وادی|جواد درویش


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


دیدگاه ها و نظرات جواد درویش

ارتباط با بنده:
@Jdarvish

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


🔴این عبارت را "مارتا نوسباوم" فیلسوف مشهور آمریکایی در مراسم یادبود هیلاری پاتنم (یکی از بزرگترین فلاسفه قرن بیستم) میگوید:

Philosophy is pretty unpopular in America today. Marco Rubio says, with typical inelegance: "We need more welders and less philosophers." Governor Pat McCrory of North Carolina also singles out philosophy as a discipline offering "worthless courses" that offer "no chances of getting people jobs."
Across the nation there's unbounded adulation for the STEM disciplines, which seem so profitable.
Although all the humanities suffer disdain, philosophy keeps on attracting special negative attention — perhaps because in addition to appearing worthless, it also appears vaguely subversive, a threat to sound traditional values.

"امروز فلسفه در آمریکا چندان محبوب نیست. مارکو روبیو (نامزد ریاست جمهوری) با لحن بدی میگوید: "ما به جوشکارِ بیشتر و به فیلسوفِ کمتر نیاز داریم!" همچنین فرماندار کارولینای شمالی پت مککوری از فلسفه به عنوان رشته ای که "دروس بی ارزش" ارائه میکند و "فرصتی برای اشتغال مردم ایجاد نمیکند"، یاد میکند.
در میان مردم پرستش بی حد و حصری در مقابل رشته های STEM (یعنی چهار شاخه علوم طبیعی، فناوری، مهندسی و ریاضیات) که به نظر میرسد سوددهی بیشتری دارند، به چشم میخورد.
اگرچه همه رشته های علوم انسانی تحقیر میشوند، اما به فلسفه نگرش منفی خاصی وجود دارد. شاید به خاطر اینکه علاوه بر اینکه فلسفه ظاهرا بی ارزش است، طغیانگری علیه ارزش های سنتی هم به نظر میرسد!"

پ.ن: اگر این عبارات برای شما هم آشناست و با آن همدل هستید، دلیل واضحی دارد: در کشور ما نظام آموزشی، بخصوص آموزش عالی، از آمریکا الگو برداری شده
به همین دلیل این عبارات برای یک اروپایی به اندازه ما و آمریکایی ها، آشنا نیست.


چهار ویژگی مشترک آقای قاسمیان و امام موسی صدر از نظر من:

1⃣ اهمیت فوق العاده قرآن در منظومه فکری و سیره عملی

2⃣ پر رنگ بودن جهاد و زندگی جهادی؛ و در مقابل، کم رنگ بودن دینداری های عافیت طلبانه

3⃣ فروتنی، نرم خویی و انعطاف مقابل مردم عادی، ولو آنهایی که در ظاهر تقید غلیظی به فروعات دینی ندارند

4⃣ صراحت و شجاعت درمقابل ظلم و زورگویی

پ.ن: عکسی که اخیرا از ایشان در کرمانشاه منتشر شده که شب یلدا در حال آواز خواندن بین مردم زلزله زده هستند و دو نفر دیگر کنارش نی و تنبور مینوازند، و واکنشهای به این عکس را جناب سعدی به بهترین نحو توصیف میکند:

🔸صاحب دلی به مدرسه آمد زخانقاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را

گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن این فریق را ؟

گفت آن گلیم خویش به در میبرد ز موج
وین جهد میکند که بگیرد غریق را...


🔴 چرا زلزله قابل پیش بینی نیست؟

میگویند پیشرفت علم، انسان را از خدا بی نیاز کرده.
به این شکل که انسانِ قدیم، علت پدیده هایی را که نمیدانست، به خدا نسبت میداد. باران و سیل و طوفان را انسان ناشی از خشم و غضب یا خوشحالی خدا میدانست. مردم مصر باستان وقتی که رود نیل خروشان میشد، بچه های خود را قربانی میکردند تا خشم خدا کم شود و نیل آرام بگیرد!
به همین دلیل اگوست کنت جامعه شناس معروف فرانسوی دوره انسان قدیم را دوره الهیاتی یا دوره طفولیت انسان میداند. و دوره جدید را دوره علم و دوره بلوغ انسانها میداند. در این دوره دیگر انسان میداند علت پدیده های طبیعی، امور طبیعی است، نه خشم و خشنودی خدا!

🔹با این حال چرا هنوز زلزله قابل پیش بینی نیست؟ چرا وضعیت آب و هوا قابل پیش بینی نیست؟ چرا بیماری های وراثتی قابل پیش بینی نیست؟ چرا رنگ چشم نوزاد قابل پیش بینی نیست؟ چرا راز پیری انسان کشف نشده؟ چرا مرگ قابل پیشگیری نیست؟

برای این سوالات دو جواب وجود دارد:
1️⃣جواب اول این است که پیشرفت علم در آینده مسئله را حل خواهد کرد. همانطور که برای انسانِ 400 سال پیش، افتادن سیب از بالا به پایین (وبطور کلی هر نوع نیروی گرانشی بین دو جسمی که باهم فاصله دارند)، چیزی شبیه معجزه بود، ولی بعد از نیوتن راز آن کشف شد، پیش بینی زلزله هم بعدا میسر خواهد شد.

2️⃣جواب دوم این است که این مسائل یا لااقل برخی مسائل انسان، به هیچ وجه با پیشرفت علم حل نخواهد شد. جنس برخی مسائل بگونه ای است که ربطی به پیشرفت علم ندارد.


🔹پاسخ اول به نظر منطقی تر میرسد و با تاریخ علم و تجربه بشریت هم سازگارتر است.
اما واقعیت این است که تا قبل از نظریه های جدید در فیزیک، ریاضیات، زیست شناسی و عصب شناسی ، کفه ترازو به نفع پاسخ اول بود، ولی الان پاسخ دوم بر اولی می چربد.

🔹در فیزیک، نظریه کوانتم میگوید پدیده های کوانتمی رفتار ثابت و به اصطلاح موجبیتی ندارند. و مسئله اینجاست که فیزیک، سطح کوانتم را بنیادین ترین سطح طبیعت میداند، پس کل طبیعت رفتارش احتمالاتی است و این (به تفسیر استاندارد یا کپنهاگی) ناشی از نقص علم ما نیست بلکه علی الاصول این گونه است.

🔹در ریاضیات نظریه آشوب (chaos theory) رفتار سیستم های دینامیکی غیرخطی مثل آب و هوا و رفتار گسل های زمین که منجر به زلزله میشوند را مطالعه کرده است. این نظریه میگوید رفتار این سیستم ها بسیار عجیب و غیرقابل پیشبینی است. یک تغییر بسیار کوچک در شرایط اولیه این سیستم ها، منجر به تغییری عظیم در نتایج شود. مثلا پر زدن یک پروانه در برزیل میتواند منجر به یک طوفان در تگزاس شود! به همین دلیل به این تغییرات اثر پروانه ای هم میگویند.

🔹در زیست شناسی، غیر از زیست شناسی تکاملی که شامل انتخاب طبیعی و حرکت رندمی است و این رندمی بودن حرکت ژن ها، اجازه پیشبینی را نمیدهد، سیستمهای بسیار پیچیده ای کشف شده است مثل سیستم انعقاد خون ویا عملکرد چشم ها، که پیچیدگی آنها غیرقابل تقلیل و توضیح است.

🔹و در عصب شناسی در بعضی آزمایش ها و تحقیقات به وجوهی از "آگاهی" انسان پی برده اند که به هیچ وجه قابل توضیح با عصب شناسی فیزیکالیستی نیست. مثلا کشف نوعی ادراک بینایی در برخی کورهای مادر زاد که به آن کوربینی یا blindsight گفته میشود و کارهایی که فیلسوفان ذهن در تبیین غیرعینیتی (سابجکتیو) بودن آگاهی انسان انجام داده اند و..

🔶خب اگر پاسخ دوم صحیح باشد و راز بعضی پدیده ها با پیشرفت علم هم کشف نشود، چه کسی و چه چیزی عامل آنهاست؟ اینجاست که پای خدا به میان می آید. بسیاری از فلاسفه و دانشمندان و الهیدانان، "خدا را بهترین توضیح" (best explanation) برای این پدیده های علمی میدانند.
هرچند خود نحوه مداخله و اثرگذاری خداوند به عنوان یک امر غیرفیزیکی در سطح امور فیزیکی، مسئله مهم دیگری است، ولی از اصل امکان مداخله خداوند و بسته نبودن دست او در طبیعت میتوان امروزه راحت تر دفاع کرد.

🔹همین است که قران می فرماید، خداوند هم در آسمان خدایی میکند و هم در زمین..
وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَـٰهٌ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (84-زخرف)


http://s9.picofile.com/file/8314791450/earthquake_houses_adapt_945_1.jpg


🔴دکتر #علی_مقداری و توسعه تکنولوژی به نفع فرشتگان!

امروز ما در دفتر کوچکمان در دانشگاه میزبان انسان بزرگی بودیم. دکتر علی مقداری استاد تمام دانشکده مکانیک دانشگاه شریف، بنیان گذار صنعت رباتیک در ایران و صاحب بسیاری عناوین دیگر.
ایشان از ابتدای لیسانس تا آخر دکتری را در آمریکا گذرانده و به رغم اینکه همسر ایشان هم آمریکایی است، 30 سال پیش برای همیشه به ایران برگشته و فناوری که اصلا در ایران وجود نداشته را پایه گذاری کرده است.

http://www.mech.sharif.ir/web/26972/1

🔹موضوع بحث ما در این جلسه صمیمی #رباتهای_اجتماعی بود که ایشان گزارش کاملی از کارهایی که در این حوزه کرده اند، ارائه کردند. تقریبا همه کارهای تحقیقاتی ایشان و تیم کوچکی که دارند، در حوزه خدمات اجتماعی رباتها، به خصوص به کودکان و به ویژه به کسانی که یک نوع ناتوانی دارند، اختصاص دارد.
ایشان دریافته اند که بسیاری از مهارت های یادگیری در کودکان مبتلا به #اوتیسیم و #سندرم_داون، با ربات ها، ساده تر و سریع تر میسر میشود.

yon.ir/og3qx

همچنین کودکان سرطانی که به غلط در جامعه تصور میشود بیماری آنها واگیر دارد و از جامعه طرد میشوند، مورد توجه ایشان بودند و رباتی برای همبازی شدن با این کودکان طراحی کرده اند.
yon.ir/yk2mz

🔹غیر از ربات که تخصص اصلی دکتر مقداری است، اهالی دانشگاه شریف میدانند که تجربه 9 سال معاونت آموزشی دانشگاه و سمت های دیگر، باعث شده ایشان در زمینه دانشگاه و نظام آموزش عالی هم صاحب نظر باشند.
در بخشی از جلسه ایشان به خاطره ای اشاره کردند که چند سال پیش در آمریکا، استادی را دیدند که در دانشگاهی مخصوص افراد #ناشنوا و #نابینا مشغول کار بود. همین ایده را ایشان آورده و در شورای گسترش وزارت علوم طرح کرده و موافقت اصولی تاسیس دانشگاهی با همین ماموریت را گرفته است. دانشگاهی به نام #دانشگاه_فرشتگان که هم غیرانتفاعی است و هم بین المللی.

🔶 در جلسه و حین صحبت های دکتر مقداری سه مسئله به ذهنم رسید که گفتم حتما باید امشب آنها را بنویسم:

1️⃣ دیروز اسامی دانشمندانی که جزء یک درصد پژوهشگران برتر جهان قرار دارند اعلام شد. مثل هرسال یک تعداد از اساتید شریف هم بودند که غالبا هم هرسال تکرار میشوند. اما مثل هرسال اسم دکتر مقداری نبود.
چرا؟ چون ایشان تعداد خیلی زیادی #مقاله ندارد. چون معیار های تک‌بعدی انتخاب این دانشمندان را احراز نمیکند. چون ایشان بیشتر دنبال حل مسئله و درد جامعه است تا برتری علمی در جهان..

2️⃣ به تولیدات و اختراعات ایشان که فکر میکردم دیدم هیچکدام صرفه اقتصادی ندارد! در دورانی که #صنعت_دارو هم با ملاحظات اقتصادی و #سود_دهی به پیش میرود، ایشان صنعت بسیار پرسود رباتیک را به امور اخلاقی، اجتماعی و انسانی محدود کرده و موقعیت فوق العاده‌ی راه اندازی یک #استارتاپ پرسود و یک کسب و کار موفق را از خود سلب کرده است.
چرا؟ چون میداند ارزشهایی مهمتر از ارزشهای اقتصادی هم وجود دارد که در زمان رقابت، میتواند ارزش های اقتصادی را کنار بزند!

3️⃣ موضوع سومی که ذهنم را مشغول کرد، نقدی بر خودم و خودمان بود. ما در حوزه #فلسفه_تکنولوژی یادگرفته ایم به تکنولوژی خوش بین نباشیم!
در بهترین حالت تکنولوژی های نوظهور مثل همین ربات ها را اگر هم طرد نکنیم، با احتیاط به آنها نزدیک میشویم.
همدلانه ترین حرفهای ما در حوزه اخلاقِ تکنولوژی، پروژه هایی مثل (VSD (value sensitive design است که درآن گفته میشود طراحی تکنولوژی باید به گونه ای باشد که اصول و ارزشهای اخلاقی در آن لحاظ شود.
اما امروز من فهمیدم در همین نیازهای عادی انسان، آنقدر جای خالی برای طراحی و توسعه تکنولوژی –به همین شکل موجود آن- وجود دارد، که هیچ کاری اخلاقی تر از توسعه سریع و بی ملاحظه تکنولوژی در این حوزه ها نیست. در این حوزه ها هیچ جای ملاحظات اخلاقی و دست اندازهای فیلسوفانه نیست. چون نفس این کار اخلاقی و انسانی است.


🔹پ.ن: یک موضوع فرعی هم که البته بعد از جلسه یادم افتاد، بعضی بدگویی های یک قشر خاصی از اهالی دانشگاه بود که درمورد ایشان و امثال ایشان در دانشگاه شنیده بودم. حالا نمیخواهم شیرینی این مطلب را به بیان آن گفته ها تلخ کنم ولی یاد این شعر افتادم:
"منصور سر گذاشت در این راه و برنگشت
زاهد در این غم است که دستار میرود!"


http://s9.picofile.com/file/8314620450/image_gallery_1_.jpg


139609190916318511273705.pdf
3.5Mb
کار دولت در انتشار لایحه بودجه واقعا ستودنی بود(البته ظاهرا دولت های قبل هم‌ منتشر میکردند). مطالعه آن فارغ از جو رسانه ای فعلی، سطح توقع مردم از نهادهای مختلف را بهتر تنظیم میکند.


اندیشکده مهاجر dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
دکتر گلشنی. ۱۷ آبان۹۶ دانشگاه شریف:
⭕️ جهان را با عینک تخصص خودتان نبینید، جهان وسیعتر از تخصص شماست!
⭕️ باید دانشجویان علوم پایه و مهندسی تعداد مناسبی از درسهای علوم انسانی را فرا بگیرند.
Mohaajer.ir




این فایل صوتی سخنرانی پرمحتوای جناب آقای دکتر منصوری در مراسم بزرگداشت مریم میرزاخانی است. و متن زیر هم جوابیه بنده به این سخنرانی است که امروز منتشر شد


واقعا کسی که دنبال زنده باد و مرده باد سیاسی و جناحی نیست و از خودش هم نمیخواهد سلب مسولیت کند، میداند که " مردم" و "حاکمیت" در یک دیالکتیک رشد میکنند.
و هر راه حلی که فقط به یک طرف ماجرا نظر داشته باشد، راه به جایی نمی برد.
مواجهه با مردم، راهبرد "فرهنگی" می طلبد. به قول عصار مردمی که یکبار تاریخ کوروش را نخوانده اند، چطور دم از ریشه های خود میزنند؟

و مواجهه با حاکمیت، راهبرد "سیاسی" می طلبد.
سیاست به معنای "امر سیاسی" نه به معنای شعار و بیانیه سیاسی. یک جریان سیاسی که فراز و نشیب های تاریخ مملکت خود و بخصوص از مشروطه به این طرف را نمیداند، چطور میخواهد برای اصلاح کشور کاری کند؟


در این ۱۱ دولتی که در جمهوری اسلامی آمده و رفته، بعضی مثل دولت جناب موسوی(با نگاه سوسیالیستی و دولت سالار) و هاشمی و روحانی (با نگاه سرمایه سالار)، توجه صرف به دولت و حاکمیت داشتند.
بعضی مثل احمدی نژاد توجه صرف به مردم داشتند.
و تنها دولت آقای خاتمی بود که به هردو ساحت توجه داشت و راهبرد فرهنگی و سیاسی را توامان داشت. هرچند راهبرد فرهنگی دولت اصلاحات در نهایت مغلوب راهبرد سیاسی شد. آنهم نه سیاست به معنای امر متعال سیاسی که به معنای همان زنده باد و مرده باد.


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
اکثر خوانندگان معاصر یا دچار عرفان شده اند یا دچار سطحی نگری وابتذال. اما عصار جز معدود کسانیست که عمیقا مساله اجتماعی دارد.
و حسن نگاه او عدم تفکیک صریح بین حاکمیت و مردم، درایجاد مشکلات اجتماعی است.


مفسرین از جمله علامه طباطبایی معتقدند قرآن یک جایی که به یک عده میگوید "دروغگو "، منظورش این است که خبری که طرف میدهد، دروغ است.
و یک جای دیگری که میگوید دروغگو، منظور این است که خود طرف دروغگوست. یعنی شاید خبرش راست است، ولی خودش به چیزی که می گوید باور ندارد.
به اولی میگویند "دروغ خبری" و به دومی میگویند "دروغ مخبری"
هرچند دروغ به طورکلی در جامعه ما بسیار شایع است؛ ولی شیوع دروغ مخبری بیش از دروغ خبری است
و البته خطرناک تر هم هست!


امروز مراسم بزرگداشت مرحوم مریم میرزاخانی در دانشگاه بود و در اثنای صحبت یکی از سخنرانان یاد این مطلب و آیه مرتبط با آن افتادم .

بعدا شاید بیشتر درمورد این مراسم و محتوای آن بنویسم..


#عدالت_طلب آن طلبه سیرجانی بود که برای درد مردم قیام کرده بود و علیه ظلم به زمین خواری در حرم حضرت عبدالعظیم تحصن کرده بود، نه کسی که سر رفیق بازی و قبیله گرایی یاد عدالت افتاده.

#مردم_گرا آن ورزشکار و هنرمند و حتی آخوند حکومتی بود که سه روز اول زلزله که احتمال زنده ماندن زیر آوار وجود دارد، "بست ننشست". یا به کمک مردم شتافت یا لااقل به جای بیانیه خودخواهانه، پیام تسلیت داد.

#مرد آن کسی بود که قلبش و شانه های مردانه اش را زلزله لرزاند و عکس جنازه ها و فیلم ضجه های کودکان یتیم شده، بی قرارش کرد. نه آن کسی که برای خوشایند ۱۵۰ نفر نعره مستانه میزند.

#نوکر_ملت آن کسی است که شماره حساب برای کمک به نیازمندان و زلزله زده ها اعلام میکند نه کسی که دست نیاز برای کمک به ستاد انتخاباتی اش دراز میکند.

نه هرکه سر بتراشد قلندری داند..


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
ما را به جز خیالت فکری دگر نباشد

جایی که عشق باشد آنجا خطر نباشد..

#اربعین
#علیرضا_قربانی


پاسخ دکتر سپهری از اساتید دانشکده مدیریت به مصاحبه بنده


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
آیا معنای حضور ما در مراسم عزاداری امام حسین این نیست که اگر در کربلا بودیم امام را یاری میکردیم!؟
#رضا_امیرخانی
#سفر_شهادت
#امام_موسی_صدر


3️⃣هزینه پژوهش خیلی زیاد است آیا دانشگاهها می‌توانند این هزینه‌ها را تأمین کنند؟ برخی افراد معتقدند که کارآفرینی به جایگاه علم آسیب زده است و منابع مالی دارد از پژوهش به سمت کارآفرینی می‌رود.

🔹ببینید دانشگاه کارآفرین را همان‌طور که می‌دانید نسل سوم دانشگاه‌ها می‌دانند که بعداز دانشگاه‌های آموزش محور و پژوهش محور، ایجاد شده است. اولاً به این نکته توجه کنید که این مسیر، سرنوشت محتوم همه مراکز علمی جهان نیست. هنوز جریان غالب در اروپا شاید همان پژوهش محور باشد. مؤسسات علمی مثل ماکس پلانک در آلمان هستند که بیشترین نوبلیست را در جهان تربیت می‌کنند یا مرکز CERN که بزرگ‌ترین موسسه علمی و تحقیقاتی جهان در سوئیس است و با مشارکت 20 کشور، اداره می‌شود. و جالب است بدانید که اگر به سایت سرن مراجعه کنید نوشته مسئله سرن، کشف حقایق ایجاد جهان، از طریق ذرات فیزیکی است! یعنی در دنیا هنوز هم چنین مسائلی زنده است و همه چیز پول و اشتغال نیست.

نکته دوم اینکه قرار بود این سیر، یک سیر انباشتی باشد. یعنی نسل سوم، خوبی‌های نسل‌های قبلی دانشگاه را داشته باشد و چیزی بر آن‌ها بیفزاید. دانشگاه نسل اول مدیر و مهندس برای اداره کشور قرار بود تربیت کند و دانشگاه نسل دوم، تولید علم و پژوهش کند. سؤال اینجاست که آیا این اتفاق‌ها الآن در دانشگاه نسل سوم با ورژن شریفی آن می‌افتد!؟ ببنید ما اگر خودمان را با MIT مقایسه می‌کنیم، MIT سالیانه بیش از 250 جلد کتاب منتشر می‌کند ولی دانشگاه شریف سال گذشته 16-17 جلد کتاب منتشر کرده که بیشتر آن‌ هم ترجمه بوده است. حالا تعداد مقالات و همچنین تربیت نیروی مناسب برای اداره کشور و.. بماند. پس نگرانی‌ها از غفلت دانشگاه از سایر تعهداتش، بی‌جا نیست.


🔴مصاحبه روزنامه شریف با بنده درمورد کارآفرینی و استارتاپ

1️⃣چرا برخی افراد در دانشگاه نسبت به ترویج کارآفرینی و ارزش‌آفرینی حساس‌اند؟

🔹با سلام ابتدا باید تشکر کنم که این موضوع را برای این پرونده انتخاب کردید. واقعیت این است که رسانه‌ها روی همه مسائل دانشگاه از سردر گرفته تا بهداری و اردوهای دانشجویی و..، کار می‌کنند ولی روی مهم‌ترین موضوع که خود "دانشگاه" و سرنوشت و خط سیر آن است، کاری نمی‌کنند. البته وزارت علوم یکی دو سال پیش بر ضرورت تأسیس مراکز "دانشگاه پژوهی"، تأکید کرده است؛ ولی هنوز در دانشگاه ما چنین مرکزی راه نیفتاده و امیدواریم روزی این امر محقق شود.
به نظرمن وجه مشترک نگرانی‌ها و حساسیت‌ها، برمی‌گردد به غفلت دانشگاه از امور دیگری که وظایف ذاتی آن است. تولید علم، حل مسائل اساسی کشور، پرورش نیروی انسانی و تأثیرات فرهنگی- اجتماعی روی جامعه، همه جز وظایف ذاتی دانشگاه است که در پرتو توجه صرف به کارآفرینی ممکن است مغفول بماند.

2️⃣برخی معتقدند شأن دانشگاه شریف این نیست که وارد فضاهای استارتاپی شود. مگر مشکل فضای استارتاپی چیست؟ خیلی از دانشجویان که به اجبار وارد دانشگاه شدند و فرصت شکوفایی ندارند، جذب فعالیت‌های استارتاپی می‌شوند. یکی از مشکلات بزرگ کشور بحث اشتغال است. آیا دانشگاه با پرورش کارآفرینان موفق و یا فراهم کردن شرایطی برای پا گرفتن کسب‌وکارهای کارآفرینانه نمی‌تواند به حل بخشی از این مشکل کمک کند؟

🔹البته بنده چنین اعتقادی ندارم و بعید می‌دانم کسی در شرایط فعلی که با بحران بیکاری مواجه هستیم، به‌کلی با اصل کارآفرینی و استارتاپ مخالف باشد. بحث سر این است که اولاً آیا بهترین جا برای توسعه کارآفرینی، دانشگاه و وزارت علوم و معاونت علمی است، یا اینکه اگر هدف صرفاً اشتغال‌زایی است، وزارت کار یا وزارت اقتصاد بهتر می‌توانند این ایده را راهبری کنند؟ و ثانیاً اگر هم وزارت علوم متولی این امر است، آیا دانشگاه شریف که محل تجمع نخبگان کشور است، باید جلودار این حرکت باشد؟

درمورد مسئله نخست، در بحث‌های فلسفه و سیاست‌گذاری علم و فناوری در دهه‌های اخیر ایده‌ای مطرح شده با عنوان STS (Science, Technology and Society( طرفداران این نگاه بطور خلاصه می‌گویند توسعه علم به‌گونه‌ای شده که نمی‌توان علم را از تکنولوژی و جامعه جدا دید و جداگانه برای آن سیاست‌گذاری کرد. این سه مقوله در یک طرح یکپارچه و در تعامل دائمی باهم جلو می‌روند. این تعامل اقتضا می‌کند علم نسبت به جامعه، متعهد باشد و نیازهای آن را برطرف کند. ایده کارآفرینی از دل چنین تلقی از علم بیرون آمده که البته خیلی هم خوب است. ولی مشکل ازآنجا آغاز می‌شود که مشکلات جامعه تقلیل پیدا می‌کند به مسائل اقتصادی و از علم، صرفاً انتظار حل مشکلات اقتصادی می‌رود. در این شرایط علم هم می‌شود یک کالا و می‌رود در بازار سرمایه و سرنوشت آن سپرده می‌شود به "دست نامرئی" آدام اسمیت! هرطرف که سودهی بیشتری دارد، علم به آن سمت می‌رود و هرجا که سوددهی و بازگشت سرمایه ندارد (مثل علوم پایه و علوم انسانی) تضعیف می‌شود.

باز همین سیاست‌گذاران علم یک مثلثی دارند که می‌گویند توسعه علم باید این سه ضلع را پوشش دهد:
1- علم برای حل نیازهای بنیادین کشور: مثل بحث‌های موشکی، هسته‌ای و بحران آب
2- علم برای پیش‌برد مرزهای دانش: مثل تولید شتاب‌دهنده‌ها، تحقیقات روی امواج گرانشی، و..
3- علم برای تولید ثروت و اشتغال‌زایی: مثل اکثر قریب به‌اتفاق استارتاپهای فعلی
البته به نظر من و در کانتکست فرهنگی و تمدنی ما، می‌توان بُعد چهارمی هم به آن اضافه کرد که همان علم برای اخلاق، انسانیت و زندگی است. این موضوع البته این روزها در دنیا هم در پرتو بحران‌های محیط‌زیست و..، طرفداران زیادی دارد. حتی برخی مثل نیکلاس ماکسول ایده دانشگاه حکمت محور، را به‌عنوان نسل چهارم دانشگاه‌ها پیشنهاد کرده‌اند.

لذا به نظر من ایده کارآفرینی غلط نیست، ناقص و بسیار محدود است و همه ابعاد و انتظارات از توسعه علم را پوشش نمی‌دهد.

اما درمورد مسئله دوم که مربوط به نخبگان است، من به شوخی عرض می‌کنم که کار ما مثل کسی است که یک پورشه را فقط برای این خریده که از ضبط آن برای شنیدن آهنگ استفاده کند! این مسئله مهمی است که چرا ما از استعدادهای برتر خود که توانایی‌هایی بیش از شرکت‌داری و بورس‌بازی دارند، می‌توانند مرزهای علم را جلو ببرند و به حل مشکلات بشریت کمک کنند، این‌قدر کم ‌بهره می‌بریم. به نظر من این کار مصداق کفران نعمت است، هم برای خود نخبگان و هم برای سیاست‌گذاران. همین الآن رئیس و مؤسس استارتاپ "مامان پز" یکی از هم ورودی‌های ما البته در دانشکده برق بود که بعد رفت MBA و الآن هم "مامان پز" را اداره می‌کند. خب این کار را که البته خوب است و اشتغال‌زاست، کسی دیگر غیر از یک رتبه زیر صد کنکور نمی‌تواند انجام دهد؟!


مصاحبه روزنامه شریف که به پرونده ای با عنوان "علم در مقابل استارتاپ" اختصاص داشت. این مصاحبه دیروز منتشر شد. متن این مصاحبه👇


🔴درمورد مهدکودک‌ها و مبانی روان‌شناسی آن‌ها

ما در تهران سه نوع مهدکودک داریم:
1️⃣مهدهای صرفاً نگهداری کننده از کودک: یعنی آن‌ها که هدف اصلیشان نگهداری از کودک به دلیل مشغله یا بی‌حوصلگی والدین است. قدیم مهدکودک‌ها همه به همین شکل بود. الآن شاید تنها تفاوت این است که سعی می‌کنند کودک از اوقاتی که در مهد هست، احساس شادی بکند چیزی که زمان قدیم کمتر بود.

2️⃣مهدهای آموزش‌محور: یعنی مهدهایی که بیشتر باانگیزه سود و سرمایه، انواع و اقسام کلاس‌های آموزشی که فقط برای والدین جذابیت دارد(نه برای کودک آن‌ها) را برگزار می‌کنند. مهدهای دو زبانه، سه زبانه و حتی مهدهای قرآنی، اکثرا از همین قسمند.

3️⃣مهدهای خلاقیت محور: این مهدها که جدیدتر هستند و تعداد آن‌ها هم خیلی کمتر است، بر مبنای افزایش قوای‌ ادراکی و شناختی و خلاقیت‌های کودکان کار می‌کنند.

🔹مبانی روان‌شناسی هرکدام:
در روان‌شناسی مکاتب زیادی هست ولی آن مکاتبی که بیش از همه در عمل وارد شده اند، دو مکتب #رفتار_گرایی و #شناخت_گرایی است.

♦️رفتارگراها تا 40 سال پیش یکه‌تاز عرصه روان‌شناسی و علوم تربیتی بودند و اکثر مدارس و مهدهای قدیمی و حتی فعلی در دنیا، بر اساس نظریات آن‌ها کار می‌کرد و می‌کند.
اصل حرف آن‌ها این است برای شناخت انسان به چیزی بیش از خروجی‌های رفتاری او احتیاج نیست. یعنی حالت‌های درونی و ذهنی در اینجا محلی ندارد. اگر کودکی لجباز و پرخاشگر است، یک عامل بیرونی مثل رفتار پدر و مادرش باعث این لجبازی شده و یک عامل بیرونی مثل وعده بستنی و شکلات هم آرامش میکند! هیچ عامل درونی، مثل احساس و ادراک خود کودک را نباید در تحلیل‌ها و راه‌حل‌ها وارد کرد.

همین مسئله "ایوان پاولف" روسی را به این نتیجه می‌رساند که برای کنترل انسان باید از محرک‌های بیرونی استفاده کرد. از این جهت او تفاوت چندانی بین تربیت انسان و سگ نمی‌بیند. لذا همه آزمایش‌های مشهور خودش را روی سگ خودش انجام می‌دهد. و درنهایت به نظریه معرف #بازتاب‌های_شرطی می‌رسد. این نظریه میگوید بدون استفاده از فکر و استدلال و منطق و عقلانیت، و صرفا با استفاده از جزا و پاداش و تحریک غرائز و علائق، میشود رفتارها را کنترل کرد.

یک کودک در این سیستم لازم نیست بداند دروغ چیست که از آن احتراز کند، خودبه‌خود و بدون اینکه از علت بد بودن دروغ باخبر باشد، طوری با جایزه و تحریک غرایزش تربیت می‌شود که هیچ‌وقت دروغ نگوید. یعنی دقیقاً همان روشی که پاولوف سگ خود را تربیت می‌کرد و همان روشی که در سیرک به حیوانات آموزش داده می‌شود.

🔹مهدکودک‌های دسته اول و دوم یعنی آن‌هایی که فقط از کودکان نگه‌داری می‌کنند و آن‌ها که آموزش محور هستند، خواسته یا ناخواسته همگی پیرو مکتب رفتارگرایی هستند.

♦️#شناخت_گرایی ایده‌های برآمده از علوم شناختی (cognitive science) برای روان‌شناسی و علوم تربیتی است. علوم شناختی که حاصل مطالعات 1970 به بعد در اروپا و آمریکا است، دقیقاً برعکس رفتارگرایی، شناخت انسان را شناخت فکر، ذهن و مغز او می‌داند. برای یک شناخت‌گرا، مهم‌ترین وجه انسان، ادراک، استدلال، حافظه، تصمیم‌گیری، توانایی حل مسئله و بیان اوست. اگر این‌ها درست شود همه رفتارهای او هم درست می‌شود.
در اینجا فاصله انسان و حیوان خیلی زیاد می‌شود و دقیقاً این نظریه دست می‌گذارد روی محوری‌ترین و بنیادین‌ترین ویژگی انسان‌ها که همان تعقل و ادراک اوست.

🔹به همین دلیل مهدهای جدید که بر مبنای این نظریه ایجاد شده‌اند، ثقل اصلی کارشان را می‌گذارند روی خلاقیت و افزاش مهارت‌های ادراکی و عقلی کودکان.
طبق نظریات عصب‌شناسی و علوم شناختی، تا چهار سالگی 75 درصد و تا شش سالگی 90 درصد مغز انسان ساخته می‌شود. به همین دلیل 0 تا 6 سالگی را مهم‌ترین سنین انسان برای شکل‌گیری شخصیت آینده او می‌دانند.
و لذا در نگاه آن‌ها، اولاً کار با کودک قبل از مدرسه اگر از کار در مدرسه مهم‌تر نباشد، کم‌اهمیت‌تر نیست؛ و ثانیاً مهم‌ترین کارها، کارهایی است که باعث بهبود رشد مغزی کودک می‌شود. این کارها شامل بازی‌هایی است که در آن‌ها کودک خودش تجربه مستقیمی از اشیا پیرامون کسب کند.
هرچه حواس کودک بیشتر درگیر شود، این رشد مغزی و خلاقیت بیشتر می‌شود. مثلاً کشیدن نقاشی بهتر است از شنیدن داستان، درست کردن کاردستی بهتر است از کشیدن نقاشی، درست کردن کاردستی‌های سه‌بعدی بهتر است از کاردستی‌های دوبعدی، استفاده از متریال طبیعی مثل سنگ و چوب، بهتر است از متریال مصنوعی؛ و به‌طورکلی ارتباط با موجود زنده بخصوص اگر این ارتباط شکل عاطفی به خود بگیرد، تأثیر بسیار زیادی در خلاقیت و رشد مناسب ذهن کودک دارد.

🔹پ.ن: این مطلب در دو بخش دیگر که شامل " آموزه‌های اسلام درمورد انسان و روان‌شناسی"و "تحلیل و ارزیابی مهدهای به اصطلاح اسلامی"است، انشالله کامل خواهد شد.



20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

345

obunachilar
Kanal statistikasi