عظیم حسن زاده (جامعه شناس)


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


#نه_زبان_من_بیماری_است_و_نه_کودک_من_بیمار
#کودک_ما_استثنا_نیست. #کودک_ما_قاعده_است.
#سر_ریز_ات
@sahand64

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


کازابلانکای همفری بوگارت و زبان آمازیغی
🖌 #ایواز_طاها

اگر کبک، کاتالان و مزار شریف حق آن را یافته‌اند که زبانشان، یعنی فرانسوی، کاتالانی و ترکی ازبکی در ساختار سیاسی اسپانیا، کانادا و افغانستان به مرتبه‌ی زبان رسمی ارتقا یابند، چرا ترکی، کردی، ترکمنی و بلوچی چنین جایگاهی نیابند؟

به هنگام تورق مجله‌ی ‌"طنجه الادبیه" چشمم افتاد به بحثی درباره‌ی وضعیت زبان عربی در مراکش و چالش‌هایی که زبان آمازیغی (یا شاخه‌ای از آن) در برابرش نهاده است. مصاحبه‌ای با عبدالله جهاد، استاد نحو عربی در شهر دارالبیضا یا همان کازابلانکای مرحومان همفری بوگارت و اینگرید برگمن در فیلمی به همین نام. مصاحبه را که خواندم حیرت کردم. این موجود مسلمان که من هم یکیش باشم، از دموکرات دوآتشه‌اش گرفته تا بینادگرای ناشکیب‌اش، از ایرانی‌اش تا مراکشی‌اش چقدر عین هم می‌اندیشند. این موجودات وقتی صحبت "غیریت" پیش می‌آید حاضراند هر غیری را سربکوبند، و یا هر اندیشه‌ی "دیگر" را به مأموران حکومتی لو دهند.

موضوع مصاحبه وضعیت فعلی زبان عربی است و عبدالله جهاد رستاخیز جدید زبان آمازیغی را تهدیدی بر عربی تصور می‌کند. زبان آمازیغی یکی از زبان‌های پُرگوینده‌ و پُرلهجه‌ی شمال آفریقا ، به ویژه مراکش، است. اما گویشورانش با سست شدن پایه‌های استبداد در آن نواحی، مدتی است رسمی شدن زبانشان را خواستارند. اما مثل بسیاری از کشورها نخستین سدی که به آن برخورده‌اند روشنفکران ناسیونالیست است که به پشتوانه‌ی دولت‌های تمرکزگرا تاب تحمل هیچ غیریتی را ندارند. بر همین اساس عبدالله جهاد به شیوه‌ی تمرکزگرایان خودمان از اینکه زبان دیگری در کنار عربی رسمی شود، سخت برآشفته می‌‍شود.

مصاحبه دو نکته دارد، یکی نارضایتی از وضع موجود زبان عربی، دوم تحقیر لهجه‌ها. به گمان وی عربی آنچنانکه باید محافظت نمی‌شود. مظلوم‌نمایی‌ِ آشنایی که همانندش را دربا‌ره‌ی زبان رسمی ممالک محروسه نیز دیده‌ایم. حال آنکه از همین مصاحبه پیداست که زبان عربی چه تیمار گسترده و مهندسی عمیق را به خود دیده است. مثلا در این همین مصاحبه کمتر از تعداد انگشتان یک دست واژگان دخیلی مثل "هندسه" وجود دارد که آنهم مُعرب است. زبان مصاحبه شیواست و مباحث زبانشناسی بی‌هیچ لکنتی و با تکیه بر گنجینه‌ی پربار لغوی عربی صورت گرفته است. سبب آن است که اصطلاحات زبان‌های اروپایی در زبان عربی اغلب معادل مناسب یافته‌اند. مثلا معادل‌هایی چون واقعیه (رئالیسم)، شیوعیه (کمونیسم) و هاتف (تلفن) در ساختار زبان جاافتاده‌اند و زمختی و تنگنایی معادل‌های فارسی‌ای چون "فاعل شناسا" و "خودرو نفربر جمعی" را ندارند. لذا آنچه شایسته‌ی غمخواری است آمازیغی است که از ابتدایی‌ترین توجه‌ها نیز محروم است، نه عربی که در تمام کشورهای عرب کمابیش نگهبانان پرشور و نهادهای ثروتمندی دارد.

عبدالله جهاد برای اینکه حق کتابت را از آمازیغی دریغ دارد به دو استدلال مخدوش دست می‌زند. نخست استقلال زبانی را از آمازیغی می‌گیرد و به لهجه‌ای از زبان عربی‌اش فرو می‌کاهد، حال آنکه به تأکید زبان‌شناسان آمازیغی زبان دیگری است. آمازیغی حتا اگر شاخه‌ای از عربی بود و در عین حال برای عرب‌زبانان نامفهوم، برطبق موازین حقوق بشری گویشورانش حق داشتند که با هویت زبانی آنان بنام پدیده‌ی مستقل برخورد شود.

در ثانی، وی پس از آنکه آمازیغی را به یک لهجه کاهش می‌دهد با استدلالی آن را در زبان رسمی عربی ادغام می‌کند: «چرا یک زبان مجهز و پیشرفته را رها کنیم و به لهجه‌ای بچسبیم که صرفا ابزار ارتباط روزانه‌ی مردم عامی است؟ [نیازی به این کار نیست] چون در مراکش نیز مثل تمامی کشورها زبانی رسمی وجود دارد.» این حرف را دو استاد دانشگاه (یکی راست افراطی و نورچشمی برخی نهادهای دولتی، و دیگری چپ نو و تبعیدی) نیز علیه تدریس زبان ترکی در مدارس ایران زده‌اند بی‌آنکه در نظر آورند نه فارسی به قدر عربی غنی است و نه ترکی به اندازه‌ی آمازیغی فقیر. برعکس، چند شاخه‌ی ترکی از چین تا کوزوو رویهمرفته چندین برابر فارسی متکلم و تولیدات فرهنگی دارند. جایزه‌ی نوبل یکی از مویدات این ادعاست.

وی با تحریف واقعیت امروز کشورهای بسیاری اضافه می‌کند که «هر ملتی که خواهان حفظ امنیت روانی و سیاسی جامعه باشد به رغم لهجه‌های متفاوت دارای زبان رسمی یگانه است چنانچه در آلمان و اسرائیل و آمریکا مشاهده می‌کنیم.» وی از یاد می‌برد که آموزه‌ی "یک زبان، یک ملت، و یک دولت" به نخستین مراحل تکوین پدیده‌ی ملت-دولت تعلق دارد که به گفته‌ی هانا آرنت مرزهای بسیاری از آنها ظالمانه و زورگویانه ترسیم شده است.

اینک در جهانی که به یک دهکده تبدیل شده اگر کبک، کاتالان و مزار شریف حق آن را یافته‌اند که زبانشان، یعنی فرانسوی، کاتالانی و ترکی ازبکی در ساختار سیاسی اسپانیا، کانادا و افغانستان به مرتبه‌ی زبان رسمی ارتقا یابند، چرا آمازیغی چنین جایگاهی نیابد؟

@eyvaztaha


📌 می دانم سرکوب «غیر شهروند» برای افکار عمومی یک جامعه ی «نژادزده» هیچ اهمیتی ندارد، اما تعجب می کنم از کسانیکه تصور می کنند با بازتولید منطق تمامیت خواهی در یک میدان اجتماعی، میادین ذی نفوذ خود ایشان، از چنین منطقی بی تاثیر خواهد بود.

#بسندگی_فارسی
https://twitter.com/AzimHassanzadeh/status/1156845876494708736?s=09


🆔 https://t.me/AzimHassanzadeh


جنجال تست بسندگی فارسی؛ به دستاورد دولت پشت پا نزنید!

📌 از متن

✅ «اسم مدرسه، مدرسه استثنایی امید بود. استرس داشتم و نگران بودم. ثبت‌نام فرزندم در مدارس استثنایی را نوعی توهین می‌دانستم. خود من کاردانی مربی کودک دارم. فرزند من بار دوم بعد از سنجش تأیید شد. سؤال کردم مگر بار اول چه سؤالاتی از فرزند من شده که او را رد کرده‌اند؟ خانم مربی دلخور شد و گفت: هیچ خانواده‌ای به اندازه شما سؤال نمی‌کند. گفتم من حق دارم بدانم. دختر من می‌گفت: خانم از من پرسیده است: شب در آسمان چه می‌بینی؟ من به او گفتم: اولدوز (ستاره، به زبان ترکی). خانم گفت: از این به بعد در مدرسه باید بگویی ستاره. دختر من جواب داده بود ولی من ستاره نمی‌بینم، من اولدوز می‌بینم.»

🆔@AzimHassanzadeh
https://plus.irna.ir/news/83417546/


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
‏با تجاوزهای مکرری که فاشیست ها به مفاهیم رهایی بخش می کنند، هر مفهوم رهایی بخشی بعد از این باردار یک رخداد فاشیستی است.

#پیمان_عارف
#تبعیض_مثبت
#بسندگی_فارسی

@AzimHassanzadeh
https://twitter.com/AzimHassanzadeh/status/1156554810826657792?s=09


#اصلاح‌طلبی_قومی!
🖌 عظیم حسن زاده

✅ صلاح الدین خدیو روزنامه نگار و پژوهشگر کرد از آذربایجان غربی است که بارها در یادداشت های خود از محور فرا_قومی سیاست دفاع کرده است. نگاه فراقومی به سیاست یعنی گریختن از دام ذات‌گرایی_قومی، به شکلی که در آن نسبت میان پژوهشگر و یک قوم خاص برای حقیقت تعیین تکلیف نمی کند، بلکه مشروط بر مناسبات قدرت، پژوهشگر می کوشد صدای بخش محذوف را در مدار تمامیت خواهانه این مناسبات بلند سازد.

✅ برخلاف چنین رویکردی، جناب خدیو در نوشته‌ی اخیر خود، رویکردی را اتخاذ کرده است که نه تنها در تضاد با چشم انداز پیش گفته است که از نشان از قوم_جغرافیا محور شدن سیاست در رویکرد ایشان است. اتخاذ چنین رویه ای علاوه بر آنکه سیاست را در مدار قومیت منجمد می سازد، امکان های مدعاهای خدیو را در دموکراسی خواهی بر فراز این یا آن قوم منتفی می سازد. مضاف بر این نکته که «صادق بناب» نه یک ترک یا کرد که یک «اصلاح طلب» است؛ یعنی پیشران «صادق بناب» نه دغدغه های «هویت خواهانه» که دغدغه های «اصلاح طلبانه» دارد. از اینجاست که باید به طرح مسئله پرداخت. به این صورت که باید به پرسش از نسبت اصلاح طلبی و هویت طلبی دست زد و در گام بعدی به صورت مشخصی از ربط و خط اصلاح طلبی با هویت طلبی ترکی یا کردی پرسید (به عبارت واقع گرایانه تر) پرده برداشت!

✅ با این مقدمه در فرصتی مقتضی به بازخوانی یادداشت صلاح الدین خدیو از این چشم انداز خواهم پرداخت تا هزینه‌ی بهره برداری اصلاح طلبانه (نه به معنای رفرمیستی کلمه که به معنای یک نهاد قدرت) از قدرت، که نسبت همگرایانه‌ی مشخص و صریحی با هویت طلبی کردی پیدا کرده است؛ از جیب هویت طلبی ترکی پرداخت نشود. مضاف بر اینکه شخصا معتقدم بر فراز این تفکیک ها، جایی برای کمرنگ کردن این خط ممیزه ها بین اصلاح طلبی و هویت طلبی از هر نوعی وجود دارد که با گرفتاری اصلاح طلبان به #تبار_محوری ملی گرایان قومی، چنین افقی بیش از پیش در حال تیره و تار شدن است.

https://t.me/AzimHassanzadeh/329


🔺شورای عالی اصلاح طلبان از "کردستان مکریان" چه می داند؟

اسامی رابطین استان‌های شورایعالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان اعلام شد.
رابط عالیترین نهاد اصلاح طلب با دو استان آذربایجان غربی و شرقی، یک مدیر تبریزی است. این به معنای آنست که نهاد مزبور اساسا خبر ندارد نیمی از استان آذربایجان غربی کرد است و از قضا دارای رفتار انتخاباتی کاملا متفاوت با نیمه دیگر آن؟
در واقع این "نیمه" که از جمعیت حداقل ده استان ایران بیشتر است، نه صرفا یک پایگاه بلکه در کنار استانهای کردستان و سیستان و بلوچستان یکی از مخازن رای اصلاح طلبان در ادوار گذشته بوده است.
همین "ندانستن ها"ست که سبب می شود در دوره اول روحانی، با انتخاب استانداری "خاص" پاسخی کاملا وارونه به خواست انتخاباتی مردم داده شود و هم و غم اصلاح طلبان و تحول طلبان راستین، تصحیح کژروی دولت در دوره اول گردد. اشتباهی که پیامدهای آن به آسانی دامن استان را رها نمی کند.
ظاهرا هنوز هم در به این پاشنه می چرخد و بروکراتهای مرکزنشین اصلاح طلب، فارغ از درک منطق سیاست در کردستان، دنبال لشکر رای دهندگان هستند.
توده مردم سهل است، بعید است نخبگان سیاسی کرد مکریان و شمال استان تا کنون حتی نام " صادق بناب " را شنیده و یا خود وی اساسا گذارش به این حوالی افتاده باشد!
آیا این معنایی جز این دارد که " مساله شناسی " دغدغه جدی شورای رهبری اصلاح طلبان نیست ؟
یعنی خاتمی نمی داند هم اسمی استانهای آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی به معنای هم رسمیشان نیست؟
اگر نمی داند چگونه دو دوره رئیس جمهور بوده و اگر می دانست چگونه در دوره حکمرانی با این نگاه غیرمتوازن کنار آمده است؟
تجربه نشان داده برخی غفلتها غیرقابل بخششند و خسارتی که به بار می آورند، به آسانی جبران نمی شود. اشتباه پیشگفته هم از این نوع است.
فعالان مدنی کرد بدون وجود یک "ستاد مستقل کردستان" در داخل استان آذربایجان غربی که دارای ارتباط برابر با مرکز باشد و دارای همان اختیارات و کارکردهای ستاد همتایش و دستور کار مجزا، شایسته نیست در هیچ انتخاباتی با اصلاح طلبان همکاری کنند.
تجربه ادوار گذشته، هزینه های گزاف و فواید اندک چنین ائتلاف هایی را نشان داده است. اگر شرکت یا عدم شرکت در انتخابات یک حق دمکراتیک است، ناچار نیستیم این حق را در یک ساختار معیوب مخلوق پهلوی اول ـ استان آذربایجان غربی ـ به ناحق تبدیل کنیم.
پذیرش این اجحاف، به معنای به پیشواز رفتن تجربه تازه ای از نوع دولت اول روحانی در استان و تداوم نصفه و نیمه آن در دولت دوم وی است. مومن نباید از یک سوراخ دوبار گزیده شود.
@sharname1
🆔@AzimHassanzadeh




#زبان_مرگی_._._._

✅ در این یادداشت اشاره کرده ام که رییس سازمان آ.پ استثنایی کشور سخن از میزان استاندارد دایره لغات نوآموز دبستانی در یادگیری زبان فارسی به میان می کشد و فقدان این میزان از لغات فارسی در دایره لغات کودک را زمینه ساز اختلال فکری و زبانی کودک می داند که نیازمند مداخله #فارسی_درمانی از خلال #تست_بسندگی_فارسی است.

✅ در این شعر ۵۶ لغت ترکی بکار رفته است که بیش از نصف آن در نسل دهه شصت هم به صورت ترکی و هم بصورت فارسی بکار می رود. در نسل دهه هفتاد، بیش از سی درصد این لغات با مرادف فارسی آن کاملا جایگزین شده، در دهه هشتاد این هم نشینی و حذف لغات ترکی از نصف رد شده، در کودکان دهه نود، کودک با نود درصد این واژه ها بیگانه است. با این روال پیش بینی می شود، کودکان ترک زبان ایرانی در سده پانزدهم بخش اعظمی از ذخیره فرهنگی خود را از دست خواهد داد.

ما كدو را #قاباق / خاک رو #توپراق میگوییم

خشكسالی را اگر #قوراق / زمهرير را #سازاق میگوييم

شاخۀ درختان را #بوداق / سنبل گندم را #باشاق میگوييم

وصلۀ لباس كهنه را #ياماق / پيرهن كلفت را #قازاق میگوييم

هر وسيلۀ پرواز را #اوچاق / هر وثيقۀ ممنوع را #قاچاق میگوييم

داس قوسی شكل را اگر #اوراق / قوس رنگين كمان را #قوشاق میگوييم

برمسافت هاي دور #اوزاق / دورتر اگر باشد #ايراق ميگوييم

عضو پايۀ بدن را #آياق / عضو توی بدن را #دالاق ميگوييم

گلاب به رويت تهوع را #قوساق / هرچه ممنوع شود اگر #ياساق ميگوييم

اندكي قبل را بير آز #اؤنجه / قبل تر را ولی #باياق ميگوييم

كلاف و نخ توپی را #يوماق / چاشني غذا را #سوماق ميگوييم

آغوش گرم و صميمی را #قوجاق / خود گرما را #سيجاق ميگوييم

نام و نشان كردن كسی را #آداق / آزمودنش را ولي #سيناق ميگوييم

درك و فهم آدمي را #قاناق / كاسۀ غذا را #چاناق ميگوييم

كودك و بچه را گاهی #اوشاق / چوبدستی را ولی #چوماق ميگوييم

خر باركش را ائششك و #اولاق / زين و چرم اسب را #ياراق ميگوييم

تكيه گاه و حامی را #داياق / روش و سبك و راه را #ساياق ميگوييم

كلاه-خود و سرپوش را #پاپاق / شانۀ موی سر را #داراق ميگوييم

تخت خواب شبانه را #ياتاق / روشنی بخش شب را #چيراق ميگوييم

گوشه و جای دنج را #بوجاق / گوشه و كنار چيزی را #قيراق ميگوييم

ايستگاه نقليات را #دوراق / پرس و جوی نشانی را #سوراق ميگوييم

لب و لوچۀ انسان را #دوداق / گوش شنوايش را ولي #قولاق ميگوييم

شخص بسيار ابله و گيج را #مایماق / كنجكاوی را #ماراق ميگوييم

درب و درپوش ظرف را #قاپاق / آتش زير آن را #اوجاق ميگوييم

شير مرد دلير را #قوچاق / چاقوی تيز را #پيچاق ميگوييم

خانه های كوچك سرا را #اوتاق / بخش انباريش را #قالاق ميگوييم

تله و دام تركی را #دوزاق / ميهمان خانه را #قوناق ميگوييم

برگ درخت را #یاپراق / پرچم کشور را #بایراق میگوییم

🆔 https://t.me/AzimHassanzadeh/259




📝📝📝 پوپولیسم چپ علیه پوپولیسم راست

✍🏻علی حقیقت جوان

✅ وضعیت کنونی جهان بدون شک در نقطه‌ای تاریخی قرار دارد. راست‌های افراطی درکشورهای بسیار یا مستقر شده‌اند و یا دست‌بالا را در میان نیروهای خارج دولت دارند. حضور ترامپ در کسوت ریاست جمهوری آمریکا، که یکی از مقصران اصلی وضعیت بحرانی کشورش را مکزیکی‌ها اعلام کرده است، پیروز شدن ژائیر بولسونارو در انتخابات برزیل، فردی که در اظهار نظری عجیب، شکنجه را به رسمیت شناخته است، کسب 65 کرسی از پارلمان اسپانیا توسط حزب خلق (راست افراطی) علی‌رغم آنکه دو سال پیش پرونده‌ی فساد مالی‌شان افشا شده بود، حضور قابل توجه حامیان مارین لوپن در فرانسه، فردی مهاجرستیز و مسلمان‌ستیز که مسلمانان را در سخنرانی‌ای در سال 2015 با نازی‌ها مقایسه‌کرد1، حضور گفتمانی رسمی در اتریش که ملی‌گرایی و هویت‌طلبی رکن اصلی آنان است و با مهاجران سر ستیز دارد و مثال‌های فراوان دیگر نشان‌دهنده‌ی وضعیت کنونی جهان پیرامون ما است.

✅ پوپولیسم هم مانند واژگانی چون سیاست، دموکراسی و... آنقدر به صورت گاه‌و‌بی‌گاه و باربط‌و‌بی‌بط مورد استفاده قرار گرفته که نه‌تنها از معنی تهی شده است، بلکه همچون ظرفی خالی از محتوا، هر مفهومی روی‌ آن سوار و به مخاطب القا می‌شود. بنابراین برای آنکه در جای درست بایستیم، لازم است ابتدا بررسی کنیم که پوپولیسم و مقصودمان از کاربرد آن چیست.

✅به بیان ژاک رانسیر، می‌توان سه ویژگی اصلی و اساسی را به عنوان گفتار مسلط بر این واژه معرفی کرد: 1-شیوه‌ی خاصی از سخن گفتن که مردم را مستقیم مورد خطاب قرار می‌دهد و گویی نمایندگان و اساسا کسانی که داعیه‌ی نمایندگی دارند را دور می‌زند. 2- تاکید بر آنکه حاکمان و نخبگان بیشتر دغدغه‌ی منافع خود را دارند تا منافع مردم 3- استفاده از نوعی گفتار معطوف به هویت که درونش ترس از خارجی‌ها و طرد آنان وجود دارد.

✅ پوپولیسم راست همگام با ارتباط با مردم، بحران‌های اقتصادی موجود را می‌پذیرد، مطالبات اقشار فرودست جامعه را بیان می‌کند، به سیاست‌مداران پیشین بد و بیراه می‌گوید و آن‌ها را مدافع منافع خودشان می‌داند، اما مهم آن است که پاسخ بحران را با گفتار نژادپرستانه و دیگری‌ساز می‌دهد. دیگری‌ساز به آن معنا که بحران داخلی را می‌پذیرد اما علل بحران را به دیگری، مثلا مهاجرین، نسبت‌ می‌دهد.

✅ بحران‌های اقتصادی که به واسطه‌ی سیاست‌های سرمایه‌داری و شدت گرفتن سیاست‌های نئولیبرال شکل گرفته‌ بودند‌، نه تنها روز‌به‌روز عمیق‌تر می‌شدند بلکه امکان پاسخ به آن‌ها هم از دست می‌رفت. ظهور پوپولیسم راست حاصل شکل گرفتن یک خلل است، خللی که ممکن است به دلیل عدم پاسخ پیشینیان به مسئله‌ی مردم شکل گرفته و یا حاصل سرکوب نیروی مترقی در گذشته باشد. در مقابل روز‌به‌روز تفاوت گفتمان چپ و راست کمتر و تفاوت چپ میانه و راست میانه از بین رفت. به عنوان مثال در انگلیس زمانی جریان تونی بلر در حزب کارگر به قدرت رسید و حزب کارگر که بخشی از ماهیتش در تضاد با سیاست‌های محافظه‌کاران شکل گرفته بود، عملا با از دست دادن ماهیتش، به گفتمان چپ میانه نزدیک شد.

✅ بدیل راستین جریان پوپولیسم دست‌راستی باید ضمن تاکید بر «وجود» بحران، سیاستی مردم‌محور را دنبال کند که برخلاف پوپولیسم راست علل بحران‌زا را در منطق حاکم بر سیاست‌‌های گذشته جستجو کند و گفتمان خود را در تقابل با آن تعریف کند. تقابلی که باید به‌گونه‌ای رادیکال بیان شود در غیر این صورت تفاوت، اساسی و البته مشهود نمی‌شود و آنچه در میان مردم بازنمایی می‌شود، ادامه‌ی راه گذشتگان است. به همین دلایل است که پوپولیسم چپ به عنوان بدیل پوپولیسم راست سر بر می‌آورد.

متن کامل این نوشته در لینک زیر در دسترس است:

https://bit.ly/2LJeGnx

@MostafaTajzadeh
🆔 https://t.me/AzimHassanzadeh


“بسندگی” طرحی ۹ ماهه یا ۹۰ ساله!
🖌 علی محمدبیانی روزنامه نگار زنجانی

📌 گروه اجتماعی انجمن: هر فرهیخته‌ای دوست دارد، چندین زبان بلد باشد تا بتواند دنیاهای دیگری را تجربه کند. دنیای هنر، ادبیات و فولکلور هر زبانی این قدر جدید و جذّاب است که می‌تواند هر انسان باشعور را عمری به حیرت و لذت وادارد. درست مثل ما تُرک‌ها که صدها سال است با دنیای زبان‌های خاورمیانه مثل عربی، دری، ترکی، اردو و هندی و… مشعوف و مشغول هستیم. این را گفتم تا دوباره تکرار کنم که دنیای تک زبانه‌ها، سیاه چاله‌ای هولناک است که سال‌ها پیش، من آن را «لالی مدرن» نامیدم.

✅ احتمال دارد کسی بگوید «خوب شد من لااقل دو یا سه زبان بلدم!»، ولی منظور من دانستن زبان محاوره نیست، بلکه دانستن و خواندن و شناختن ادبیات آن زبان است. زبان محاوره تنها برای نیاز مادی و روزمرگی‌های بازاری است، اما سطح بالاتر آن همان سطح ادبی، هنری و خلاقیت فکری زبان است. آثار ادبی از جمله شعر و رمان و نمایشنامه و … می تواند دنیای ما را گسترده‌تر، اخلاق ما را انسانی‌تر، دیدگاه ما را آرمانی‌تر و زندگی ما را «دیالوگی‌تر» کند.

✅ خیلی از ماها وقتی اصطلاح جدید «بسندگی زبان فارسی» را شنیدیم، فکر کردیم که این طرح، جدید است، اما در واقع ما با طرحی ۹۰ ساله مواجهیم. چه بسیاری از ماها در مدارس، نه تنها با بسندگی فارسی، بلکه با بسندگی انگلیسی و عربی و فرانسه، اضطراب‌ها کشیدیم، مردودی‌ها دیدیم و تکرار پایه‌ها تجربه کردیم و ای بسا تَرک تحصیلی‌ها را مثل زهر چشیدیم و فرصت‌های شغلی و استخدامی را از کف دادیم و سر از ناکجاآبادها در آوردیم. آن گونه شد که لذت درس و تحصیل در کاممان زهر شد و با توپ و تشر معلمان و خانواده برای یک عمر نه تنها از فارسی و عربی و انگلیسی و البته زبان مادری خود و ادبیات آنها بیگانه شدیم، بلکه بار نفرت از ادبیات و زبان دیگران را مثل هرکول بر دوش کشیدیم که نتیجه‌اش شد فرار از غیر و دیگری و نفرت از هنر و زیبایی و …

✅ بسندگی‌ها با انواع و اقسام قاب‌ها و لعاب‌ها، عمری به درازای تاریخ نو و ظهور «رضاخانیسم» در این مملکت دارند، رضاخانیسم نه به مثابه نشان دهنده تفکر یک شخص، بلکه به مثابه یک اندیشه که ای بسا سال‌ها قبل از رضاخان به وجود آمده بود.

✅ علی رغم اینکه کسانی قرن ۲۱ را قرن «دیالوگ» نامیدند، ولی با شوربختی باید گفت هستند کسانی که می خواهند جوامع انسانی را در ذیل «جهانی شدن و جهانی سازی» به سیاهچاله «تک زبانی» و «لالی مدرن» سوق دهند تا خلقی را از خلاقیت زبانی باز داشته، به «مصرف زدگی زبانی» و به تبع آن «مصرف زدگی ادبی و هنری» و به تبع آن به «بردگی ذهنی» بکشانند.

📌 اما من به معجزه قرن ۲۱ ایمان دارم که انسان «خود» را درخواهد یافت.

http://azaranjoman.ir/?p=5122
🆔https://t.me/AzimHassanzadeh


#شورایاری‌ها_و_دموکراتیزاسیون

📌 دوست داشتم در شورایاری‌ها شرکت کنم اما چون موعد قرارداد خانه، اول مرداد بود هنوز نمی دانستم قرار است چند منطقه در تهران سقوط طبقاتی کنم، لکن از خیر ثبت نام گذشتم.

📌 معتقدم دموکراسی ما یک حلقه مفقوده دارد که ربطی به انتخابات و زنجیره ناپایان آن ندارد و آن «فضایی در داخل جامعه مدنی است که خارج از دخالت دولت، دین و اقتصاد باشد»؛ دموکراسی در یک همچین حوزه عمومی نطفه بسته، ریشه زده و ضرباهنگ می گیرد. در چنین فضایی است که امکان خلق نوعی «نظم پویا» ممکن می گردد.

📌 برای همین است که فضای مجازی را جدی می گیرم؛ همچنانکه دولت هم آن را جدی گرفته است! تنها مشکل فضای مجازی «دکمه‌ی قدرت حذفی، طردی» ادمین ها است که امیدوارم با پویایی های فناورانه‌ی پیش رو امکان «خفه کردن» برای همیشه از بین برود.

📌 از این رو، من شورایاری‌ها را به اندازه شورای شهرها دارای «بار دموکراتیک» می دانم. یعنی شورایاری‌ها در شهرهای ما به همان اندازه شوراهای شهر و روستا برای ما فرصت دموکراتیزاسیون/مردمسالاری به ارمغان خواهند آورد و نه بیشتر. مضاف بر اینکه «کیفیت دموکراتیزاسیون/مردم‌سالارانه» جامعه ما، بیش از این ارتباطی به «صندوق بازی» ندارد.

🆔@AzimHassanzadeh

http://bit.ly/2SIO5HL


جان‌مایه‌ی طرح بسندگی زبان فارسی این است: «یا فارسی حرف بزنید یا در مدرسه ثبت‌نام نمی‌شوید.» تبعیضی انسان‌ستیز که رنج بزرگ "دیگری" را آشکار می‌کند، بر داعیه‌های عدالت‌محوریِ نهادِ قدرت خط بطلان می‌کشد، و از تزویر نهفته در بانگ آزادیخواهی روشنفکران ساکت در این باره پرده بر‌می‌دارد.
@eyvaztaha

🆔 https://t.me/AzimHassanzadeh


#زبان_مرگی_._._._

‏«زبانها با سرعت بی سابقه‌ای در حال نابودی‌اند. هر 14 روز یک زبان می میرد. در همین حال، امروزه انگلیسی زبان بین المللی بلامنازع است. آیا ارتباطی میان این دو وجود دارد؟»
‏دراین باره سخنرانی کوتاه پاتریشا رایان را توصیه میکنم.

https://www.ted.com/talks/patricia_ryan_ideas_in_all_languages_not_just_english/transcript?language=fa


‏⁧#بسندگی_فارسی⁩



@MohsenHadii
🆔@AzimHassanzadeh


✳️ طرح بسندگی زبان فارسی: تشخیص صحیح، درمان نادرست
✍️جلیل یاری

✅ اعلام طرح «بسندگی زبان فارسی» از سوی معاونت آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش به معنای اذعان رسمی به وجود یک مشکل اساسی و یک ناعدالتی آموزشی در سیستم حاکم بر آموزش و پرورش کشور است: کودکانی که زبان مادری آنها غیر از زبان فارسی است در بدو ورود به دبستان با مشکلات فراوانی مواجه می‌شوند. آنها با زبان فارسی آشنا نیستند اما تمام کتب و مواد درسی به زبان فارسی ارائه شده است. این کودکان مجبور هستند روزهای شیرین مدرسه را با غم و اندوه و ناامیدی و حسرت آغاز کنند و مواد درسی را با دشواری و به یک زبان دیگری غیر از زبان مادری خود آموزش ببیند. این یعنی ناعدالتی آموزشی.

🔺 برای رفع این مشکل چه باید کرد؟

✅ رضوان حکیم‌زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش نقش «حکیم دلسوز» را برای این «بیمار بدبخت» بازی می‌کند و سعی دارد فقدان «عدالت آموزشی» را با «طرح بسندگی زبان فارسی» درمان کند: طرح بسندگی زبان فارسی فقط برای «اجرای عدالت آموزشی» و «جلوگیری از زدن برچسب دیرآموز به دانش‌آموزان مناطق دوزبانه» است.

✅ وضعیت بیمارگونه را یک بار دیگر آنالیز کنیم: (1) کودکی که فارسی نمی‌داند (2) سیستم آموزشی که فقط به زبان فارسی آموزش می‌دهد. (3) کودک انگ «دیرآموز» می‌خورد. (4) این وضعیت یعنی فقدان «عدالت آموزشی». (5) چه باید کرد؟

✅ راه حل حکیم‌زادگان: (1) این کودک بیمار است. (2) این کودک باید درمان شود. (3) تمام کودکان ایرانی باید آموزش را به زبان فارسی شروع کنند. (4) آموزش و پرورش باید صرفاً به زبان فارسی باشد. (5) آموزش به زبان مادری تضعیف‌کنندۀ انسجام ملی است.

✅ راه حل عاقلانه: (1) این سیستم بیمار است. (2) این سیستم باید درمان شود. (3) هر کودک حق دارد آموزش را به زبان مادری خود شروع کند. (4) آموزش زبان مادری و آموزش به زبان مادری «حق قانونی و انسانی» همه کودکان است. (5) انسجام ملی و تعلق به مام وطن را می‌توان با زبان مادری به کودکان آموزش داد.

🔺 رضوان حکیم‌زاده و طرح بسندگی زبان فارسی به جای حل مشکل سعی بر رفع مشکل دارند.

🔺 مشکل واقعی این است که چرا باید در یک کشور آزاد و قانونمند کودکان مجبور باشند به یک زبان دیگری غیر از زبان مادری خود آموزش ببینند؟

✅ با آموزش زبان مادری به کودکان در بدو ورود به مدرسه «عدالت آموزشی» به بهترین نحو ممکن اجرا می‌شود.

🆔 https://t.me/AzimHassanzadeh


چرا به بحث های قومی دامن می زنی؟ ما، جهانی شدن و برآمدن جهان حاشیه

✍️ عقیل دغاقله⬇️⬇️⬇️

در روزهای اخیر، به ویژه پس از مطلب جامعه شناسی سکوت، کامنت های زیادی به دستم رسید که حاوی یک مضمون بودند: «چرا به بحث های قومی دامن می زنی؟ تالی این بحث ها خون است و خون ریزی.» این سئوالی است که به شکل های مختلف از سوی برخی دوستانم شنیده ام. در یادداشت زیر به این سئوال پاسخ داده ام. لینک زیر یا اینستنت ویو را کلیک کنید تا یادداشت را بخوانید:

https://telegra.ph/قومیت-07-21
@Galajayinyolu


🆔@AzimHassanzadeh


#ایران_پرشیا_نیست!
🖌 عظیم حسن زاده

ارگان رسمی کارگزاران که این روزها با تدبیر #قوچانی به #تریبون_امید دست راستی های اقتصادی و #نژادی ایرانشهری تبدیل شده است؛ در مطلبی که به پدیده‌ی موسیقی ایران و آذربایجان پرداخته است، ترانه‌ی فارسی را #ایرانی و ترانه‌ی #ساری_گلین (عروس طلایی) را #ترکی و غیرایرانی برساخت کرده است.

@AzimHassanzadeh


✅ ‌فاشیسم ابدی | اومبرتو اکو
🖋 مترجم: رضا غالبی

📌 باید هشیار بمانیم ... فاشیسم ناب هنوز ... در ظاهر کارگزارانی با لباس شخصی دور و بر ماست.



📌 چه آسان می نمود اگر کسی  بی پرده جایی در جهان می گفت ” می خواهم آشوویتز را دوباره  راه بیاندازم، می خواهم باردیگر پیراهن سیاه  ها در میدان های ایتالیا رژه بروند.”  اما زندگی به این ساده گی نیست. فاشیسم ناب می تواند از زیر معصوم ترین پوشش ها یک باره ظاهر شود. وظیفه ما افشا گری هر مورد بروز آن است؛ هر روز و در هر کجای دنیا. حرف های فرانکلین روزولت را در ۴ نوامبر ۱۹۳۸ به یاد بیاوریم:  “به جرأت می گویم اگر دموکراسی آمریکا  پیشروی خود را به عنوان نیروی زنده ای که در تلاش دائمی برای بهبود سرنوشت شهروندان خویش است متوقف سازد، فاشیسم در سرزمین ما رشد خواهد کرد.”

📌 من معتقدم که فراسوی این همه تناقض و ابهام می توان فهرستی از ویژگی هایی که من آن‌ها را فاشیسم ابدی یا « فاشیسم ناب» می خوانم، تدوین کرد. این ویژه گی ها را نمی توان در چهار چوب یک نظام سازمان داد، زیرا بسیاری از آنها با هم تناقض دارند و نیز در زمره مشخصه های انواع دیگر استبداد و تعصب گرایی قرار دارند. اما وجود تنها یکی از این ویژه گی ها به فاشیسم فرصت می دهد تا بر محور آن رشد کند.....

🔸متن کامل نوشته را در لینک زیر بخوانید 🔻
📎 https://engare.net/ur-fascism
🆔 https://t.me/AzimHassanzadeh


نوع دیگری هم از «آزادی طلبی» است که از مدار #عرب_ستیزی می گذرد. فارغ از آنکه کدام ویژگی را از فاشیست ها بگیریم یا کدام ویژگی های ظاهراً آزادی خواهانه را با چسب #ادا_و_اطوار به خود بچسبانند، در یک لحظه ناب و اثیری بهم می رسند: #غیر_ستیزی!

🆔https://t.me/AzimHassanzadeh



20 last posts shown.

226

subscribers
Channel statistics