★[< ŋext to you >]★


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


دوتا قلب شکسته و نصفه ، میتونن یه قلب کامل رو بسازن.
میتونن یه دنیا رو تغییر بدن!
"در کنار تو" همه چیز تغییر میکنه...!
?☁
Ff
↓↓↓
Your heart is mine?:[end?]
Next to you?:[typing?]

Tb: @teamtbceleb
https://telegram.me/dar2delbot?start=send_YmoA8p

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


#Part14
#next_to_you


با صدای آلارم گوشیم بلند شدم.

ساعت ده دقیقه به ده.
امروز یکشنبه است و راحت میتونستم بخوابم.
چرا دیشب آلارم تنظیم کردم؟

بی حوصله رفتم تو حال.
یهو شیش متر از جام پریدم بالا.
یه موجود سیاه خوابیده بود رو مبل.
جارو بلنده توی آشپزخونه رو آوردم و سمتش پرت کردم.
وقتی که جارو خورد تو سرش ، بلند شد و جیغ کشید.
حالا شروع جیغ از اون ، ادامه جیغ از من.

-یا اکثر امامزاده ها...تو از کدوم گوری اومدی؟

با ترس و داد گفتم.

-از خونم گمشو بیرون.

جیغ کشیدم.

فلور: امیلیا خفه شو وحشی.

یهو قیافم پوکر شد: :| تو کی اومدی اینجا؟

فلور چند بار پلک زد و بعد به من نگاه کرد: خودت کلید خونرو بهم داده بودی که هروقت که میخوام بیام.
-خو الان چرا اومدی؟

شونشو بالا انداخت: امروز یکشنبس...تعطیله...تو تنهایی منم تنهام چرا کنار هم نباشیم؟

پشتمو کردم و رفتم تو آشپزخونه، به جای جارویی که پرتش کردم سمت فلور نگاه کردم: من حوصله ندارم فلور. واقعا نمیتونم.

فلور عصبی ، با ناخوناش ور رفت: امروز 5 مارچ.

برگشتم سمتش: خوب؟
فلور: تولد یکیه.
-تولد من که نیست. تولد تو نیست...تولد هری یا زینه احتمالا آره؟
فلور: نه بیب.
-پس چی؟ خو پ اگ نیس به من چه؟
فلور: امسال میشه سه سالش.

تو دلم خالی شد...شک دارم چهرمم سفید نشده باشه...زبونم از کار افتاد و به تته پته افتادم.
-منظورت چیه؟ کی رو میگی؟

دستام میلرزید و قلبم تند تند میزد.
میدونستم کی رو میگه...اما میخواستم آخرین فرصت ها رو هم به خودم بدم تا ، فقط یکی یه جوری بهم بگه که : ن بابا اون نیست.

فلور: دختر جک و مگان.

خیلی رک و واضح گفت.

گلدون روی پارتیشن رو پرت کردم پایین ، جیغ زدم: به من چه؟ چه ربطی به من داره؟ اوکی ... اون امروز بره برای دخترش تولد بگیره و شاد باشه ، به هیچ جاشم نباشه که ، یه نفر رو از درون کشته...نابود کرده ، ریز ریز کرده...

اومدم سمت فلور ، داد زدم: تو چه مرگته؟ چرا اینا رو به من میگی؟ من چیکار کنم خوب؟ اون خوش باشه... با دخترش...من با غصه هام.

اشک توی چشمام جمع شده بود ، اما هرجوری بود ، سعی کردم نگهشون دارم و گریه نکنم.

فلور: من معذرت میخوام ، قصد ناراحت کردنتو نداشتم...اما امشب تولدش دعوتیم.

بی حرکت نگاش میکردم.

فلور ادامه داد: بهم پی ام داده و گفته که حتما با امیلیا بیاین.

جیغ کشیدم: چطور جرات میکنه اسممو بیاره؟؟

دستمو بردم سمت موهام و با تمام قدرت کشیدمشون: برم که چی؟ برم که شادیشو ببینم؟ ببینم که اون یه زندگی خوب و عالی داره و این منم که توی باتلاق بدبختی گیر کردم؟

سرمو گرفتم بالا تا اشکام سرازیر نشه.

فلور بلند شد و دستشو روی شونم گذاشت: عزیزم...اگه تو نخوای ما نمیریم...اما یه فکر دارم.

برگشتم سمتش.
فلور: منوتو امشب با هری و زین میریم.

جیغ کشیدم: چیییییی؟ با اون هری مغرور و رو مخ عوضی و با اون زین کج و کوله؟

فلور خندش گرفت.
منم خندم گرفت و سعی کردم نخندم.

فلور: بیا برای یه لحظه جک فک کنه هری یا زین دوس پسرته و فرض کن چقد میسوزه. میتونی بگی از هرکدوم یه بچم داری=|

فلور با حرف آخرش قصد خندوندنمو داشت.
ولی نه...من حوصله خندیدنو نداشتم.

-عمرا...اون هرگز نمیتونه حتی توی خواب ، دوس پسر من باشه.
فلور: فقط یه شب...
-نه.

اینو گفتم و سریع رفتم تو اتاق و در رو بستم.

فلور بدون مکث ، اومد توی اتاق: باشه...شوخی کردم...نخوای نمیریم...پس...بیا شب بریم رستورانی جایی.

لبخند زدم: از اون باکلاسا و پولداریا...

فلور اخم کرد: من پولدارم یا تو که بریم اونجا؟

پوزخندی زد و ادامه داد: اما هری در حد مرگ پولداره! از اون پسر پولدارا ک همه دخترا دنبالشونن.

سرمو کردم زیر پتو ، تقریبا با داد گفتم: ما با اونا نمیریممممم.

فلور سرشو تکون داد و آروم گفت: باشه عزیزم هرچی تو بگی.
واسه ساعت 8 آماده باش.
__


https://telegram.me/dar2delbot?start=send_YmoA8p


#Part13
#next_to_you
د.ا.د امیلیا

زنگ در ساعت چهار و ربع به صدا دراومد و هری و زین با هم وارد خونه فلور شدن.

فلور لبخند زد: یه ربع دیر کردین!! وقت نشناس ها!

خندید.
و با صدای آروم و کمی تندش گفت: چی میخورین؟
زین: چی داری؟
فلور: آبجو...آبمیوه...مشروب...آب...چایی...البته چایی حاظر نیست.
و خندید.

هری: مشروب.

هری با اون صدای بم و البته خاصش گفت.

فلور: زین؟
زین: آب. مرسی .
فلور: امیلیا؟
-آب.

الان زود میارم.

فلور آدم خیلی خوش رویی بود. مهربون بود و البته باهوش و در عین مهربونیش به همه چی حواسش بود. میخندید و با انرژیش به آدم انرژی میداد.
گاهی اوقات خیلی دوست دارم که کاش شبیه فلور بودم. دختری که غمی نداره..اگه هم داره ، در برابرش قویه. دختری که همه دوسش دارن...عاشقشن و آرزوشونه مثل اون باشن.
دختری که سادست! اما در عین حال بالا تر از کسایی که ، ساده نیستن..

فلور سینی رو جلوم تعارف کرد ، آب رو برداشتم.

بعدم چهارتا کاغذ با چهارتا خودکار آورد.

فلور: کتاب رو که آوردی؟
-آره.

کتابو از کیفم درآوردم.
چشمای زین گرد شد: چه قطری داره...واقعا اینو خوندی؟؟
با تعجب پرسید.

-آره ، خیلی قشنگه.

هری با شنیدن این حرفم آروم پلک زد و چشمشوبه سمت دیگه ای چرخوند.

فلور: خوب بیاین با جزئیات کوچیک شروع کنیم. اسم نویسنده؟
-مری ساین.
فلور: سال انتشار؟
-1998

فلور میپرسید و منم بدون ذره ای مکث جوابشو میدادم.
من اون کتابو ، واو به واو حفظ بودم.

بلاخره این سوال و جوابا تموم شد و رفتیم سر اصل مطلب. تفسیر.

فلور: خلاصه کتاب رو که امیلیا لطف کرد و برامون توضیح داد ، میدونیم چی به چیه. اما میمونه تفسیر...

زین:میتونیم تفسیر رو دیرتر انجامش بدیم.
زین حرف فلور رو قطع کرد.

فلور:چرا؟
زین: چه فرقی داره. من میگم با استفاده از منابع بیشتری تکمیلش کنیم.
-پیشنهاد خوبیه.

زین لبخندی زد و به فلور نگاه کرد.

حدودا ساعت ده و نیم کارمون تموم شد.
نزدیک 27 تا منبع جمع کردیم و از 9 نفر کمک گرفتیم. بی شک این بهترین تحقیق سال دانشگاه میشه!

زین و هری بلند شدن ، زین کت چرمشو پوشید و هری هم همونجوری جلوی در رفتن و از در خارج شدن.
____
منتظر پارت بعدی الان باشین!❤️

https://telegram.me/dar2delbot?start=send_YmoA8p


#Part12
#next_to_you
د.ا.د هری:

آشفته ، دستی توی موهام کشیدم.
زنگ زدم. مطمئن بودم زین خونس. زین همیشه تو خونه من میمونه. گاهی اوقات فکر میکنم ، خونه من برای زین ، بیشتر از خونه خودش براش خونس!

درو باز کرد.
با دیدن من چشماش گرد شد.
یقه مو گرفت و منو به دیوار کنار در چسبوند.

زین: کدوم گوری رفتی آشغال؟ چه گهی با اون دختره خوردی؟ نگفتی کسی میشناستت؟ نگفتی اگ ببینتت..

وحشیانه حرف میزد.
دستشو کنار زدم:خفه شو. نمیخواد تو نگران من باشی. کاری هم نکردم.

صورتشو کج کرد: نگران تو؟ احمق من نگران خود بدبختمم که گیر تو افتادم. اگه دوباره بهمون مشکوک شن؟ چه غلطی میخوای بکنی؟
-کسی مشکوک نمیشه زین. اونا منو نمیشناسن.

یقه مو محکم تر گرفت: اگ اون امیلیا از دستت شکایت کنه بگه منو گروگان گرفته یا اذیتم میکنه؟اونموقع چه غلطی میخوای بکنی؟
-نمیزارم اتفاقی بیوفته. اذیتشم نکردم.

زین عصبی حرف میزد و متقابلا ، من آروم حرف میزدم.

-اون ساده تر از ایناس.
زین:کی؟
-امیلیا...سریع میشه گولش زد.
زین:اما فلور به اندازه خودش و امیلیا باهوشه.
پوزخندی زدم: خوب فلور با تو.

خندیدم.

زین:هری لطفا اون کارا رو دیگه تکرار نکن. من حوصله اون سالها رو دیگه ندارم.
-نترس داداش.

یقمو ول کرد.

زین: امیدوارم خودتو توی دردسر نندازی هری وگرنه ایندفعه راه فراری نداری.

گوشی زین زنگ خورد.

-کیه؟
زین: اس ام اس. فلور.
-اوووو

براش دهنمو کج کردم.

زین: خفه شو.
یکم مکث کرد: آدرس خونه داده:|||

شروع کردم به خندیدن: تو زود تر از من شروع کردی؟
زین: گه نخور هری.

زین زنگ زد به فلور.
فلور گفت برای تحقیق بریم خونش.
فردا ساعت 4 .
زین بعد از اون گوشی رو روی مبل پرت کرد و وحشی رفت سمت اتاقش.

از توی اتاقش داد زد ،جوری که از طبقه بالا ک اتاقش بود به طبقه پایین که من ایستاده بودم رسید: امیدوارم بدونی داری چیکار میکنی استایلز!

_
___

https://telegram.me/dar2delbot?start=send_YmoA8p
دیگه یواش یواش داریم به اصل داستان نزدیک میشیم:)
نظراتتون باعث انرژی من میشه*.* پس نظر بدین تا منم هی بهترشون کنم لاوز:')


سین بزنید براشون😐✨♥️


#Part11
#next_to_you

رسیدم جلوی در خونم.
کلید رو توی قفل انداختم و وارد خونه شدم.
یه دفعه فلور رو دیدم ،که بی حوصله و عصبی روی مبل افتاده و برای گذشتن وقت ، کانالای تلویزیون رو بی هدف ، عوض میکرد.

-اممم...سلام فلور.
آروم گفتم و بعدش لبخند زدم.

فلور: تو کدوم گوری بودی دختر؟ میدونی چن بار بهت زنگ زدم؟ میدونی چقد دلواپست بودم؟

عصبی و خشمگین حرف میزد.

-میدونم میدونم...ببخشید
فلور: بگو کجا بودی...بگو چه اتفاقی افتاد؟ بگو اون هری عوضی چیکار باهات کرد؟ بگو تا من خودم تکلیفو باهاش مشخص کنم.
-نه صبر کن...همه چیز درست و به جا گذشت.

فلور یه قدم جلوتر اوم: چی؟ اینا ینی چی؟ درست تعریف کن.

برای فلور تمام اتفاقات رو تعریف کردم.
تعریف کردم که هری کیه و داستانش چیه...تعریف کردم که اونم مثل منه...گفتم که منو کجا برد و منم دوسال ، هری رو برگردوندم عقب ، به زندگی خودم.
فلور همیجنوری ساکت و مشتاق شنیدن ، نشسته بود و گوش میکرد.

بعد از تموم شدن حرف هام ؟ چنبار تند تند پلک زد و بعد گفت: واو! چه عجیب! عین این فیلمای جنایی!

لبخندی زدم و چیزی نگفتم.

فلور: ولی بازم باید تقاص رفتارشو با تو پس بده. اونجوری که دستتو کشید و تو ماشین پرتت کرد واونطوری که گفتی ،با اون سرعت رانندگی کرد ، حتما تقاص پس دادن میخواد.
-فک نکنم.

آروم گفتم.

فلور:و...چرا؟
-من قضاوتش کرده بودم و اونم عصبی شده بود. هری آدم مظلومیه.
فلور:تو از کی تاحالا بعد جک طرف پسرا رو میگیری؟
-خفه شو.

پوزخندی زد:خوب حالا...کتاب عشق پس از درد رو چیکار میکنی؟
-عشق در آن سوی پرتگاه.
فلور:هرچی...
-باید با حضور زین و هری باشه. تنها عضو که ما دوتا نیستیم.
فلور: تو دوس داری اونا پیشمون باشن.

چشمک زد.

-عمرا...فقط میگم این یه کار گروهیه و همه باید باشیم.
فلور: باشه...گوشای ما هم درازه:)
- :| بس کن فلور. چایی میخوری؟
فلور: چراکه نه؟.

رفتم و دوتا فنجون چایی ریختم.
بعدم کتاب عشق در آن سوی پرتگاه رو آوردم.

فلور:ایده ای داری که از کجا و چجوری بنویسیم و ازش استفاده کنیم؟
-آره. من اینو سه بار خوندم و همه چیشو حفظم.
فلور:عالیه
و لبخند زد.

-باید با پسراهم مشورت بشه.
فلور: خوب...کجا بریم؟ واسه مشورت.
-جنگل دوباره نه.
فلور: نه😂 نظرت راجع به خونه من چیه؟
-خوبه. آدرسو واسشون بفرس.
_
پارت 11 :)
نظر بدین حتمااااا

https://telegram.me/dar2delbot?start=send_YmoA8p


تا چهارشنبه فورش کنید♥️


🍃~~~~~~~~~🍃
مایـلـی سایـرس بـهـتـریـن صـلـب هـالـیـووده🦋
🍃~~~~~~~~~🍃
🐼 @your_heartis_mine


🍃~~~~~~~~~🍃
کیتی پری بـهـتـریـن صـلـب هـالـیـووده🦋
🍃~~~~~~~~~🍃
🐼 @your_heartis_mine


🍃~~~~~~~~~🍃
لـیـام پین بـهـتـریـن صـلـب هـالـیـووده🦋
🍃~~~~~~~~~🍃
🐼 @your_heartis_mine


🍃~~~~~~~~~🍃
لویی تاملینسون بـهـتـریـن صـلـب هـالـیـووده🦋
🍃~~~~~~~~~🍃
🐼 @your_heartis_mine


🍃~~~~~~~~~🍃
نـایـل هوران بـهـتـریـن صـلـب هـالـیـووده🦋
🍃~~~~~~~~~🍃
🐼 @your_heartis_mine


🍃~~~~~~~~~🍃
زیـن مالـک بـهـتـریـن صـلـب هـالـیـووده🦋
🍃~~~~~~~~~🍃
🐼 @your_heartis_mine


🍃~~~~~~~~~🍃
تـیـلـور سـوییفـت بـهـتـریـن صـلـب هـالـیـووده🦋
🍃~~~~~~~~~🍃
🐼 @your_heartis_mine


🍃~~~~~~~~~🍃
اریـانـا بـهـتـریـن صـلـب هـالـیـووده🦋
🍃~~~~~~~~~🍃
🐼 @your_heartis_mine


🍃~~~~~~~~~🍃
هـری اسـتـایلز بـهـتـریـن صـلـب هـالـیـووده🦋
🍃~~~~~~~~~🍃
🐼 @your_heartis_mine


🍃~~~~~~~~~🍃
شـان مـنـدس بـهـتـریـن صـلب هـالـیـووده🦋
🍃~~~~~~~~~🍃
🐼 @your_heartis_mine


🍃~~~~~~~~~🍃
دویـکـنـد بـهـتـریـن صـلـب هـالـیـووده🦋
🍃~~~~~~~~~🍃
🐼 @your_heartis_mine


🍃~~~~~~~~~🍃
سـلـنـا گـومـز بـهتـریـن صـلـب هـالـیـووده🦋
🍃~~~~~~~~~🍃
🐼 @your_heartis_mine


vaŋilla:
گایز یه چالش بین صلبا داریم💧اسم صلب مورد علاقتون رو پیدا میکنید و براش سین جمع میکنید🔥تا چهارشنبه فرصت دارید فورش کنید☄صلبی که سیناش بیشتر بود برندست و جایزه بیوگرافی+موزیک ویدیو+ 5 تا از اهنگای معروفش+یه فول فکت طولانی از صلب برندس🌟
🐼 @your_heartis_mine 🐼


گایز این چنل خودمه*.*
توش آهنگایی ک کاور میکنم رو میزارم:')❤️

جوین بشین:')
@gm_nj_covers 🔥

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

561

obunachilar
Kanal statistikasi