تینار!


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


٩٨/١٢/١۴
زِدهستم🍕
"حرفای شماروخریداریم"
https://t.me/BChatBot?start=sc-15844-u4HilMD

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


∅مغز برعکس∅ dan repost
دلشوره ، دلمو دریاچه ی ارومیه کرده !


∅مغز برعکس∅ dan repost
مست را دیدم ، گریبان بود !
میان کوچه ها پریشان بود !
سرش در آواز غم ، مثل یک دیوانه در کنسرت عاشق بود !
مرا مداوا کرد میان تیمار و بیمار
میان ظلم و خاکستر
میان باغ و بوستان ها
دیدمش ، آری بار دگر
گفتا چه کنم با این رهگذر ؟!
سرش را چرخاند
دید معشوقه اش عاشق شده
میان تنه و تبر ، شیفته ی ریشه شده !
سرش را چرخاند
دید رفیقش نارو زده
میان دوست و دشمن ، رفیق نیمه راه شده !
سرش را چرخاند
دید مادرش سجاده را چنگ زده
میان فرش و عرش ، غرق در خون شده !
سرش را چرخاند
دید دنیا بی رحم شده
میان آدم و حوا ، وصال انسان شده !


𝖙𝖍𝖊 𝖑𝖔𝖓𝖊𝖑𝖎𝖊𝖘𝖙 dan repost
فریدون مشیری میگه :

گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟
و چنان محو که یکدم مژه بر هم نزنی!
مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو بقدر مژه بر هم زدنی...💚


𝖙𝖍𝖊 𝖑𝖔𝖓𝖊𝖑𝖎𝖊𝖘𝖙 dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
+ هی می‌خونه " میرن آدما ... "
کجا میرن؟! جایی ندارن برن!
میان خوبه!
میگه: اومدی صِداتو قربون...

@Lyubovchannel


𝖙𝖍𝖊 𝖑𝖔𝖓𝖊𝖑𝖎𝖊𝖘𝖙 dan repost
"دلبر که جان فرسود از او"
تنها جمله‌ایی که روی گاریِ پیرمرد نوشته شده بود.
پیرمرد با لباس های ژنده،مو و محاسن بلند و پریشان،خیسِ خالی،مثل موشِ آب کشیده.
هفته اول مهر، با شروع فصل پاییز،بارش باران شدت گرفته بود.
پیرمرد سرپناهی نداشت،مدام در فکر دلبر،گاری‌اش را خِر کِش میکرد.
مضحک‌ترین آدم شهر خوانده میشد،پچ پچ ها حاکی این بود که پیر مرد در پی دلبر،سالیان سال،گاری به دست،این طرف و آن طرف میرود و با خود زمزمه میکند:
"دلبر که جان فرسود از او"
"کام دلم نگشود از او"🥀


Arghanun dan repost
با من کنار بیا؛ همچون گلی با خار، باغ سبزی با پاییز، عاشقی با معشوقی بی وفا، پوست با جراحت، دو قولوهایی با به هم چسبیدگی، چشمی با انتظار ، آبی با بی رنگی، همچون دلی با درد ، با من کنار بیا همچون ماه با نیمه ی تاریکش !


'saturn dan repost
بگو ببینم چخبر از اون چشمای قرمزت که آتیشش قلب ادمو میسوزوند، چخبر از لبای خشکیدت که همیشه‌ی خدا قرمز بود، چخبر از ذهن خستت، از قلب شکستت که یه زمانی بروبیایی داشت واسه خودش، از بدنت چخبر که اندازه‌ی یه پیرمرد هشتاد ساله بی‌جون شده، خب دیگه چخبر؟


'saturn dan repost
بشین روبروم سیگارتو روشن کن بزار لای دو تا انگشتت و دودشو بکن تو ریه هات تا جون بگیرن.


[oFFculture] dan repost


[oFFculture] dan repost
بدن متولد میشود و میمیرد، ذهن متولد میشود و میمیرد.
اما تو، نه بدن هستی نه ذهن. تو چیزی فراتر از این دو هستی!
چیزی که هرگز از بین نمیرود و هرگز متولد نمیشود.
تو از ازل در اینجا بوده ای و تا ابد خواهی بود! آن لحظه که چنین احساسی بیابی، زندگی ات از این رو به آن رو خواهد شد.

🕉osho
@offcullture 🇬🇳




یه خط درمیون همه جا آشوبه؛


قلمشون پرحرفِ ولی بی دوات.


رنگین کمون سیاه. dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
Call me by your name
@MesSantoo




- گُمشدگی در گود ترین حُفره ی انزوا -


او مثل دیگران نبود؛ یعنی عادت نکرده بود، چرا؟ او خسته بود، خسته به حد مرگ.
همه چیز برای او بی معنی و پوچ شده بود!
_هدایت




‏دیگه نمیکشم این مداد رنگیاهم برا خودت.



20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

285

obunachilar
Kanal statistikasi