🔴درمورد مهدکودکها و مبانی روانشناسی آنها
ما در تهران سه نوع مهدکودک داریم:
1️⃣مهدهای صرفاً نگهداری کننده از کودک: یعنی آنها که هدف اصلیشان نگهداری از کودک به دلیل مشغله یا بیحوصلگی والدین است. قدیم مهدکودکها همه به همین شکل بود. الآن شاید تنها تفاوت این است که سعی میکنند کودک از اوقاتی که در مهد هست، احساس شادی بکند چیزی که زمان قدیم کمتر بود.
2️⃣مهدهای آموزشمحور: یعنی مهدهایی که بیشتر باانگیزه سود و سرمایه، انواع و اقسام کلاسهای آموزشی که فقط برای والدین جذابیت دارد(نه برای کودک آنها) را برگزار میکنند. مهدهای دو زبانه، سه زبانه و حتی مهدهای قرآنی، اکثرا از همین قسمند.
3️⃣مهدهای خلاقیت محور: این مهدها که جدیدتر هستند و تعداد آنها هم خیلی کمتر است، بر مبنای افزایش قوای ادراکی و شناختی و خلاقیتهای کودکان کار میکنند.
🔹مبانی روانشناسی هرکدام:
در روانشناسی مکاتب زیادی هست ولی آن مکاتبی که بیش از همه در عمل وارد شده اند، دو مکتب #رفتار_گرایی و #شناخت_گرایی است.
♦️رفتارگراها تا 40 سال پیش یکهتاز عرصه روانشناسی و علوم تربیتی بودند و اکثر مدارس و مهدهای قدیمی و حتی فعلی در دنیا، بر اساس نظریات آنها کار میکرد و میکند.
اصل حرف آنها این است برای شناخت انسان به چیزی بیش از خروجیهای رفتاری او احتیاج نیست. یعنی حالتهای درونی و ذهنی در اینجا محلی ندارد. اگر کودکی لجباز و پرخاشگر است، یک عامل بیرونی مثل رفتار پدر و مادرش باعث این لجبازی شده و یک عامل بیرونی مثل وعده بستنی و شکلات هم آرامش میکند! هیچ عامل درونی، مثل احساس و ادراک خود کودک را نباید در تحلیلها و راهحلها وارد کرد.
همین مسئله "ایوان پاولف" روسی را به این نتیجه میرساند که برای کنترل انسان باید از محرکهای بیرونی استفاده کرد. از این جهت او تفاوت چندانی بین تربیت انسان و سگ نمیبیند. لذا همه آزمایشهای مشهور خودش را روی سگ خودش انجام میدهد. و درنهایت به نظریه معرف #بازتابهای_شرطی میرسد. این نظریه میگوید بدون استفاده از فکر و استدلال و منطق و عقلانیت، و صرفا با استفاده از جزا و پاداش و تحریک غرائز و علائق، میشود رفتارها را کنترل کرد.
یک کودک در این سیستم لازم نیست بداند دروغ چیست که از آن احتراز کند، خودبهخود و بدون اینکه از علت بد بودن دروغ باخبر باشد، طوری با جایزه و تحریک غرایزش تربیت میشود که هیچوقت دروغ نگوید. یعنی دقیقاً همان روشی که پاولوف سگ خود را تربیت میکرد و همان روشی که در سیرک به حیوانات آموزش داده میشود.
🔹مهدکودکهای دسته اول و دوم یعنی آنهایی که فقط از کودکان نگهداری میکنند و آنها که آموزش محور هستند، خواسته یا ناخواسته همگی پیرو مکتب رفتارگرایی هستند.
♦️#شناخت_گرایی ایدههای برآمده از علوم شناختی (cognitive science) برای روانشناسی و علوم تربیتی است. علوم شناختی که حاصل مطالعات 1970 به بعد در اروپا و آمریکا است، دقیقاً برعکس رفتارگرایی، شناخت انسان را شناخت فکر، ذهن و مغز او میداند. برای یک شناختگرا، مهمترین وجه انسان، ادراک، استدلال، حافظه، تصمیمگیری، توانایی حل مسئله و بیان اوست. اگر اینها درست شود همه رفتارهای او هم درست میشود.
در اینجا فاصله انسان و حیوان خیلی زیاد میشود و دقیقاً این نظریه دست میگذارد روی محوریترین و بنیادینترین ویژگی انسانها که همان تعقل و ادراک اوست.
🔹به همین دلیل مهدهای جدید که بر مبنای این نظریه ایجاد شدهاند، ثقل اصلی کارشان را میگذارند روی خلاقیت و افزاش مهارتهای ادراکی و عقلی کودکان.
طبق نظریات عصبشناسی و علوم شناختی، تا چهار سالگی 75 درصد و تا شش سالگی 90 درصد مغز انسان ساخته میشود. به همین دلیل 0 تا 6 سالگی را مهمترین سنین انسان برای شکلگیری شخصیت آینده او میدانند.
و لذا در نگاه آنها، اولاً کار با کودک قبل از مدرسه اگر از کار در مدرسه مهمتر نباشد، کماهمیتتر نیست؛ و ثانیاً مهمترین کارها، کارهایی است که باعث بهبود رشد مغزی کودک میشود. این کارها شامل بازیهایی است که در آنها کودک خودش تجربه مستقیمی از اشیا پیرامون کسب کند.
هرچه حواس کودک بیشتر درگیر شود، این رشد مغزی و خلاقیت بیشتر میشود. مثلاً کشیدن نقاشی بهتر است از شنیدن داستان، درست کردن کاردستی بهتر است از کشیدن نقاشی، درست کردن کاردستیهای سهبعدی بهتر است از کاردستیهای دوبعدی، استفاده از متریال طبیعی مثل سنگ و چوب، بهتر است از متریال مصنوعی؛ و بهطورکلی ارتباط با موجود زنده بخصوص اگر این ارتباط شکل عاطفی به خود بگیرد، تأثیر بسیار زیادی در خلاقیت و رشد مناسب ذهن کودک دارد.
🔹پ.ن: این مطلب در دو بخش دیگر که شامل " آموزههای اسلام درمورد انسان و روانشناسی"و "تحلیل و ارزیابی مهدهای به اصطلاح اسلامی"است، انشالله کامل خواهد شد.
ما در تهران سه نوع مهدکودک داریم:
1️⃣مهدهای صرفاً نگهداری کننده از کودک: یعنی آنها که هدف اصلیشان نگهداری از کودک به دلیل مشغله یا بیحوصلگی والدین است. قدیم مهدکودکها همه به همین شکل بود. الآن شاید تنها تفاوت این است که سعی میکنند کودک از اوقاتی که در مهد هست، احساس شادی بکند چیزی که زمان قدیم کمتر بود.
2️⃣مهدهای آموزشمحور: یعنی مهدهایی که بیشتر باانگیزه سود و سرمایه، انواع و اقسام کلاسهای آموزشی که فقط برای والدین جذابیت دارد(نه برای کودک آنها) را برگزار میکنند. مهدهای دو زبانه، سه زبانه و حتی مهدهای قرآنی، اکثرا از همین قسمند.
3️⃣مهدهای خلاقیت محور: این مهدها که جدیدتر هستند و تعداد آنها هم خیلی کمتر است، بر مبنای افزایش قوای ادراکی و شناختی و خلاقیتهای کودکان کار میکنند.
🔹مبانی روانشناسی هرکدام:
در روانشناسی مکاتب زیادی هست ولی آن مکاتبی که بیش از همه در عمل وارد شده اند، دو مکتب #رفتار_گرایی و #شناخت_گرایی است.
♦️رفتارگراها تا 40 سال پیش یکهتاز عرصه روانشناسی و علوم تربیتی بودند و اکثر مدارس و مهدهای قدیمی و حتی فعلی در دنیا، بر اساس نظریات آنها کار میکرد و میکند.
اصل حرف آنها این است برای شناخت انسان به چیزی بیش از خروجیهای رفتاری او احتیاج نیست. یعنی حالتهای درونی و ذهنی در اینجا محلی ندارد. اگر کودکی لجباز و پرخاشگر است، یک عامل بیرونی مثل رفتار پدر و مادرش باعث این لجبازی شده و یک عامل بیرونی مثل وعده بستنی و شکلات هم آرامش میکند! هیچ عامل درونی، مثل احساس و ادراک خود کودک را نباید در تحلیلها و راهحلها وارد کرد.
همین مسئله "ایوان پاولف" روسی را به این نتیجه میرساند که برای کنترل انسان باید از محرکهای بیرونی استفاده کرد. از این جهت او تفاوت چندانی بین تربیت انسان و سگ نمیبیند. لذا همه آزمایشهای مشهور خودش را روی سگ خودش انجام میدهد. و درنهایت به نظریه معرف #بازتابهای_شرطی میرسد. این نظریه میگوید بدون استفاده از فکر و استدلال و منطق و عقلانیت، و صرفا با استفاده از جزا و پاداش و تحریک غرائز و علائق، میشود رفتارها را کنترل کرد.
یک کودک در این سیستم لازم نیست بداند دروغ چیست که از آن احتراز کند، خودبهخود و بدون اینکه از علت بد بودن دروغ باخبر باشد، طوری با جایزه و تحریک غرایزش تربیت میشود که هیچوقت دروغ نگوید. یعنی دقیقاً همان روشی که پاولوف سگ خود را تربیت میکرد و همان روشی که در سیرک به حیوانات آموزش داده میشود.
🔹مهدکودکهای دسته اول و دوم یعنی آنهایی که فقط از کودکان نگهداری میکنند و آنها که آموزش محور هستند، خواسته یا ناخواسته همگی پیرو مکتب رفتارگرایی هستند.
♦️#شناخت_گرایی ایدههای برآمده از علوم شناختی (cognitive science) برای روانشناسی و علوم تربیتی است. علوم شناختی که حاصل مطالعات 1970 به بعد در اروپا و آمریکا است، دقیقاً برعکس رفتارگرایی، شناخت انسان را شناخت فکر، ذهن و مغز او میداند. برای یک شناختگرا، مهمترین وجه انسان، ادراک، استدلال، حافظه، تصمیمگیری، توانایی حل مسئله و بیان اوست. اگر اینها درست شود همه رفتارهای او هم درست میشود.
در اینجا فاصله انسان و حیوان خیلی زیاد میشود و دقیقاً این نظریه دست میگذارد روی محوریترین و بنیادینترین ویژگی انسانها که همان تعقل و ادراک اوست.
🔹به همین دلیل مهدهای جدید که بر مبنای این نظریه ایجاد شدهاند، ثقل اصلی کارشان را میگذارند روی خلاقیت و افزاش مهارتهای ادراکی و عقلی کودکان.
طبق نظریات عصبشناسی و علوم شناختی، تا چهار سالگی 75 درصد و تا شش سالگی 90 درصد مغز انسان ساخته میشود. به همین دلیل 0 تا 6 سالگی را مهمترین سنین انسان برای شکلگیری شخصیت آینده او میدانند.
و لذا در نگاه آنها، اولاً کار با کودک قبل از مدرسه اگر از کار در مدرسه مهمتر نباشد، کماهمیتتر نیست؛ و ثانیاً مهمترین کارها، کارهایی است که باعث بهبود رشد مغزی کودک میشود. این کارها شامل بازیهایی است که در آنها کودک خودش تجربه مستقیمی از اشیا پیرامون کسب کند.
هرچه حواس کودک بیشتر درگیر شود، این رشد مغزی و خلاقیت بیشتر میشود. مثلاً کشیدن نقاشی بهتر است از شنیدن داستان، درست کردن کاردستی بهتر است از کشیدن نقاشی، درست کردن کاردستیهای سهبعدی بهتر است از کاردستیهای دوبعدی، استفاده از متریال طبیعی مثل سنگ و چوب، بهتر است از متریال مصنوعی؛ و بهطورکلی ارتباط با موجود زنده بخصوص اگر این ارتباط شکل عاطفی به خود بگیرد، تأثیر بسیار زیادی در خلاقیت و رشد مناسب ذهن کودک دارد.
🔹پ.ن: این مطلب در دو بخش دیگر که شامل " آموزههای اسلام درمورد انسان و روانشناسی"و "تحلیل و ارزیابی مهدهای به اصطلاح اسلامی"است، انشالله کامل خواهد شد.