علوم و فنون ادبی


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


https://telegram.me/joinchat/BhCRBz8C8ADunxl-c8idjw
ادمین:
@khaniabad
ID : @fonoon_e_adabi

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter




Forward from: سیاووش
8254-24772-1-PB.pdf
499.6Kb
بررسی تطبیقی مناظره ی شمشیر و قلم


مست و محتسب ...پروین اعتصامی

همای ...


Forward from: سیاووش
حسین ملاصادقی:

مناظره در شعر پروین به سه بخش تقسیم می شود:
در بخش اول یکی از طرفین مناظره از خود سخن می گوید یا دیگران را مورد سرزنش قرار داده و از بخت بد و گردش ناموافق روزگار گِله و شکایت سر می دهد.
در بخش دوم، طرف مقابل به ردّ سخنان نفر اول می پردازد و با دلیل و استدلال می خواهد راه حلی نشان دهد و یا از خود دفاع کند.
در بخش آخر، شاعر تلاش می کند از گفته های پیشین خود نتیجه ای بگیرد و در این جاست که نکات اخلاقی و تعلیمی خود را به خوانندگان انتقال می دهد.


Forward from: سیاووش
حسین ملاصادقی:

مناظره ی مست و محتسب
مولوی

محتسب در نیم شب جایی رسید
در بن دیوار مستی خفته دید
گفت هی مستی چه خوردستی بگو
گفت ازین خوردم که هست اندر سبو
گفت آخر در سبو واگو که چیست
گفت از آنک خورده‌ام گفت این خفیست
گفت آنچ خورده‌ای آن چیست آن
گفت آنک در سبو مخفیست آن
دور می‌شد این سؤال و این جواب
ماند چون خر محتسب اندر خلاب
گفت او را محتسب هین آه کن
مست هوهو کرد هنگام سخن
گفت گفتم آه کن هو می‌کنی
گفت من شاد و تو از غم منحنی
آه از درد و غم و بیدادیست
هوی هوی می‌خوران از شادیست
محتسب گفت این ندانم خیز خیز
معرفت متراش و بگذار این ستیز
گفت رو تو از کجا من از کجا
گفت مستی خیز تا زندان بیا
گفت مست ای محتسب بگذار و رو
از برهنه کی توان بردن گرو
گر مرا خود قوت رفتن بدی
خانهٔ خود رفتمی وین کی شدی
من اگر با عقل و با امکانمی
همچو شیخان بر سر دکانمی

مولوی


Forward from: سیاووش
حسین ملاصادقی:

مناظره ی مست و محتسب
عطار..منطق الطیر.

محتسب آن مرد را می‌زد به زور
مست گفت ای محتسب کم کن تو شور
زانک کز نام حرام این جایگاه
مستی آوردی و افکندی ز راه
بودیی تو مست‌تر از من بسی
لیک آن مستی نمی‌بیند کسی
در جفای من مرو زین بیش نیز
داد بستان اندکی از خویش نیز
دیگری گفتش که ای سرهنگ راه
زو چه خواهم گر رسم آن جایگاه
چون شود بر من جهان روشن ازو
می‌ندانم تا چه خواهم من ازو
از نکوتر چیز اگر آگاهمی
چون رسیدم من بدو، آن خواهمی
گفت ای جاهل نه‌ای آگاه ازو
زو که چیزی خواهد، او را خواه ازو
مرد را درخواست آگاهی بهست
کو زهر چیزی که می‌خواهی به است
در همه عالم گر آگاهی ازو
زو چه به دانی که آن خواهی ازو
هرک در خلوت سرای او شود
ذره ذره آشنای او شود
هرک بویی یافت از خاک درش
کی بر شوت بازگردد از درش

عطار


Forward from: سیاووش
حسین ملاصادقی:

اصل مناظره خسرو و فرهاد

نخستین بار گفتش کز کجائی
بگفت از دار ملک آشنائی

بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند
بگفت انده خرند و جان فروشند

بگفتا جان فروشی در ادب نیست
بگفت از عشقبازان این عجب نیست

بگفت از دل شدی عاشق بدینسان؟
بگفت از دل تو می‌گوئی من از جان

بگفتا عشق شیرین بر تو چونست
بگفت از جان شیرینم فزونست

بگفتا هر شبش بینی چو مهتاب
بگفت آری چو خواب آید کجا خواب

بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک
بگفت آنگه که باشم خفته در خاک

بگفتا گر خرامی در سرایش
بگفت اندازم این سر زیر پایش

بگفتا گر کند چشم تو را ریش
بگفت این چشم دیگر دارمش پیش

بگفتا گر کسیش آرد فرا چنگ
بگفت آهن خورد ور خود بود سنگ

بگفتا گر نیابی سوی او راه
بگفت از دور شاید دید در ماه

بگفتا دوری از مه نیست در خور
بگفت آشفته از مه دور بهتر

بگفتا گر بخواهد هر چه داری
بگفت این از خدا خواهم به زاری

بگفتا گر به سر یابیش خوشنود
بگفت از گردن این وام افکنم زود

بگفتا دوستیش از طبع بگذار
بگفت از دوستان ناید چنین کار

بگفت آسوده شو که این کار خامست
بگفت آسودگی بر من حرام است

بگفتا رو صبوری کن درین درد
بگفت از جان صبوری چون توان کرد

بگفت از صبر کردن کس خجل نیست
بگفت این دل تواند کرد دل نیست

بگفت از عشق کارت سخت زار است
بگفت از عاشقی خوشتر چکار است

بگفتا جان مده بس دل که با اوست
بگفتا دشمنند این هر دو بی دوست

بگفتا در غمش می‌ترسی از کس
بگفت از محنت هجران او بس

بگفتا هیچ هم خوابیت باید
بگفت ار من نباشم نیز شاید

بگفتا چونی از عشق جمالش
بگفت آن کس نداند جز خیالش

بگفت از دل جدا کن عشق شیرین
بگفتا چون زیم بی‌جان شیرین

بگفت او آن من شد زو مکن یاد
بگفت این کی کند بیچاره فرهاد

بگفت ار من کنم در وی نگاهی
بگفت آفاق را سوزم به آهی

چو عاجز گشت خسرو در جوابش
نیامد بیش پرسیدن صوابش

به یاران گفت کز خاکی و آبی
ندیدم کس بدین حاضر جوابی

به زر دیدم که با او بر نیایم
چو زرش نیز بر سنگ آزمایم

گشاد آنگه زبان چون تیغ پولاد
فکند الماس را بر سنگ بنیاد

که ما را هست کوهی بر گذرگاه
که مشکل می‌توان کردن بدو راه

میان کوه راهی کند باید
چنانک آمد شد ما را بشاید

بدین تدبیر کس را دسترس نیست
که کار تست و کار هیچ کس نیست

به حق حرمت شیرین دلبند
کز این بهتر ندانم خورد سوگند

که با من سر بدین حاجت در آری
چو حاجتمندم این حاجت برآری

جوابش داد مرد آهنین چنگ
که بردارم ز راه خسرو این سنگ

به شرط آنکه خدمت کرده باشم
چنین شرطی به جای آورده باشم

دل خسرو رضای من بجوید
به ترک شکر شیرین بگوید

چنان در خشم شد خسرو ز فرهاد
که حلقش خواست آزردن به پولاد

دگر ره گفت ازین شرطم چه باکست
که سنگ است آنچه فرمودم نه خاکست

اگر خاکست چون شاید بریدن
و گر برد کجا شاید کشیدن

به گرمی گفت کاری شرط کردم
و گر زین شرط برگردم نه مردم

میان دربند و زور دست بگشای
برون شو دست برد خویش بنمای

چو بشنید این سخن فرهاد بی‌دل
نشان کوه جست از شاه عادل

به کوهی کرد خسرو رهنمونش
که خواند هر کس اکنون بی ستونش

به حکم آنکه سنگی بود خارا
به سختی روی آن سنگ آشکارا

ز دعوی گاه خسرو با دلی خوش
روان شد کوهکن چون کوه آتش

بر آن کوه کمرکش رفت چون باد
کمر دربست و زخم تیشه بگشاد

نخست آزرم آن کرسی نگهداشت
بر او تمثال‌های نغز بنگاشت

به تیشه صورت شیرین بر آن سنگ
چنان بر زد که مانی نقش ارژنگ

پس آنگه از سنان تیشه تیز
گزارش کرد شکل شاه و شبدیز

بر آن صورت شنیدی کز جوانی
جوانمردی چه کرد از مهربانی

وزان دنبه که آمد پیه پرورد
چه کرد آن پیرزن با آن جوانمرد

اگرچه دنبه بر گرگان تله بست
به دنیه شیر مردی زان تله رست

چو پیه از دنیه زانسان دید بازی
تو بر دنبه چرا پیه می‌گدازی

مکن کین میش دندان پیر دارد
به خوردن دنبه‌ای دلگیر دارد

چو برنج طالعت نمد ذنب دار
ز پس رفتن چرا باید ذنب وار


Forward from: سیاووش
از شیخ مصلح‌‌الدین سعدی نیز در بوستان و گلستان مناظرات جالبی نظیر گفت‌وگوی میان «پروانه و شمع» و «كركس و زغن» و «رایت و پرده» باقی است. همچنین جدال با مدعی در بیان توانگری و درویشی از بهترین نوع مناظره و مجادله در آثار سعدی است. از خواجوی كرمانی مناظراتی مانند: «نمد و بوریا», «تیغ و قلم», «شمس و سحاب» و از هلالی جغتایی(مقت: ۹۳۶) مناظره«تیر و كمان»در منظومه شاه و گدای او باقی مانده است. در ادبیات كلاسیك و نیز در ادبیات معاصر نمونه‌های فراوانی از این نوع ادبی دیده میشود. از معاصران شادروان ملك‌‌الشعرای بهار, مناظرات جالبی همانند مناظره«چشمه و سنگ», «نی و بلوط», «بط ماده و بط نر», «ضمیران و بید» وجود دارد. از میان شاعران معاصر, پروین اعتصامی شاعری است كه با قدرت ذوق و ابتكار خاص خود, مناظرات زیبا و آموزنده‌ای را از زبان اشیاء, پرندگان, عناصر طبیعت, از قبیل: سوزن و پیراهن, دیگ و تاوه, مور و مار, مرغ و ماهی, صیاد و مرغ, ابر و باران, كرباس و الماس, كوه و كاه, چشم و مژگان, دام ودانه,‌آینه و شانه, سیر و پیاز, عدس و ماش و....استادانه به رشته نظم درآورده است. نمونه‌ای از مناظره «گنج و درویش».
به غاری تیره: درویشی دمی خفت
در آن خفتن, به او گنجی چنین گفت
كه من گنجم چو خاكم پست مشمار
مرا زین خاكدان تیره بردار.......
برای خود مهیا كن سرایی
جراغی, موزه‌ای, فرشی, قبایی
اما پاسخ درویش, پاسخ مرد انزوا نیست. پاسخ شرف و غرور و بلندی روح انسانی است كه نمیخواهد حتی در عین فقر و امكان رسیدن به اشرافیت, به فساد مادیگری آلوده شود و در آن سقوط كند.
بگفت: ای دوست ما را حاصل از گنج
نخواهد بود غیر منت و رنج ........
مرا افتادگی آزادگی داد
نیفتاد آن را مانند من اُفتاد
چو شد هر گنج را ماری نگهدار
نه این گنجینه می خواهم نه آن مار....
هراس راه و بیم رهزنم نیست
كه دیناری به دست و دامنم نیست۱۲
با بررسی مناظره در اشعار پارسی كلاسیك و معاصر می توان گفت كه این نوع ادبی در قالبهای: قصیده, غزل, قطعه, رباعی, دوبیتی, مثنوی, آمده و در تمام قالبهای شعری از این نوع مناظره و مفاخره استفاده گردیده است.واكاوی مناظره یا گفت و گو در اشعار بزرگان ادب پارسی, زمینه‌ای است كه میتوان با كمك علم گفتمان شناسی Discourse Analaysis به آن نائل آمد, علم گفتمان شناسی كه از شاخه‌‌های جدید زبان شناسی است, اصول حاكم بر گفت و گو را از بعد نظری مورد مداقه قرار داده و گفت و گو گران خود را ملزم به رعایت آن می دانند. متفكران و محققانی كه در مباحث نظری گفت و گو یا مناظرهم تحلیل نموده‌اند, می گویند كه حقیقت در علوم انسانی به وجود نمی آید مگر از طریق تفاهم بین‌الاذهانی, و تفاهم بین‌الاذهان حاصل نمی گردد مگر به كمك ابزاری به نام گفت و گو. از سوی دیگر توجه به شرایط اجتماعی
گفت و گو. یكی دیگر از دغدغه‌هایی بوده كه متفكران این حوزه را به خود مشغول داشته است و شرایط اجتماعی گفت و گو ربط وثیقی با نظام سیاسی حاكم دارد.۱۳
امروزه تئاتر و نمایشنامه, نمونه خوبی از فضای گفت و گو هستند. در ادبیات منثور نیز نمونه‌‌هایی از این مناظر و گفت و گوها وجود دارد, به طوری كه تعزیه را می توان نمونه‌ای سنتی از این نوع گفت و گو محسوب داشت كه در آن تعزیه خوانان رابطه ظالم و مظلوم را در واقعه عاشورا به تصویر می كشند. در دوران معاصر, پروین اعتصامی مناظره را به حد كمال رسانده است و پس از او چهره سرشناسی كه گفت و گو و مناظره را به شیوه‌ای دل انگیز در ادبیات به كار گرفته, دكتر محمد رضا شفیعی كدكنی است. از این شاعر چند مكالمه و گفت و گو در دست است كه هر كدام گوشه‌ای از حیات سیاسی رژیم گذشته را به نقد
می كشاند. كمیت و كیفیت مناظره, درونمایه اصلی, برخورد نظریات متفاوت و متضاد, تحلیل و بررسی آن از دیدگاههای مختلف, و دیگر ویژگیهای این نوع ادبی از جمله مسائلی است كه از حوصله این بحث خارج و مقال دیگری می طلبد. در پایان می توان گفت كه مناظره و گفت و گو یك شیوه و یا سبكی است كه نشانه نوعی دگرگونی در اندیشه جامعه است و جامعه معتقد و به گفت و گو از مرحله تك بعدی و یكسو نگری گذشته و قادر به درك و حضور دیگران است و یكی از ابزارهای مهم رسیدن به حكومت و حاكمیت مردمی است.

منبع : شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی


Forward from: سیاووش
حسین ملاصادقی:

مناظره در ادب پارسی

مناظره در ادب پارسییكی از انواع شعر فارسی از لحاظ محتوا و درونمایه مناظره است. مناظره در لغت:«مباحثه كردن و بحث با یكدیگر درباره حقیقت و ماهیت چیزی, یا با هم سؤال و جواب كردن است.»۱ و به تعبیری دیگر مكالمه و گفت‌وگویی است دو طرفی (Dialogue) كه هر طرف با استدلال و ارائه براهین, سعی می كند كه برتری و فضیلت خویش را بر دیگری به اثبات برساند. از لحاظ علم منطق, مناظره:«توجه متخاصمین است در اثبات نظر خود, در مورد حكمی و نسبتی از نسبتها برای آشكار كردن حق و صواب».
كاربرد شیوه مناظره یا سؤال و جواب در ادبیات فارسی سابقه‌ای طولانی دارد. اولین نمونه از این سبك را در ادبیات قبل از اسلام و در آثار بازمانده از زبان پهلوی, می توان دید. درخت آسوری (آسوریك) منظومه مفاخره آمیزی است میان بز و نخل كه به زبان پارتی یا پهلوی اشكانی سروده شده, ولی اكنون به خط پهلوی در دست است. احتمالاً ایرانیان این نوع ادبی را كه دارای خصوصیات ادبیات شفاهی است, در ادوار قدیم از بین‌النهرین اقتباس كرده‌اند. نمونه‌‌هایی از آن در متون سومری اكدی دیده میشود. درخت آسوری با توصیف كوتاهی از یك درخت, بیآنكه صراحتاً از آن نام برده شود, به شكل معما یا چیستان, از زبان شاعر آغاز میشود(بند۱) و با این توصیف شنونده یا خواننده پی میبرد كه منظور نخل است. آن گاه نخل خود فوائد خویش را برای بز برمیشمارد(بند۱ تا ۲۰) مانند فوائدی كه میوه آن در بردارد با ابزارهایی كه از چوب و برگ و الیاف آن ساخته میشود. در بخش بعدی(بند۲۱ تا ۵۳) بز با او به معارضه برمیخیزد و او را تحقیر و استهزاء می كند و فوائد خود را مانند خوراكهایی كه از شیر او درست میكنند یا كاربردی كه شیر او در مراسم دینی زرتشتی دارد و نیز ابزاهایی كه از اندامهای او مانند پوست و پشم و روده و غیره میسازند. برمیشمارد. سرانجام به زغم شاعر (بند۵۴) بز پیروز میشود. بنا به نوشته محمود روح‌الامینی این منظومه از شاعری ناشناخته و شامل ۱۲۱ بیت است و به عنوان سروده‌ای فولكور از روزگار كهن در میان عامه مردم رواج داشته است.
اما مبتكر فن مناظره در شعر فارسی دری, ابونصر علی بن احمد اسدی طوسی سراینده گرشاسب نامه است. مناظرات پنجگانه اسدی كه عبارت‌اند از :«عرب و عجم»؛ «آسمان و زمین»؛‌«نیزه و كمان»؛ «شب و روز»؛ و «مغ و مسلمان», در قالب قصیده به رشته نظم درآمده و شاعر در هر كدام گفت‌وگویی را «بین دو طرف تخیل كرده و دلایل هر یك را بر ترجیح خود نسبت به دیگری آورده و سرانجام یكی را مجیب و دیگری را مجاب ساخته و آن گاه به مدح ممدوح وارد شده است. البته تازگی كار اسدی در این قصاید, باعث باقی ماندن آنها شده است وگرنه این شاعر در قضیده سرایی ید طولانی ندارد.»
به عنوان نمونه, مناظره مغ و مسلمان گفت‌وگویی است میان شاعر و روحانی زرتشتی پیرامون تفوق قبله اسلام بر قبله زرتشت (آتش) و سرانجام به ابطال عقیده مغ خاتمه مییابد, ابیاتی از این مناظره ذكر می شود:
زجمع فلسفیان با مغی بدم پیكار
نگر كه ماند ز پیكار در سخن بیكار
و را به قبله زرتشت بود یكسره میل
مـرا بـه قبــله فــرخ محمـــد مختـــار
نخست شرط بكردیم كان كه حجت او
بـود قـوی‌تـر, بر دیــن او دهیــم اقـــرار
مــغ آنگــهی گفــت ز قبــله تــو قبــله مــن
به است كز زمی آتش آرد به فضل به بسیار
به تف آتش بر خیزد ابر و جنبد باد
زمی قوتش آرد بر و درختان بار
...جواب دادم و گفتم تو فضل ز من
شنو یكایك و بر حُجَتم خرد بگمار
زمین چه باشد اگر زیر آتش است كه او
فروتن است و فروتن بدان نباشد عار
گذار مؤمن و كافر به حشر جمله بر اوست
هم او در آخر در دوزخ است با كفار.....۷بعد از اسدی طوسی, شاعری كه نوع مناظره را بیش از دیگران در آثار خود آورده است, نظامی گنجوی شاعر مشهور قرن ششم هجری است. وی در مثنوی «شرفنامه» مناظره‌ای میان نقاشان چینی و رومی در حضور خاقان چین و اسكندر ترتیب داده است كه ابیاتی از آن در زیر آورده میشود: روزی از روزهای نوبهار خاقان چین مهمان اسكندر بود. در آن مجلس سراسر خرمی و ناز و نوش صحبت از این بود كه زیرك‌ترین كیستند از جهان:
یكی گفت نیرنگ و افسونگری
ز هندوستان خیزد اَر بنگری
یكی گفت بر مردم شور بخت
ز بابل رسد جادوئیهای سخت
یكی گفت كاید گه اتفاق
سرود از خراسان و رود از عراق
یكی گفت نقاشی از اهل روم
پسندیده شد در همه مرز و بوم
ز رومی و چینی در این داوری
خلافی برآمد به فخر آوری
نمودند هر یك به گفتار خویش
نموداری از نقش پرگار خویش...
همچنین گفت‌وگویی بین خسرو و شیرین در منظومه خسرو شیرین نظامی نوعی مناظره است. از این به بعد مناظره غالباً با كلمه (گفتم گفتی) شروع می شود كه نوعی سؤال و جواب است و در واقع نوعی جدل یا احتجاج و مفاخره است.


Forward from: سیاووش
حسین ملاصادقی:

لحن گفت و گو
( مناظره / پرسش و پاسخ )

گفت و گوها انواع مختلفی دارند :

۱- مناظره :

مناظره رقابت کردن با یکدیگر در بحث و گفت و گو یا پرسش و پاسخ است. در این نوشته ها معمو لا لحن پرسش کننده تند و محکم، به دور از خرد گرایی و همراه با فخر فروشی است؛ در حالی که لحن پاسخ دهنده همواره آرام و متین و توام با خرد است؛ به عبارت دیگر پرسش‌گر که فکر می کند بر حق است، سوالی را از طرف مقابل می پرسد اما چنان پاسخی می شنود که دیگر حرفی برای گفتن نمی ماند .
خواننده چنین متنی می تواند همانند یک بازیگر نقش آفرینی کند؛ یعنی در عین حال دو لحن را با دو چهره متفاوت بیان کند. گاه با این طرف و آن طرف رفتن جایگاه و صدای خود را تغییر می دهد که مفهوم را بهتر بتواند بیان کند .
بهترین مناظره های ادبیات فارسی عبارتند از : مست و محتسب از پروین اعتصامی، فرهاد و خسرو از نظامی .

در خواندن چنین متن هایی باید به نکته های زیر توجه کرد :

۱- به کشش های آوایی و جملات پرسشی توجه شود.

۲- به فروکش های لحن پاسخ گوینده توجه شود.

۳- حس غرور وخود خواهی در جملات پرسش گر حفظ شود.

۴- حس گفتن جملات عاقلانه و حکیمانه در جملات پاسخ گودر نظرگرفته شود.

۵- استفاده ازدست وصورت وبدن درتفهیم موضوع بسیار مفید است.

نخستین بــــار گفـــتش کز کــجایی ؟ بگــــفـــت از دار ملــــک آشــــنایـی
بگفت آنجا به صنعت در چه کو شند ؟ بگــفت انـــده خرنــــد و جان فروشند
بگفتا جان فـــــروشی در ادب نیــست بگـــفت از عشقبازان این عجب نیســـت
بگفــت از دل شــدی عاشق بدینسان ؟ بگـــفت از دل تو می گوئی من از جان
بگفـــتا دل ز مهـــرش کی کنی پاک ؟
بگفت آنگه که باشم خفته در خـــاک …
( نظامی)

۲- رجز خوانی :

که هر دو نفر به شرح دلاوری ها و نژاد و افتخارات خود با لحنی حماسی می پردازند؛ مانند : رستم و اسفند یار یا رستم و اشکبوس در شاهنامه ی فردوسی .

۳- گفت وگو های عادی :

می تواند به دسته های مختلفی تقسیم شود. این گفت وگو ها با توجه به فضای داستان ها وعواطف موجود در آن ها شکل ولحن خاص خودرا می یابند؛ مانند : گفت وگو ی رستم با سهراب پس از زخمی شدن .

در هنگام خواندن گفت وگو ها باید :

۱- لحن دو طرف گفت وگو را در نظر گرفت.

۲ – اگر گفت وگو دارای راوی باشد، لحن راوی رانیز باید به دیگر لحن ها افزود.

۳- رعایت عواطف دو طرف مکالمه، کار رابرای شنونده جذاب می کند.

۴- گرفتن حالت دو طرف به خود باعث تمایز گفته ها می شود.

۵- رعایت لحن گفتار به تناسب موقعیت شغلی واجتماعی افراد، ضرورت دارد.


4_5949385232380592995.pdf
628.8Kb
#بث_الشکوی
کاری از گروه علمی_ادبی دبیران ادبیات کشور
تنظیم حمیرا خانجانی

@fonoon_e_adabi


anvae-adby-v-sher-farsy.pdf
2.0Mb
انواع ادبی و شعر فارسی

شفیعی کدکنی

@fonoon_e_adabi


انواع ادبی وشعرفارسی.pdf
193.0Kb
مقاله ای 31 صفحه ای درباره انواع ادبی و شعر فارسی با توجه به کتاب شفیعی کدکنی

@fonoon_e_adabi


کتاب کار آرايه نهايي2.pdf
31.7Mb
📂 فایل PDF کتاب کار جدید آرایه های ادبی استاد #محسن_منتظری

@fonoon_e_adabi


#ایهام_تبادر در شعر حافظ
تهیه و تنظیم: دکتر جهان دوست سبزعلی پور
دانشگاه آزاد اسلامی _ واحد رشت

@fonoon_e_adabi


Forward from: فاطمه طالبی
نمونه ای از تجاهل العارف در سخن سعدی
آن ماه دو هفته در نقاب است
یا حوری دست در خضاب است؟
*
این تویی یا سرو بستانی به رفتار آمدست
یا ملَک در صورت مردم به گفتار آمدست؟
*

عود میسوزد و یا گل میدمد در بوستان
دوستان، یا کاروان مشک تاتار آمدست؟
*
چه روی است آن که پیش کاروانست
مگر شمعی به دست ساروانست؟
*

ندانم قامت است آن یا قیامت
که میگوید چنین سرو روان هست؟


Forward from: فاطمه طالبی
اینک چند بیت با آرایه ی ادبی تجاهل العارف

دو بیت زیر از اشهری نیشابوری:

روزگار آشفته تر،یا زلف تو یا کار من؟

ذره کمتر یا دهانت یا دل غمخوار من؟

شب سیه تر یا شَبَه،یا حال من یا خال تو؟

قامت من راست تر یا سرو یا گفتار من؟

 

دوبیت زیر از اوحدی مراغه ای:

آن فروغ لاله یا برگ سمن یا بوی توست؟

آن بهشت عدن یا باغ ارم یا کوی توست؟

آن کمان چرخ یا قوس قزح یا شکل نون

یا مه نو یا هلال وسمه یا ابروی توست؟

به طور خلاصه می توان گفت آرایه ی تجاهل العارف یعنی اینکه شاعر،هر آن چه که می داند را دیوانه وار می پرسد.علت نامگذاری این آرایه نیز همین آگاه بودن شخص از حقیقت است.

تجاهل العارف را در زبان پارسی"نادان نمایی"گویند.


Forward from: Maryam Ghanedoost
در این موارد مقصود اصلی غالبا تأكید در کلام است و
معمولا از عنصر تشبیه و وجه ادبی خالی است.
مقاصد و اهداف
آرایه «تجاهل العارف» ابتدا در نمونه هایی از شعر عرب
باز شناخته شده، و در شعر و ادب عربی اهداف و مقاصدی برای آن تعیین گردیده است.
در زبان فارسی نیز علمای دانش بدیع، در زمینه تعیین مقاصد و اهداف تجاهل العارف، براساس شعر فارسی و نیز با استفاده از کتب بلاغی عربی، تلاش هایی کرده اند و نمونه هایی به دست آورده اند که از جمله آنها مبالغه در ستایش و نکوهش، اظهار عشق، اظهار شگفتی، و توبیخ و تحقیر مخاطب می باشد.


Forward from: Maryam Ghanedoost




برخی دیگر از نمونه های این صفت با توجه به اهداف و مقاصد مورد بحث چنین است:
1) اظهار شگفتی:
فرا رفت و گفت ای عجب این تویی؟ فرشته نباشد بدین
نیکویی
(سعدی)
2) اظهار عشق:
تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی؟ نمی دانم
وزین سرگشته مجنون چه میخواهی؟ نمی دانم.
(مولوی)
3) تحقیر مخاطب:|
بانگ گاوی چه صدا باز دهد؟ عشوه مخر
سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد؟
(حافظ)
4) مبالغه در نکوهش و ذم ، ستایش و مدح.


Forward from: Maryam Ghanedoost
باد بهشت می وزد یا نسیم باغ یا نکهت دهان نو، یا بوی
لادن است؟
که براساس
آن، تشبیه «باد بهشت»، «نسیم باغ»
نکهت دهان یار» و «بوی لادن» تا بدانجا است که کار تشخیص و تمایز میان آنها را دشوار می سازد و با آن که
شنونده می داند مقصود گوینده چیست، در شک خیال انگیز
و نیز در شگفتی با وی هم داستان می شود.
این آرایه ادبی در شعر معاصر نیز به چشم می خورد:
کاینک به حیرتم
کاین شعر عاشقانه پر شور و جذبه را
باران سروده است
يا من سروده ام؟
تجاهل العارف، به طور طبیعی در محاورات روزمره نیز به کار می رود

20 last posts shown.

1 663

subscribers
Channel statistics