زیگموند فروید در سال ۱۹۱۵ موارد خاصی از "عشق انتقالی" را توصیف کرد که در آن
بیماری که تحت درمان روانکاوی است،
خود را عاشق روانکاو می داند؛
در حالی که انتقال اروتیک_شهوانی_شده معمول ممکن است رخدادی نرمال و قابل کنترل در طی تحلیل باشد، برخی بیماران به حدی آن را تجربه میکنند که از ادامه کار معمول درمان، امتناع می ورزند. تعبیر هایی را که احساسات فعلی را به گذشته مرتبط میسازند، رد میکنند و دیگر به دنبال معانی و علت علائمی که قبلاً در مورد آنها شکایت داشتند، نمیروند. جلسات روانکاوی برای ابراز عشق و ارضا به واسطه حضور معشوق استفاده میشوند و این بیماران از روانکاو تقاضا دارند که به عشق آنها پاسخ دهد.
اگرچه از نظر فروید چنین بیمارانی آشفتگی های شدید نوروتیک رنج نمی برند و پیدایش این نوع انتقال را مانع اجتناب ناپذیری برای درمان روانکاوی نمی دانست، اما فکر می کرد،گاهی اوقات ممکن است تغییر روانکاو ضروری شود.
از نظر او چنین بیمارانی چون " فرزندان طبیعت اند" دارای نوعی حالت "شهوانیت ابتدایی" هستند.
■
@freudisaliveبیمار و روانکاو
سندلر . دیر . هولدر | به فارسی مشتاق