#پاداش : منطق پنهانی که انگیزههای ما را شکل میدهد.
فصل چهارم: درباره ی مرگ، روابط و معنا
🔸 تمایل دیوانه وار ما برای جاودانگی نمادین و این که چگونه عشق بر همه فرمان می راند.
🔸 وقتی در سال 1971 مومیاییِ لیدی دای کشف شد، می شد گفت که توانسته است تا حدودی به جاودانگی دست پیدا کند چرا که طبق آزمایشات پزشکی همه ی ارگان های داخلی از جمله مغزش سالم باقی مانده بود.
🔸 البته رسم باستانی دفن شدن با وسایل هنوز از بین نرفته است.در سال 1977 یک بانوی دیگر نیز در یک لباس شب توری در ماشیناش دفن شد. خرید چیزهای گران قیمت وقتی هنوز زنده ایم اگر چه شاید باز هم ولخرجی به نظر برسد اما حداقل اسباب لذتمان را فراهم می کند. اما وقتی مردهایم از این ها چه سودی می تواند عایدمان شود ؟
🔸 همه افراد میخواهند چیزی بعد از مرگشان از آنها باقی بماند. چه دی ان ای درون سلول های فرزندان شان باشد و چه ثمرات دستاوردهایشان. به نظر می رسد همه ی ما دلمان برای شکلی از زندگی پس از مرگ ضعف می رود. این که پس از مرگ به یاد آورده شویم، حتی اگر به وسیله ی یک سنگ قبر نمادین باشد که گواهی دهنده ی این واقعیت است که زمانی زیسته ایم.
🔸 قبل از آن که درباره نیازتان به یک جاودانگی نمادین پاسخ دهید از خودتان بپرسید که چه حسی به شما دست می دهد اگر به محض مردن تمام آن چه در زندگی تان انجام داده اید از صفحه ی روزگار محو شود؟ اگر از همان لحظه ای که جهان را شناختید می دانستید که همه ی آفریده ها، نوشته ها و خاطراتتان بدون ردی با مرگ ناپدید خواهند شد آیا هم چنان می توانستید هر روز با هیجان از خواب بیدار شوید، خلق کنید و به خانواده تان برسید؟ من اخیرا می خواهم تحقیقاتی را بر روی این سوالات شروع کنم اما تا مقدار زیادی واضح است که بسیاری از انگیزه هایمان بر محوری فراتر از طول عمرمان بنا شده اند و در غیاب این محور بسیاری از آن ها خورد خواهند شد.
🔸 چرا باید برایمان اهمیت داشته باشد که بعد از مرگمان مردم در مورد ما چه احساسی دارند؟ برای مثال وصیتنامه ها را درنظر بگیرید. بیوه زن ثروت مندی را می شناختم که بیشتر دارایی اش را به پسر نمک نشناسی بخشید که حتی به خودش زحمت نداده بود در مراسم تشییع جنازه شرکت کند. شاید آن زن می خواست از این طریق رابطه ی گذشته شان را بهبود بخشد در زمانی که خودش دیگر مرده بود.
فصل چهارم: درباره ی مرگ، روابط و معنا
🔸 تمایل دیوانه وار ما برای جاودانگی نمادین و این که چگونه عشق بر همه فرمان می راند.
🔸 وقتی در سال 1971 مومیاییِ لیدی دای کشف شد، می شد گفت که توانسته است تا حدودی به جاودانگی دست پیدا کند چرا که طبق آزمایشات پزشکی همه ی ارگان های داخلی از جمله مغزش سالم باقی مانده بود.
🔸 البته رسم باستانی دفن شدن با وسایل هنوز از بین نرفته است.در سال 1977 یک بانوی دیگر نیز در یک لباس شب توری در ماشیناش دفن شد. خرید چیزهای گران قیمت وقتی هنوز زنده ایم اگر چه شاید باز هم ولخرجی به نظر برسد اما حداقل اسباب لذتمان را فراهم می کند. اما وقتی مردهایم از این ها چه سودی می تواند عایدمان شود ؟
🔸 همه افراد میخواهند چیزی بعد از مرگشان از آنها باقی بماند. چه دی ان ای درون سلول های فرزندان شان باشد و چه ثمرات دستاوردهایشان. به نظر می رسد همه ی ما دلمان برای شکلی از زندگی پس از مرگ ضعف می رود. این که پس از مرگ به یاد آورده شویم، حتی اگر به وسیله ی یک سنگ قبر نمادین باشد که گواهی دهنده ی این واقعیت است که زمانی زیسته ایم.
🔸 قبل از آن که درباره نیازتان به یک جاودانگی نمادین پاسخ دهید از خودتان بپرسید که چه حسی به شما دست می دهد اگر به محض مردن تمام آن چه در زندگی تان انجام داده اید از صفحه ی روزگار محو شود؟ اگر از همان لحظه ای که جهان را شناختید می دانستید که همه ی آفریده ها، نوشته ها و خاطراتتان بدون ردی با مرگ ناپدید خواهند شد آیا هم چنان می توانستید هر روز با هیجان از خواب بیدار شوید، خلق کنید و به خانواده تان برسید؟ من اخیرا می خواهم تحقیقاتی را بر روی این سوالات شروع کنم اما تا مقدار زیادی واضح است که بسیاری از انگیزه هایمان بر محوری فراتر از طول عمرمان بنا شده اند و در غیاب این محور بسیاری از آن ها خورد خواهند شد.
🔸 چرا باید برایمان اهمیت داشته باشد که بعد از مرگمان مردم در مورد ما چه احساسی دارند؟ برای مثال وصیتنامه ها را درنظر بگیرید. بیوه زن ثروت مندی را می شناختم که بیشتر دارایی اش را به پسر نمک نشناسی بخشید که حتی به خودش زحمت نداده بود در مراسم تشییع جنازه شرکت کند. شاید آن زن می خواست از این طریق رابطه ی گذشته شان را بهبود بخشد در زمانی که خودش دیگر مرده بود.