخی در هر مقالهای که در مورد شاعری یا به طور کلی شعر مینوشتند، به بهانهای در چند جمله به سپهری هم میپرداختند.
اما مسأله این است که غالبا در اصل ادعای ایشان جای بحث و تردید است. مثلا کسانی که (غالبا طرفداران اخوان) در مورد فقدان ساخت در شعر سپهری بحث کردهاند معلوم نیست که تلقی درستی از ساخت و فرم داشته باشند.
برخی از ایشان چنین استدلال کردهاند که
میتوان از شعر سپهری سطور و حتی بندهایی را حذف کرد حال آن که از شعر اخوان نمیتوان. بدیهی است که این منتقدان روایت را با ساخت اشتباه کردهاند. در یک شعر روایی اگر سطوری یا بندهایی حذف شود به روایت خدشه وارد میشود، اما در یک شعر توصیفی یا عاطفی میتوان توصیفها و تصویرهایی را حذف کرد.
من نمیدانم که این منتقدان در ذهن خود چه برداشتی از ساخت دارند. ساخت روابطی است که بین اجزاء یک کل به وجود میآید، پیوند بین اجزاء یک ساختمان، در و پنجره و راهپله با هم ساخت را بوجود میآورند و در آن ساخت نقش و وظیفه و معنایی مییابند که به تنهایی نداشتند. یک تکه سنگ پهن که قبلا در گوشهای افتاده بود تبدیل به پیشخوان آشپزخانه میشود. این اجزاء ساخت گرفته را دوباره نمیتوان به شکل قبلی برگرداند. بدین ترتیب ساخت روابط درونی بین اجزاء است.
این روابط درونی، این تشکل اجزاء، یک فرم هم پیدا میکند. با توجه به این معنی، شعر سپهری هم ساختی منسجم دارد و هم فرمی عالی و کلمات و جملات و معانی و تصاویر هر یک به طریقی به یکدیگر وصل و مربوط است.
منبع: کتاب راهنمای ادبیات معاصر، نشر میترا
#سهراب_سپهری
#سیروس_شمیسا
#سیروس_شمیسا_بخوانیم
#ادبیات_پارسی
#دانشجویان_دکترشمیسا
@siroosshamisa