اسپویل بخشی از "insensibility coma"
.
.
.
تو دیدی که کاخها فرو ریخت.
دیدی که آن عظمت به هیچ رسید.
تو تزلزل را دیدی، انهدام را دیدی، عبث شدن را دیدی.
تو دیدی و تنها عملت نظاره کردن شد.
دیدی و گذشتی.
تو بنا شدنها را دیدی، اوج گرفتنها را دیدی، شکوه را دیدی و باز هم تنها عملت نظاره کردن شد.
دیدی و گذشتی.
در این چرخهی دو هزار سالهی تو، چه چیزی نگاهت را خاتمه بخشید؟
چه چیزی عملت را دگرگونی بخشید؟
چه چیزی تو را آواره و بیمارت کرد؟
چه چیزی قدمت خوفناک و ابدیات را به زیر کشید و پایان داد؟
باید بیم کنم، باید حذر کنم و قدمتی برای خود بسازم مثال زدنی.
من نمیخواهم به پایان برسم، من نمیخواهم چون تو به چرخ افلاک بچرخم و له شوم.
پس تو را چه شد بزرگ مرد؟ تو را چه شد وجودیت محض؟ تو را چه شد اقتدار ملموسِ سایهها؟
سایهها...
سایهها بی تو گریانند.
سایهها بی تو گریانند...
.
.
.
#التماسهاییبرایحیات
@mahellishworld ◟̽◞̽