شام خانه مادرشوهر جان بودیم .تازه رسیده بودیم خانه و حبه را که توی ماشین خوابش برده بود گذاشتم سرجایش و لباس درآورده در نیاورده ! لپ تاپ را روشن کردم تا تلگرامم را چک کنم - آقا بد دردیست این اعتیاد - دیدم توی تلگرام این خبر مثل نقل و نبات پخش شده که تلگرام آزاد شد .
یک جور عجیب و غریبی خوشحال شدم .خوشحالی ام یک مزه ملسی دارد که هم شیرین است و هم تلخ . شبیه معتادی که از زندان آزادش کرده باشند هم خوشحال است بابت آزادیش هم نگران فردا و فرداهاست که باید با خودش بجنگد سر رفتن یا نرفتن به سراغ آن موادکوفتی !
آزاد شدن تلگرام که اینهمه قلبمه سلمبه بافی ندارد ...لپ مطلب اینکه داشتم به دنیای گوشی بدون تلگرام عادت می کردم که نگذاشتند .رفته بودم توی ترک!
جالب تر آنکه وقتی به سین گفتم " تلگرام را خدا آزاد کرد " ، یک نگرانی عمیقی توی چشمهایش خواندم که دلم به حالش سوخت .لابد پیش خودش فکر کرده :کارمون دراومد، باز شروع شد .
طفلکم !
@zendegimibafam
یک جور عجیب و غریبی خوشحال شدم .خوشحالی ام یک مزه ملسی دارد که هم شیرین است و هم تلخ . شبیه معتادی که از زندان آزادش کرده باشند هم خوشحال است بابت آزادیش هم نگران فردا و فرداهاست که باید با خودش بجنگد سر رفتن یا نرفتن به سراغ آن موادکوفتی !
آزاد شدن تلگرام که اینهمه قلبمه سلمبه بافی ندارد ...لپ مطلب اینکه داشتم به دنیای گوشی بدون تلگرام عادت می کردم که نگذاشتند .رفته بودم توی ترک!
جالب تر آنکه وقتی به سین گفتم " تلگرام را خدا آزاد کرد " ، یک نگرانی عمیقی توی چشمهایش خواندم که دلم به حالش سوخت .لابد پیش خودش فکر کرده :کارمون دراومد، باز شروع شد .
طفلکم !
@zendegimibafam