اصوات و آثار استاد یوسف زاده گیلانی dan repost
#سؤال_150
❓آیا در کلام عرب فعل "قُلْنَ"(ماضی مجهول) کاربرد دارد؟ توضیح دهید❓
✅جواب
نه کاربرد ندارد زیرا معنی ندارد
توضیح:در کتب و آثار صرفی قدیم،پس از صرف "قیل"، به قُلْنَ که می رسند، می گویند:
قُلْنَ مشترک است بین ٣صیغه؛
١.ماضی معلوم:
قالَ قالا قالوا
قالتْ قالَتا *قُلْنَ*
٢.ماضی مجهول:
قیلَ قیلا قیلوا
قیلتْ قیلَتا *قُلْنَ*
٣.امر حاضر(صیغه١٢):
قُلْ قُولا قُولوا
قُولی قُولا *قُلْنَ*
🔹که اولی و سومی صحیح اند؛ چون
دارای معنی اند، قُلْنَ(ماضی معلوم، صیغه۶)
یعنی گفتند،مثل آیه٣١سوره یوسف:
"قُلْنَ حاشَ لِله؛ ما هذا بشراً؛ اِنْ هذا
اِلّا مَلَکٌ کریمٌ"؛(گفتند جل الْخالق! این که بشر نیست!او جز فرشته ای ارجمند نیست)
و قُلْنَ(امر حاضر) یعنی بگویید، مثل آیه
٣٢سوره احزاب:
" قُلْنَ قَولاً معروفاً"؛(شایسته،سخن بگویید)
اما دومی یعنی قُلْنَ( ماضی مجهول، صیغه ششم،جمع مؤنث) نادرست است زیرا فاقد مبنا و معناست.
و اگر کسی صیغه مزبور را چنین معنی کند:
"آن زنان گفته شدند" یا "آن چند جمله گفته شد" یا "آن زنان یا جمله ها یاد شدند"؛
🟣در پاسخ می گوییم که تمام این تعابیر و معانی_چنان که هویداست_یا مهمل و بی معنا و مضحک است و یا برخلاف ظاهر و ضد ذوق سلیم است و از صاحب
طبع مستقیم نه چنان تعابیری صادر می شود و نه آن تعابیر غلط دیگران را تفسیر
و توجیه می کند!
❇️گفتنی است کتب صرفی جدید نیز به تبعیت از کتب قدیم،همان اشتباه آشکار
قدیمی ٧قرن پیش را تکرار کرده اند
(از باب مثال،صرف ساده،ص١۴٣،چاپ
سی و هشتم١٣٧۵، و صرف روان با حدیث و قرآن،ج٢، ص١۶٠)
ℹ️در حالی که ماده "قول" در قالب مجهول،١ صیغه بیش تر ندارد و آن صیغه یکم است در ماضی:قیلَ
و در مضارع: یُقالُ
✳️10 نکته
1⃣ماده"قول" در قالب معلوم،واجد جمیع صیغه ها(ماضی، مضارع، امر) می باشد چون دارای معناست.
ولی در قالب مجهول چنان که گذشت یک صیغه بیش تر ندارد... و آن قیلَ بود در ماضی، و یُقالُ بود در مضارع.
و برای افاده ی تعدد، یعنی* اِفراد و تثنیه و جمع *و نیز جهت افاده ی *جنسیت* و
فهماندنِ *خطاب و تکلّم و غیبت*همانند فعل لازم مجهول از ضمیر مجرور به حرف جر(فی،لام،علی)استفاده می شود،
مثل:
١.قیلَ فیه:هو عالمٌ
٢.قیلَ فیهما:هُما عالمانِ
٣.قیل فیهم:هُمْ عالمونَ
۴.قیلَ فیها:هِیَ عالمةٌ
۵.قیلَ فیهما:هُما عالمتانِ
۶.قیلَ فیهنّ:هُنَّ عالماتٌ
٧.قیلَ فیکَ:اَنتَ عالمٌ
٨.قیلَ فیکُما:اَنتما عالمانِ
٩.قیلَ فیکُمْ:اَنتمْ عالمونَ
١.قیلَ فیکِ:اَنتِ عالمةٌ
١١.قیلَ فیکُما:اَنتما عالمتانِ
١٢.قیلَ فیکُنّ:اَنتُنَّ عالماتٌ
١٣.قیلَ فِیَّ:اَنا عالمٌ
١۴.قیلَ فینا:نَحْنُ عالمونَ
2⃣در شش صیغه غایب به جای ضمیر می توان اسم ظاهر آورد ومثلا گفت:
١.قیلَ فی زیدٍ:اِنّه شاعرٌ
٢.قیلَ فی الزّیْدَیْنِ:اِنّهما شاعرانِ
٣.قیل فی الزّیدینَ:اِنّهم شاعرونَ
۴.قیلَ فی هندٍ:اِنّها شاعرةٌ
۵.قیلَ فی الهندَیْنِ:اِنّهما شاعرتانِ
۶.قیلَ فی الهنداتِ:اِنّهنّ شاعراتٌ.
❗️روشن است که در خطاب و تکلّم نمی توان اسم ظاهر آورد؛ زیرا اسم ظاهر،غایب محسوب می شود و تکلّم و خطاب،حاضر است و آوردن اسم ظاهر ناممکن است.
3⃣تکْ فعل مجهول "قیلَ" را می توان با حرف جر *لام* و نيز با حرف جر *علی*
به کار برد و گفت:
قیلَ لَهُ:هو عالمٌ (بدو گفته شد که خودش یا فلانی دانا است)
و:قیل لزیدٍ:علیٌّ عالمٌ(به زید گفته شد علی دانا است)
و:قیلَ علیه:هو جاهلٌ(به او گفته شد که او جاهل است)
و:قیل علی زیدٍ:هو جاهلٌ(به زید گفته شد
که او نادان است)
و:قیلَ علی هندٍ:هِیَ بَغِیٌّ(به هند گفته شد
که او بدکاره است)
الباقی صیغه ها نیز به همین ترتیب با تغییرات مناسب،صرف می شوند.
🔶در کاربرد قیلَ با حرف جر فی؛ و حرف جر علی"قیلَ فیه:هو عالمٌ" و
"قیلَ علیه:هو جاهلٌ"،بین دو ضمیر مزبور
اتحاد است؛
برخلاف کاربردش با حرف جر لام که ممکن است بین دو ضمیر مزبور اتحاد یا اختلاف باشد چنانکه در ترجمه مثال
"قیلَ له:هو عالمٌ گذشت اگر به جای ضمیر اول،اسم ظاهر بیاوریم و بگوییم"قیلَ لزیدٍ:هو عالمٌ"
باز در این جا همان دو احتمال وجود دارد.
4⃣تکْ فعل مضارع مجهول یعنی یُقالُ هم، مثل قیلَ صرف می شود و از نظر کاربرد ظاهری با همدیگر فرقی ندارند.
5⃣از ١۴ صیغه پیش گفته تنها به ترجمه و تحلیل ادبی(ترکیب) دو مثال اکتفا می کنیم:
أ) قیل فیه:هو عالمٌ(در باره او گفته شد که دانا است)
*تحلیل ادبی:
قیلَ:ماضی مجهول،مبنی بر فتحه.
فیه:جار و مجرور،متعلق است به قیلَ.
هوَ:در محل رفع،مبتدا
عالمٌ:مرفوع،خبر
🔹مجموع جمله"قیلَ فیه:هو عالمٌ" محلی از اعراب ندارد؛ چون مستأنفه است
🔹ولی جمله"هو عالمٌ" در محل رفع است؛
نایب فاعل است برای قیلَ.
ب) قیلَ فی النّساء :هُنَّ عالماتٌ(در باره آن زنان،گفته شد آنان دانشمند اند)
*تحلیل ادبی
قیلَ:ماضی مجهول،مبنی بر فتحه.
فی النّساء:جار و مجرور، متعلق است به قیلَ.
هُنَّ:در محل رفع، مبتدا
عالماتٌ:مرفوع، خبر
❓آیا در کلام عرب فعل "قُلْنَ"(ماضی مجهول) کاربرد دارد؟ توضیح دهید❓
✅جواب
نه کاربرد ندارد زیرا معنی ندارد
توضیح:در کتب و آثار صرفی قدیم،پس از صرف "قیل"، به قُلْنَ که می رسند، می گویند:
قُلْنَ مشترک است بین ٣صیغه؛
١.ماضی معلوم:
قالَ قالا قالوا
قالتْ قالَتا *قُلْنَ*
٢.ماضی مجهول:
قیلَ قیلا قیلوا
قیلتْ قیلَتا *قُلْنَ*
٣.امر حاضر(صیغه١٢):
قُلْ قُولا قُولوا
قُولی قُولا *قُلْنَ*
🔹که اولی و سومی صحیح اند؛ چون
دارای معنی اند، قُلْنَ(ماضی معلوم، صیغه۶)
یعنی گفتند،مثل آیه٣١سوره یوسف:
"قُلْنَ حاشَ لِله؛ ما هذا بشراً؛ اِنْ هذا
اِلّا مَلَکٌ کریمٌ"؛(گفتند جل الْخالق! این که بشر نیست!او جز فرشته ای ارجمند نیست)
و قُلْنَ(امر حاضر) یعنی بگویید، مثل آیه
٣٢سوره احزاب:
" قُلْنَ قَولاً معروفاً"؛(شایسته،سخن بگویید)
اما دومی یعنی قُلْنَ( ماضی مجهول، صیغه ششم،جمع مؤنث) نادرست است زیرا فاقد مبنا و معناست.
و اگر کسی صیغه مزبور را چنین معنی کند:
"آن زنان گفته شدند" یا "آن چند جمله گفته شد" یا "آن زنان یا جمله ها یاد شدند"؛
🟣در پاسخ می گوییم که تمام این تعابیر و معانی_چنان که هویداست_یا مهمل و بی معنا و مضحک است و یا برخلاف ظاهر و ضد ذوق سلیم است و از صاحب
طبع مستقیم نه چنان تعابیری صادر می شود و نه آن تعابیر غلط دیگران را تفسیر
و توجیه می کند!
❇️گفتنی است کتب صرفی جدید نیز به تبعیت از کتب قدیم،همان اشتباه آشکار
قدیمی ٧قرن پیش را تکرار کرده اند
(از باب مثال،صرف ساده،ص١۴٣،چاپ
سی و هشتم١٣٧۵، و صرف روان با حدیث و قرآن،ج٢، ص١۶٠)
ℹ️در حالی که ماده "قول" در قالب مجهول،١ صیغه بیش تر ندارد و آن صیغه یکم است در ماضی:قیلَ
و در مضارع: یُقالُ
✳️10 نکته
1⃣ماده"قول" در قالب معلوم،واجد جمیع صیغه ها(ماضی، مضارع، امر) می باشد چون دارای معناست.
ولی در قالب مجهول چنان که گذشت یک صیغه بیش تر ندارد... و آن قیلَ بود در ماضی، و یُقالُ بود در مضارع.
و برای افاده ی تعدد، یعنی* اِفراد و تثنیه و جمع *و نیز جهت افاده ی *جنسیت* و
فهماندنِ *خطاب و تکلّم و غیبت*همانند فعل لازم مجهول از ضمیر مجرور به حرف جر(فی،لام،علی)استفاده می شود،
مثل:
١.قیلَ فیه:هو عالمٌ
٢.قیلَ فیهما:هُما عالمانِ
٣.قیل فیهم:هُمْ عالمونَ
۴.قیلَ فیها:هِیَ عالمةٌ
۵.قیلَ فیهما:هُما عالمتانِ
۶.قیلَ فیهنّ:هُنَّ عالماتٌ
٧.قیلَ فیکَ:اَنتَ عالمٌ
٨.قیلَ فیکُما:اَنتما عالمانِ
٩.قیلَ فیکُمْ:اَنتمْ عالمونَ
١.قیلَ فیکِ:اَنتِ عالمةٌ
١١.قیلَ فیکُما:اَنتما عالمتانِ
١٢.قیلَ فیکُنّ:اَنتُنَّ عالماتٌ
١٣.قیلَ فِیَّ:اَنا عالمٌ
١۴.قیلَ فینا:نَحْنُ عالمونَ
2⃣در شش صیغه غایب به جای ضمیر می توان اسم ظاهر آورد ومثلا گفت:
١.قیلَ فی زیدٍ:اِنّه شاعرٌ
٢.قیلَ فی الزّیْدَیْنِ:اِنّهما شاعرانِ
٣.قیل فی الزّیدینَ:اِنّهم شاعرونَ
۴.قیلَ فی هندٍ:اِنّها شاعرةٌ
۵.قیلَ فی الهندَیْنِ:اِنّهما شاعرتانِ
۶.قیلَ فی الهنداتِ:اِنّهنّ شاعراتٌ.
❗️روشن است که در خطاب و تکلّم نمی توان اسم ظاهر آورد؛ زیرا اسم ظاهر،غایب محسوب می شود و تکلّم و خطاب،حاضر است و آوردن اسم ظاهر ناممکن است.
3⃣تکْ فعل مجهول "قیلَ" را می توان با حرف جر *لام* و نيز با حرف جر *علی*
به کار برد و گفت:
قیلَ لَهُ:هو عالمٌ (بدو گفته شد که خودش یا فلانی دانا است)
و:قیل لزیدٍ:علیٌّ عالمٌ(به زید گفته شد علی دانا است)
و:قیلَ علیه:هو جاهلٌ(به او گفته شد که او جاهل است)
و:قیل علی زیدٍ:هو جاهلٌ(به زید گفته شد
که او نادان است)
و:قیلَ علی هندٍ:هِیَ بَغِیٌّ(به هند گفته شد
که او بدکاره است)
الباقی صیغه ها نیز به همین ترتیب با تغییرات مناسب،صرف می شوند.
🔶در کاربرد قیلَ با حرف جر فی؛ و حرف جر علی"قیلَ فیه:هو عالمٌ" و
"قیلَ علیه:هو جاهلٌ"،بین دو ضمیر مزبور
اتحاد است؛
برخلاف کاربردش با حرف جر لام که ممکن است بین دو ضمیر مزبور اتحاد یا اختلاف باشد چنانکه در ترجمه مثال
"قیلَ له:هو عالمٌ گذشت اگر به جای ضمیر اول،اسم ظاهر بیاوریم و بگوییم"قیلَ لزیدٍ:هو عالمٌ"
باز در این جا همان دو احتمال وجود دارد.
4⃣تکْ فعل مضارع مجهول یعنی یُقالُ هم، مثل قیلَ صرف می شود و از نظر کاربرد ظاهری با همدیگر فرقی ندارند.
5⃣از ١۴ صیغه پیش گفته تنها به ترجمه و تحلیل ادبی(ترکیب) دو مثال اکتفا می کنیم:
أ) قیل فیه:هو عالمٌ(در باره او گفته شد که دانا است)
*تحلیل ادبی:
قیلَ:ماضی مجهول،مبنی بر فتحه.
فیه:جار و مجرور،متعلق است به قیلَ.
هوَ:در محل رفع،مبتدا
عالمٌ:مرفوع،خبر
🔹مجموع جمله"قیلَ فیه:هو عالمٌ" محلی از اعراب ندارد؛ چون مستأنفه است
🔹ولی جمله"هو عالمٌ" در محل رفع است؛
نایب فاعل است برای قیلَ.
ب) قیلَ فی النّساء :هُنَّ عالماتٌ(در باره آن زنان،گفته شد آنان دانشمند اند)
*تحلیل ادبی
قیلَ:ماضی مجهول،مبنی بر فتحه.
فی النّساء:جار و مجرور، متعلق است به قیلَ.
هُنَّ:در محل رفع، مبتدا
عالماتٌ:مرفوع، خبر