🔥
@ashkanian_history 🔥
⚔ پس از ارد دوم فرزند او فرهاد چهارم به تخت نشست. در این زمان مارکوس آنتونیوس (مارکآنتونی) در مصر بسیار نیرومند بود. مصر، شام، آناتولی و همهی اروپا در اطاعت از روم بودند. آنتونیوس پس از آنکه شاه ارمنستان را به وعدهی استقلال فریب داده و با خودش همنوا کرد، یک سپاه ۱۱۳هزار مردی را تهیه دید، و از راه ارمنستان به ایران لشکر کشید و به سرعت به درون آذربایجان شد.
⚔ فرهاد چهارم نیز با سپاه بزرگی به مقابله با او شتافت. نخستین لشکر آنتونیوس به فرماندهی سرداری به نام "تاتیانوس" در دور نخست نبرد از پا درآمد و تاتیانوس و ۱۰هزار رومی به دست دلیرمردان ایرانی بر خاک هلاکت افتادند، و گروه بزرگی از رومیان به اسارت ایرانیان درآمدند.
⚔ در این هنگام آنتونیوس شبانه با بخشی بزرگ از سپاهیانش راه گریز را پیشه گرفت، اما یک روز بعد فرهاد چهارم و سپاه ایران به او رسیدند و همچون اجل بر سرش ریختند؛ و چون که رومیها در موضعی بودند که بر ایرانیان _از دید شمار سرباز_ برتری داشتند فرهاد نتوانست که آنتونیوس را شکست دهد، و برای اینکه او را در موضعی مناسب به دام اندازد به عنوان عقبنشینی از او جدا شد و فرصت داد تا آنتونیوس همچنان به گریزش ادامه دهد.
⚔ فرهاد دورادور او را تعقیب می کرد. او در این میانه به آنتونیوس پیغام داد که چرا به ایران لشکر کشیده و مرزهای ایران را مورد تجاوز قرار داده است؟ آنتونیوس پاسخ فرستاد که آمده است تا پرچمها و افتخاراتی که سورن از کراسوس گرفته را پس بگیرد.
یعنی آنتونیوس به فرهاد فهماند که اگر این چیزها را به او بازپس دهد، وی خواهد توانست سرافرازانه به سوریه بازگردد و مدعی شود که پیروزی را به دست آورده است. او در حقیقت به فرهاد فهماند که از ورای این لشکرکشی هدفی جز کسب افتخار نداشته است، و همین اندازه که پرچمها و مدالهای کراسوس به او برگردانده شود برایش کافی خواهد بود که در برابر رقیبان سیاسیش در موضع برتر قرار گیرد و جایگاه امپراتوری را کسب کند. (از جمله رقیبان جدی مارکآنتونی برای کسب جایگاه امپراتوری "یولیوسسزار" بود)
⚔ آنتونیوس به کسب افتخار نیاز داشت ولی شاهنشاه به او پاسخ داد که چیزی به آنتونیوس داده نخواهد شد، و همینکه او جان خودش را بگیرد و از ایران بیرون شود، بزرگوارانهترین چیزی است که ایرانیان به او دادهاند.
فرهاد البته نمیخواست که آنتونیوس با اینهمه سپاه به شام برگردد. از اینرو پیوسته راه را بر او میبست و دستهجاتی از دلیران ایرانزمین را بر سرش میریخت و هر بار چند هزار کشته از او میگرفت و به همین نسبت نیز زخمی میکرد، و آنگاه وی را به حال خود وامیگذاشت تا به راه خود ادامه دهد...
📚 تاریخ ماد هخامنشی سلوکی پارت ساسانی
👤 امیر حسین خنجی
📖 ص ۵۷۵_۵۷۶
@ashkanian_history