گنوسیسم باستانی


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید
تو یکی نِه‌ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


شما نمی‌توانید امیدوار باشید که بدون بهترشدن انسانها دنیای بهتری بسازید . برای این هدف ، هریک از ما باید برای بهترشدنمان بکوشیم و در عین حال مسئولیتی کلی دربرابر تمام بشریت داشته باشیم ، وظیفه خاص ما کمک به کسانی است که فکر میکنم می توانیم برایشان مفیدتر باشیم .
ماری کوری
https://t.me/AncientGnosticism


اندیشه های مرقیون، یکی دیگر از گنوسیان برجسته، چندان جنبه اساطیری ندارد.
او نیز همچون دیگر گنوسیان، میان خدای ناشناخته و خدایی فروپایه تر یا جهان آفرین، فرق می گذارد و می گوید:
انسان هیچ نیست، به جز آفریده یک « جهان آفرین » بیدادگر!!!
یکی از مسائل بنیادی اندیشه های گنوسی عبارت از نگرش دوبنی یا ثنوی و تعارض میان خدای ناشناخته و خدای جهان آفرین است.
خدای ناشناخته چندان متعالی و مینوی است که اصلا در شأن او نیست که جهان مادی را بیافریند.
پس خدایی فرو پایه تر، این کیهان مادی را آفریده است.

#اسطوره_بیان_نمادین
#ابوالقاسم_اسماعیل_پور
https://t.me/AncientGnosticism


شگفت آور نیست که مانی دین یهود را از آن جمله ادیان پیش از خودبرنمیشمارد زیرا گنوسیان و فرقه های گنوسی هیچ یک به خدای یهود و تورات با نظری مثبت نمینگریستند، و موسی را پیامبر خدای متعال نمی شناختند بلکه او را فرستاده "خدای آفریننده" دمیورگ/دمیورج ( Demiurge) میشمردند

#ادبیات_مانوی
#مهردادبهار
#ابوالقاسم_اسماعیل_پور
https://t.me/AncientGnosticism


به نوشته ی هردوت، مراسم کفن و دفن مغ ها با سایر مادها و پارس ها متفاوت بوده است. مادها و پارس ها عموماً پیکر مردگان خود را پس از پوشیدن بدن با موم به خاک می سپردند.در مقابل، مغ ها اجساد مردگان را رها می کردند تا به وسیله ی لاشخورها و سگها خورده شوند. این رسم کفن و دفن عجیب، از این باور ریشه می گرفت که آلوده کردن زمین یا سایر محیط های طبیعی با جسد فاسد شده گناهی بزرگ است. بنابراین مغها فقط پس از آنکه گوشت مردگانشان توسط حیوانات وحشی خورده می شد، استخوانهای آنها را دفن می کردند. هردوت در کتاب تاریخها روایت می کند که برخلاف کاهنان مصری که هیچ موجود زنده ای را جز برای قربانی نمی کشند، مغها سگ و انسان را با دستان خود می کشند، بلکه برای این کار اهمیت ویژه ای نیز قائل اند. مورچگان، مارها، حیوانات، و پرندگان هیچ فرقی نمی کند، آنها همگی را بدون تبعیض به قتل می رسانند. این گفته ی هردوت، قضایا را بیش از حد ساده می کند، زیرا مغ ها دارای طبقه بندی گسترده ای بودند که در آن بعضی حیوانات مهربان قلمداد می شدند و شایسته ی برخورد مهربانانه بودند. علاوه بر آیینهای پاکیزگی، مغ ها به دلیل حذف ازدواج با محارم نیز بدنام بودند. گزانتوس لیدیایی، نخستین مورخ غربی است که این موضوع را گزارش کرده است. معاصر معروف تر او، هردوت، این نکته را خاطر نشان می کند که ایرانیان پیش از دوران حکومت کمبوجیه ی دوم، با خویشاوندان نزدیک ازدواج نمی کردند. دین اصلی مغ ها مدافع نوعی شکل ابتدایی ثنویت و بر پرستش عناصر استوار بوده است. اجرای آیینهای پر طول و تفصیل به نیت دور کردن ارواح شریر گوناگون که عموماً با چیزهایی از قبیل عفونت، مرگ، و بیماری مرتبط بود نیز در مرام آنها جایگاه برجسته ای داشت. مغ ها به خاطر آنکه ادعا می کردند قدرت برقرار کردن ارتباط با دنیای ارواح را دارند، در سراسر دنیای باستان معروف بودند. آنها عقیده داشتند که جهان «آکنده از روح» است و عده ای از آنها حتی ادعا می کردند که می توانند ارواح خود را از پیکرهایشان جدا سازند و نگاهی به زندگی پس از مرگ بیفکنند. اما مغ ها استعداد ویژه ای نیز برای کسب دانش داشتند، و فیلسوفان یونانی، آنها را در زمره ی مردان فرهیختهی شرق به شمار می آوردند. مانند معادلهای ایرانی کاهن حکیم در بابل .
کورش جهانگشای ایرانی
نوشته : رضاضرغامی
https://t.me/AncientGnosticism




معبد دزیبیلچالتون
تقریباً دو دقیقه پیش از طلوع خورشید، اتفاقی رخ داد که هرگز فراموشش نخواهم کرد.
یک زوج سالخورده ی مکزیکی که پیشتر آنها را دیده بودم، به من نزدیک شدند و گفتند: «درونوالو، این تو هستی؟» من برگشتم تا با آنها صحبت کنم، با اینکه می دانستم تنها چند ثانیه تا طلوع خورشید فرصت دارم.
خانم سالخوره، یعنی «ماریا»، تکه پارچه ی سفیدی را که دور یک شی ء تقریباً بزرگ پیچیده بود در دست داشت. او پارچه را باز کرد تا به من نشان دهد چه چیزی درون آن است. در میان پارچه، بین دو دستان آن خانم، جمجمه ی بلورین فوق العاده زیبا، روشن و شفاف مایاها قرار داشت. او به من نگاه کرد و گفت: «لطفاً، این را نزدیک قلبت نگه دار».
جمجمه ی بلورین را روی قلبم قرار دادم و رویم را به طرف دزیبیلچالتون برگرداندم، درست در آن هنگام اولین باریکه ی نقره فام نور خورشید در پنجره ی معبد ظاهر شد. در عرض چند ثانیه خورشید بطور کامل وارد پنجره ی دزیبیلچالتون شد و نخستین پرتوهای نور به محدوده ای که من بودم رسید.
دچار مکاشفه ای شدم . من دو روح مایایی را درون همین جمجمه ی بلورین که نزدیک قلبم نگه داشته بودم، دیدم. آنها زوج بودند، بسیار زنده بودند و در پیوند جنسی با هم قرار داشتند، یعنی با عشقی جاودانه نسبت به یکدیگر، رو به هم داشتند.
همان لحظه در یک آن دریافتم که مایاها با این جمجمه های بلورین چه می کنند.
برخی از مایاها، معمولاً از بدو تولد، به عنوان بخشی از مراسم جمجمه ی بلورین انتخاب شده اند. این افراد که هر یک انتخاب شده اند تا در یک دوره از سیزده دوره ی مختلف، از ابتدا تا انتهای فرهنگ خود، بطور کامل ماهیت فرهنگ مایاها را به تصویر بکشند، برای این منظور مادام العمر آموزش دیده اند. آنها در لحظه ی مناسب زندگی خود، در مراسمی آیینی یک روانگردان طبیعی خاص می بلعند و بر اساس آموزشی که دیده اند، آگاهانه می میمرند، یعنی در حالی که کالبد خود را ترک می کنند آگاه می مانند و روح خود را وادار می کنند که وارد جمجمه ی بلورین شود. آنگاه جمجمه خانه ی آنها می شود، یعنی تبدیل به کالبد آنها برای صدها یا حتی هزاران سال می شود.
آنها در جمجمه ی بلورین زندگی می کردند و دانش، خاطرات و حکمت مردمان باستانی مایا را پاسداری و محافظت می کردند .
هنگامی که غرق در این ادراک بودم، مادر بزرگ پیری را دیدم که بی سر و صدا در پس زمینه ی داخل جمجمه ی بلورین نشسته بود. می دانستم که او کسی است که این پیوند جاودانه را با آن دو معشوق ترتیب داده بود. می دانستم که او تمام کارهایی را که این جمجمه ی بلورین برای مردمانش انجام می داد، برنامه ریزی کرده بود، همین مادر بزرگ های باستانی بودند که این روش انتقال اطلاعات را طی هزاره ها ابداع کرده بودند و اینکه آنها هنوز هم از جمجمه ها محافظت می کردند.
مارنورانی
ملیشیزدک
ترجمه : محمد حسین لشکری
https://t.me/AncientGnosticism


https://t.me/AncientGnosticism
ملیشیزدک و جمجمه بلورین


ساعتم را چک کردم. پنجاه و پنج ثانیه وقت داشتیم تا سنگ را در آن گودال مقدس بیندازیم. رو به دوست مؤنثم کردم و او دیگر خودش نبود. اکنون زمان و مکان برای او معنایی نداشت. او وارد جایی از بدنش شده بود که در کل جهان، تنها خودش از آن اطلاع داشت.
در ذهنم شمارش معکوس شروع شد. کاری از دستم ساخته نبود. نمی توانستم تصور کنم که چه چیزی در شرف وقوع است.
پنج، چهار، سه، دو، یک ... حالا.
البته دوست دخترم این امکان را نداشت که دقیقاً بداند آن لحظات را چگونه گذرانده است، اما در آن لحظه ی معین، همه چیز تغییر کرد.
او زانو زده بود و بر روی ران هایش تکیه داده بود، اما لحظه ی ورود انرژی مراسم، حالت شوک در چهره اش پدیدار گشت. بدنش با افتادن بر روی زمین واکنش نشان داد.
و سپس موج انرژی دیگری از بدنش عبور کرد و پس از آن موجی دیگر. او به وضوح تجربه ی قدرتمندی داشت و به نظرم، به عنوان مردی که او را تماشا می کردم، این تجربه یک تجربه ی جنسی نیز بود.
من می دانستم که این مراسم مربوط به چیست، اما مادامی که عملاً او را نمی دیدم و همان احساسی را که او داشت حس نمی کردم، به قدرت تغییر جنسی در این سطح پی نمی بردم.
او روی زمین دراز کشید، پاهای خود را تا جایی که می توانست از هم باز کرد و از حفره ی محرمانه ی پنهان خود آه و ناله سر داد. تقریباً مانند ناله ی درد به نظر می رسید، اما بسیار اساسی تر بود. او وارد محدوده ای از تمایلات جنسی شده بود که در آن کاملاً مرد بود و برای اولین بار در عمرش، تمایل شدیدی به در آمیختن با یک زن زیبا داشت. تمایلات جنسی طبیعی او محو شده بود و واقعیتی جایگزین آن شده بود که بعداً آنطور که به من گفت، تنها درباره اش خیالپردازی می کرده است، اما این واقعی بود. از نظر جسمانی و انرژی واقعی بود.
سپس، با همان سرعتی که این تجربه بر او چیره شده بود، موج جدیدی از انرژی وارد بدن او شد و بی اختیار به وضعیت دیگری وارد شد. او زمین را چنگ زد و حتی بلندتر هم به سمت خورشید پدر که درست بالای سرش بود ناله کرد. تمایلات جنسی او اکنون به قطب مخالف چرخیده بود. اکنون او کاملاً زن بود و می خواست آلت تناسلی مردانه تا جایی که امکان دارد وارد مهبل او شود.
تنها چیزی که او می توانست بگوید این بود: «آه، خدای من، دوستت دارم». این کلمات به کسی گفته می شد که تنها او می توانست آن را ببیند.
سپس موج دیگری از انرژی در سراسر بدنش به جریان افتاد و اینک دوباره مرد شده بود. اما این بار زنی قد کوتاه با آن شهوت مردانه آمیخته بود. هر بار که انرژی از سوی زمین مادر وارد بدن او می شد، او وارد قطب جنسی مخالف می شد، اما به تعادل نزدیکتر می شد. مانند آونگی که از یک سو به سوی دیگر تاب می خورد، تمایلات جنسی او با هر موج انرژی تغییر می کرد تا اینکه سر انجام به جایی نزدیک حد وسط تمایلات جنسی بازگشت.
پس از نیم ساعت یا کمی بیشتر که انرژی تثبیت شد، هر دو می دانستیم که او و همچنین سیاره ی زمین، برای همیشه با این تجربه تغییر کرده است.
مارنورانی اثر : ملیشیزدک ترجمه : محمد حسین لشکری
https://t.me/AncientGnosticism




ذات سه گانه فروتر بشر عبارت است از ارگانیسم فیزیکی، ماهیت عاطفی - احساسی و توان ذهنی اش که بازتاب های نورالوهیت سه گانه اش هستند و شاهد آن در جهان فیزیکی. کالبد سه گانه بشر با مثلثی عمودی نمادگرایی شده و ماهیت معنوی سه گانه با مثلثی وارونه نشان داده شده. این دو مثلث وقتی به شکل یک ستاره شش پر باهم یکی شوند در یهودیت به آن " ستاره داود " یا " نشان سلیمان " می گویند و امروزه به " ستاره صهیون " مشهور است . اما درواقع این مثلث ها نماد جهانهای مادی و معنوی هستند که در ساختار مخلوقی به نام انسان که ترکیبی از طبیعت ( ماده ) و الوهیت است با هم درآمیخته اند . زمین سهم ذات حیوانی بشر و ملکوت سهم ذات الهی اش شده و ذات بشری اش میان این دو واسطه است .
مانی پی هال
https://t.me/AncientGnosticism


مردی که هرگز نمی میرد ( قسمت دوم )
در مورد این موضوع خاص که کنت مدام هویت هایش را تغییر می داده ، ماکسیمیلیان دی لافایت می گوید :
او در زندگی های قبلیش ، سنت آلبان، فیلسوف انگلیسی قرن سوم یا چهارم میلادی و بروکلوس فیلسوف نوافلاطونی بود که در قرن پنجم میلادی می زیسته و راجربیکن فیلسوف قرن سیزدهم انگلستان و سرفرانسیس بیکن فیلسوف، نویسنده و دولتمردقرن شانزدهم بود . برخی تا آنجا پیش رفته اند که مدعی ارتباط او با تمدن‌های کهن همچون آتلانتیس هستند و همچنین شخصیت های کتاب مقدس ( بایبل ) مثلا ساموئل نبی . تئوسوفیست ها او را بعنوان یکی از اساتيد عروج یافته شان پذیرفته اند .
به گفته الیزابت کلر غیب بین ، سنت ژرمن در یکم ماه می ۱۶۸۴ عروج کرد . اگرچه گفته شده که سرفرانسیس بیکن در ۱۶۲۶ فوت کرده اما الیزابت کلر معتقد است که جسد داخل تابوت در تشییع جنازه سرفرانسیس بیکن مال او نبوده و او مخفیانه در مراسم تشییع جنازه خودش شرکت کرده . چیز دیگری هم بود . چیزی که نشان می‌داد که کنت شاید کاملا انسان نبوده و شاید جدا از ظاهر فیزیکی اش اصلا انسان نبوده . یکی از عجیب ترین تمام ادعاها این است که کنت به ندرت غذا می‌خورد. در عوض او ترجیح می داد که نوشیدنی مرموزی را بنوشد .‌ظاهر نوعی چای . شاید چیزی شبیه به شهد خدایان ، چیزی که بطور مداوم باعث جوان شدن بدنش می شد و سلول‌ها و دی ان ای را ترمیم می کرد . آیا این همان پودر طلای سفید ( مفکزت ) یا آمریتا بوده ؟
پژوهشگر دیوید پت می گوید :
در ۱۷۶۲ طی دوران حکمرانی تزارپتر سوم و وقتی ارتش روسیه عازم تهاجم به دانمارک بود شاهزاده کارل هس کاسل که پدربزرگش جرج دوم پادشاه انگلستان بود فرمانی دریافت کرد که تحت امر ارتشبد ای کوماته( کلودلوئیس ) دی سنت ژرمن باشد و بااو در پومرانیا سوارکشتی شود . شاهزاده کارل در مورد کنت سنت ژرمن می‌گوید که او یکی از بزرگترین فیلسوفان تاریخ بوده ، دوست بشریت و دوستدار حیوانات و اینکه من هرگز مردی را با هوشی به وضوح او ندیده ام و او دانش ویژه ای درباره تاریخ باستان داشت . و شاهزاده کارل هم به چای مرموزی اشاره می کند که ظاهرا جوانی پایان ناپذیر کنت را تضمین می کرده . او همه چیز را درباره گیاهان و خواص درمانی آنها کشف کرده بود و مدام از آنها برای طول عمر و سلامتی اش استفاده می کرد .
از کتاب :
جاودانگی خدایان : افسانه ها ، رازها و ارتباط موجودات بیگانه با حیات ابدی
اثر : نایک رد فرن ترجمه : مهر
https://t.me/AncientGnosticism




مردی که هرگز نمی میرد ( قسمت اول )
اکنون زمان آن رسیده که توجه خود را به چیزهای عجیب و غیرقابل انکار معطوف کنیم . داستان جنجالی مردی که نه فقط به جاودانگی دست یافته بود بلکه ماجرای او سرزمین افسانه ای آتلانتیس ، موجودات فرازمینی و دانش سری کیمیاگری را هم در برمی گیرد . نام شخصیت مرموز و معمایی ما کنت سنت ژرمن است . اینکه دقیقاً کنت واقعاً چه کسی بوده موضوع مباحثه های عمیق بین کسانی است که در زندگی خارق العاده این مرد بسیارمرموز کنکاش کرده اند . اگرچه در اینکه او وجود داشته هیچ جای تردیدی نیست .
تا جایی که می توان مشخص کرد در همان سالهای اولیه قرن هیجدهم – حدود سالهای 1705 تا 1715 – بود که کنت سنت ژرمن برای نخستین بار بصورت عمومی ظاهر شد و به سرعت خود را وارد دنیای ثروتمندان و قدرتمندان اروپا کرد و این کار را با سهولت شگفت انگیزی انجام داد . کسانی که با او در آن زمان ملاقات کرده اند گفته اند که او ظاهراً در اواخردهه سی یا حداکثر در اوایل دهه 40 زندگی اش بوده . ظاهراً کنت ترجیح می داد که سن واقعی و خاستگاه اصلی اش را فاش نکند . همیشه جو رازآمیزی او را احاطه کرده بود و تاریخ نشان داده که هرگز هم او را رها نکرده . خیلی زود شایعاتی پخش شد که احتمالاً کنت سنت ژرمن یک نجیب زاده واز تبارسلطنتی است و شاید حتی پسر طرد شده یک خانواده اروپایی قدرتمند و قدیمی باشد .
درخصوص چنین ادعاهایی کنت تصمیم می گرفت که به شکل معماگونه ای کم حرف و خاموش باشد .افرادی از طبقات بالای جامعه بسوی او هجوم آوردند و بلافاصله زنان شیفته او شدند . مردان به او حسودی می کردند و او خیلی زود بسیارمورد توجه قرارگرفت .
گویا مقداربی پایانی پول داشت که به او اجازه می داد در سراسرجهان سفر کند . او بسیار دانش آموخته و فرهیخته بود . او کمدی آکنده از لباسهای گران قیمت و مجلل داشت و از ماجراجویی هایش در پرشیا ( ایران ) می گفت . جایی که او رازهای کیمیاگری و توانایی باستانی تبدیل فلزات پایه همچون قلع و ... به طلای گرانبها را آموخته بود . شایعات بیشتری در پیرامون او شکل گرفت که همه به یک سو اشاره داشتند :
اینکه کنت در قلمرو اسرارآمیز کیمیاگری تبحردارد تا آن حد که باعث شده او وارد دنیای جاودانگی شود . اگرچه این ادعای بحث برانگیزی است اما از اوایل دهه 1700 میلادی تا اواخر قرن ، ظاهراً کنت سنت ژرمن حالت جوانی خود را حفظ کرده بود در حالیکه تمام اطرافیان او پیر و پژمرده شده ودرنهایت مردند . طی دهه 1740 کنت به سراسر اسکاتلند و انگلستان و فرانسه سفرکرد . بنا به روایت کسانی که سه دهه قبل تر با کنت ملاقات کرده بودند او تا اواسط دهه 1700 تغییری نکرده بود . کنت که اکنون سن و سال را به چالش کشیده بود ، حال وضعیتی افسانه ای پیدا کرده بود و توانایی او برای جوان و نیرومند ماندن و روابط خوب و ثروتش همچنان پایدار بود .
کنت در سال 1755 سفر گسترده ای به هند انجام داد . او با لویی پانزدهم پادشاه آن دوران فرانسه دوستی صمیمانه ای داشت . کنت رسماً در 27 فوریه 1784 درگذشت که البته با ظاهرش در 1705 هیچ فرقی نداشت . محققان زندگی اش معتقدند که مرگش در واقع صرفاً راهی آسان و مبتکرانه برای او بوده تا هویت جدیدی برای خود پیدا کند . کاری که شاید او مرتباً انجام می داد تا مطمئن شود که هرگز هیچ کس ازاسرار و زندگی جاودانه اش باخبرنخواهد شد مگر اینکه او خود بطورخاص تصمیم بگیرد که داستانش را با دیگران در میان بگذارد و گویا چند باری این اتفاق رخ داده .
از کتاب :
جاودانگی خدایان : افسانه ها ، رازها و ارتباط موجودات بیگانه با حیات ابدی
اثر : نایک رد فرن ترجمه : مهر
https://t.me/AncientGnosticism




در هر انسانی گستره وسیع ، ناآشنا و ناشناخته ای وجود دارد که گاهی در پوشش فرشته و زمانی دیگر پشت نقاب یک هیولا ظاهر می شود ، این ذهن ناخوداگاه انسان است و زبانش رویا است . کیسی معتقد بود که این وقفه در زندگی بیداری افراد برای چیزی بیش از استراحت ذهن و ماهیچه ها طراحی شده . ذهن ناخوداگاه که در خواب از ضمیر خودآگاه قدرتمند تر است تمام آنچه را که از ذهن آگاه عبور کرده مرور کرده و خلاصه ای از هرگونه هشدار یا پیامی را که ضروری می یابد را الک می کند . خواب دوره ای است که در آن روح سهم خود از هرآنچه که در فاصله بین یک دوره استراحت تا دوره بعدی انجام داده است را می گیرد .
کیسی معتقد بود که بسیاری از رویاها با خودشناسی سروکار دارند. اینها شامل رویاهای مربوط به تحقق آرزوها ، سرکوب ها ، درگیری های نمادین میان خیر و شر در طبیعت ما ، کار یا مشکلات خانوادگی نیز می شود . اغلب این رویاها یک کیفیت پیشگویانه داشتند و درتصاویر وحشتناکی قرار داده می شدند تا بر میزان سنگینی هشدار تاکید داشته باشند . کیسی پس از گذشت زمان ، با تفسیر فیزیکی شرایطی که متعاقبا در تحولات بعدی مورد تایید قرار گرفته اند ، رشته های درهم رویاها را از هم باز می کرد .خیلی پیشتر از زمان روانکاوان، کیسی برای رویاها یک محتوای روانشناختی را کشف کرده بود .
از کتاب :
ادگارکیسی پیامبر خفته
ترجمه: یاسمین احمدی
https://t.me/AncientGnosticism




Forward from: دریچه
Movafaghi.pdf
207.1Kb
آفرینش و فلسفهٔ انتظام گیتی در #مانویت
ورنر زوندرمان، ترجمهٔ ویدا موفقی

@Daricheh_1


Forward from: دریچه
آفرینش و فلسفهٔ انتظام گیتی در #مانویت
ورنر زوندرمان، ترجمهٔ ویدا موفقی

@Daricheh_1




Forward from: ketabsara_adyan
🌐 منتشر شد (چاپ اول)

🔹اسرار علم حروف در فتوحات مکیه/ نویسنده: حجت‌الاسلام دکتر حسین توفیقی/ ناشر: دانشگاه ادیان و مذاهب/ نوبت چاپ:اول/ پاییز۱۴۰۰


#حروف
#اعداد
#الفبا
#عرفان
#فتوحات_مکیه
#اسرارعلم_حروف
#حسین_توفیقی
#علم_حروف
#انتشارات_دانشگاه_ادیان_و_مذاهب
#نشر_ادیان
#تازه_های_چاپ_۱۴۰۰
💰قیمت: ۵۰ هزارتومان

🔸لینک خرید مستقیم👇🏻👇🏻👇🏻

https://b2n.ir/r55221


☎️ تلفن سفارش :
۰۲۵۳۲۸۰۳۱۷۱
۰۹۱۲۷۵۴۵۷۷۸

✨باما همراه باشید✨
کتابسرای ادیان 🔻🔻🔻

@ketabsara_adyan

http://adyanpub.com

20 last posts shown.

2 221

subscribers
Channel statistics