لیلی فرهادپور | Lily Farhadpour


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


می‌نویسم پس هستم

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter




موسیقی متن فیلم

Where Do We Go Now?
Director: #NadineLabaki

کارگردان و بازیگر لبنانی نادین_لبکی را با فیلم "کارامل" میشناسیم. کارگردانی که سعی کرده با فیلم‌هایش تصویری جدید از خاورمیانه و بخصوص زنان این منطقه را نشان دهد.
فیلم "حالا کجا بریم؟" که درسال ۲۰۱۱ ساخته شده، داستان روستایی را تعریف می‌کند که انگار نمادی از لبنان است: مسلمانان و مسیحیانی که از گذشته در صلح و آرامش کنار هم زندگی می‌کردند اما نزاع‌های مذهبی آنها را از یکدیگر جدا می‌کند. و داستانِ زنان عزادار و سیاهپوشی که می‌کوشند آینده‌ی جامعه‌ی خود را پر از صلح و شادی کنند.
این کمدی/درام با تمام ضعف‌های محتوایی‌ش خوش‌ساخت است و نشان می‌دهد لبکی توانسته عناصر کمدی، تراژدی، زیبایی‌های فرهنگ و سنت‌های محلی لبنان، موسیقی، شعر و مسائل مهم سیاسی را بخوبی باهم بیامیزد.
@lilyFchannel👇


📌 سال گذشته در ستون #گردشگری_فرهنگی در روزنامه «شرق» در مورد فیلم کم نظیر Where do we go now مطلبی نوشته بودم که حالا به مناسبت نمایش آن در #سینما_تک_مدرسه_خوانش آن را اینجا بازنشر می‌کنم.(متن کامل را در اینجا بخوانید.)

✍️نويسنده: ليلي فرهادپور
🎥 سال هاست پديده اي به نام «فيلمي» را مي شناسيم. فيلمي شخصي است که فروشنده فيلم هاي خارجي است. آن قديم ها تو کيف و کوله اش وي اچ اس بود و بعدها دي وي دي. تازگي ها هارد و فلش هم همراهش است. اين بار فيلمي ما از انبوه دي وي دي هاي اکثرا هاليوودي اش فيلمي بيرون آورد و گفت: «اين يکي راست کار شماست!».

📍فيلم خيلي نويي نبود، از يک فيلم ساز لبناني: «نادين لبکي»، محصول ٢٠١١. فيلم سازي که فيلم «کارمل» او معروف شده بود. جايتان خالي عجب فيلمي بود. سه بار ديدمش!

📍«حالاما کجا برويم» داستان زنان يک روستا در ناکجاآبادي است. دهکده اي محصور در زمين هاي پر از مين و جداافتاده از کشور. کشوري که درگير جنگ فرقه اي بين مسلمانان و مسيحيان است؛ مثلالبنان. اما زنان اين دهکده، مسيحي و مسلمان، دست به دست هم مي دهند تا مردانشان درگير جو اين جنگ و نفاق نشوند. در صحنه آغازين فيلم، زنان عزادار و سياه پوش به سمت قبرستان مي روند و با همراهي موزيک و حرکات فرميک براي عزيزانشان عزاداري مي کنند. با اينکه قبرهاي کشته شدگانشان از يکديگر جدا افتاده است، اما اين زنان از هم جدا نيستند چون يک آرزو دارند؛ آرزوي آنکه در صلح باشند، در آرامش. براي مرداني که رگ گردنشان از غيرت بيرون مي زند، اين آرزو حقير است. آنان بايد تفنگ به دست بگيرند و به جان هم بيفتند.

📍بار اول که فيلم را ديدم فکر کردم چه مي شد در اين دوره که گهگاه فيلم هاي خارجي در سينماها به نمايش درمي آيد اين فيلم را نمايش دهند؟ يا اصلاچه مي شد در شبکه هاي صداوسيما اين فيلم را نمايش دهند؟ اين فيلم مسلما خيلي بهتر از فيلم هاي پر از نفرت و خشونت و غيرانساني اي است. ده بار چندگانه پر از خرافه و خشونتِ ارباب حلقه ها يا دزدان درياي کاراييب را ديدن، به نفع خانواده هاست يا ديدن فيلم نادين لبکي؟ اين شد که بار دوم اين فيلم را براي اين ديدم تا خودم را جاي مسئول پخش يا سانسورچي محترم بگذارم و ببينم چگونه مي شود فيلم زيبا، انساني، ضد جنگ يا به قول جشنواره اي ها فيلم محترم و شريف! «حالاما کجا برويم» را کار کرد.

📍در فيلم شيخ و کشيش با هم دوست اند و با زن ها دست به يکي مي کنند تا مردان غيور را آرام کنند، خب اين يک هيچ به نفع فيلم، به ضرر سانسورچي. زنان با ماهواره مخالف اند چون اولافکر جوانان را منحرف مي کند، دوم اينکه خبر نفاق و جنگ را به گوش مردان مي رساند؛ دو هيچ به نفع فيلم. اما لباس زن هاي مسيحي کمي ناجور است؛ اشکال ندارد، يک دستگاه تلويزيون دارد که برايشان آستين و يقه مي گذارد. اما حرکات موزون زنان وقتي با هم جمع مي شوند؟ خب اين را قيچي مي کنيم... . بچه هاي شيطان مسلمان مجسمه حضرت مريم را مي شکنند. زنان مسلمان کمک مي کنند مجسمه را درست مي کنند. جوانان شيطان مسيحي مسجد را کثيف مي کنند، زنان مسيحي مي آيند تميز مي کنند. خب اينها که خير است... اما مردها همچنان جنگ دارند. زنان تصميم مي گيرند چند نفر از اهالي روس دعوت کنند به روستا سر مردها گرم شود و جنگ نکنند. اين را چه کار کنيم؟ خب در دوبله مي گوييم مثلاجهانگردند و لباس ها را هم که مي پوشانيم... مي شود جان سالم به در ببرند. اما فيلم مي رسد به جايي که بچه يکي از مسيحيان در خارج از روستا به وسيله تندروهاي مسلمان کشته مي شود. مادر جسد بچه اش را پنهان مي کند مبادا دليلي شود بر خونريزي در روستا. اينجاست که زنان و رهبران مذهبي دهکده متحد مي شوند...

🙈نه، ديگر چقدر سانسور کنيم. مگر مي شود از صحنه اي که زنان مسيحي و مسلمان دست به يکي کرده اند تا در شيريني و ناني که مي پزند حشيش و قرص خواب بريزند و مردها را خواب کنند و اسلحه هايشان را به دره بريزند، نمايش و آوازشان را حذف کرد؟ شايد هم بشود...

🙈بار سوم فيلم را با اين همه سانسوري که نوشته بودم، به صورت فرضي ديدم. نه نمي شود! هيچي از فيلم نمي ماند. اين آرزوي کوچک من که چنين فيلمي از تلويزيون ما پخش شود نيز ناکام مي ماند.

🔔حالا قرار است پنجشنبه همین هفته 11 مرداد این فیلم را در #سینما_تک_مدرسه_خوانش با خیالت راحت تماشا کنیم. همراه ما باشید!

👁 برای تهیه بلیت اینجا را کلیک کنید


@lilyFchannel


سینما تک خوانش برگزار می کند: سینما و صلح
فیلم : حالا کجا برویم (where do we go now)
تحسین شده در جشنواره های سن سباستین، تورنتو، لوکارنو
پنجشنبه 11 مرداد
ساعت 17:30
https://tiw.al/ULS
@lilyFchannel


با ما در #سینما_تک_مدرسه_خوانش همراه باشید
هر پنجشنبه ساعت 17 -اطلاعات بیشتر : 88495424
@lilyFchannel
https://t.me/Khaanesh


#تماشای_شاهکارهای_ادبی
زن در ریگ روان
پنجشنبه 4 مرداد
در #سینما تک #مدرسه_خوانش با حضور مترجم کتاب مهدی غبرایی برگزار شد.

@lilyFchannel


Forward from: درنگ‌های فلسفی
در دفاع از مقاومت‌های فردی
تقدیم به تمام افشاگران

✍️محمدمهدی اردبیلی
@philosophicalhalt

امروزه همگان، دلسوزانه یا مغرضانه، به رواج فراگیرترین شکل فساد در کشور اذعان دارند. علی‌رغم تمام شعارها و ژست‌ها، دیگر چیزی برای مخفی کردن باقی نمانده و همه چیز عیان است. بحث ابداً بر سر ارقامِ همواره روبه‌رشد نیست: اینکه فلان تعداد مدیر خاطی یا بهمان مبلغ پرداخت رشوه چقدر است، بحثی حاشیه‌ای است. فساد در حال حاضر خواسته یا ناخواسته، به فرهنگ و سبک زندگی ما بدل شده است. امروز ما با فساد مواجه نیستیم، بلکه در آن تنفس می‌کنیم. و در نتیجه، هر فردی، ولو به‌اصطلاح درستکار، نمی‌تواند خود را از فساد مبرا نگاه دارد. این فساد نه تنها در سیستم اداری، بلکه در اذهان دوستان، در مطالبات فرزندان، در توصیه‌های آشنایان، در مناسبات دانشگاهی، و در یک کلام، در تمام شئون زندگی ما به چشم می‌خورد. فساد دیگر نه تنها به یک واقعیت کتمان‌ناپذیر، بلکه حتی به «حقیقت» یا «یگانه ارزش زمان ما» بدل شده است.
در برابر این فساد دو راهکار شایع وجود دارد که هر دو قابل انتقادند:
یکی، روش رایجِ همرنگ جماعت شدن و قبح‌زدایی از فساد. این شیوه، به دلیل بدل ساختن فساد به فرهنگ عمومی، رفته‌رفته مرزهای فساد را تغییر می‌دهد و آن را از یک اتفاق خاص به یک روند جاری و متعارف بدل می‌سازد. فساد در این شیوه ویروس‌وار خود را تکثیر می‌کند و به رفتاری عادی بدل می‌شود.
دوم، افرادی نیز وجود دارند که در مواجهه با فساد و ناکامی‌شان برای مقابله با آن، می‌کوشند دستکم جانِ زیبای خود را پاک نگه دارند و زیر لب به غرغری بسنده کنند. آنها در مواجهه با فسادِ سیستم، سالهاست مفتخرانه خود را از مناسبات اداری و مالی کنار کشیده‌اند. آنها، چه از مدیران جهادیِ دوران جنگ باشند چه از تصفیه‌شدگانِ سایر دوران‌ها، اکنون به درون غار وجدانِ خود عقب‌نشینی کرده‌اند به این امید کاذب که بتوانند خود را به‌تنهایی مصون نگاه دارند. اما در جامعۀ فاسد یا نهاد فاسد، دست هیچ کس پاک نخواهد ماند و فساد به صورت اپیدمیک تمام ارکان جامعه را در برمی‌گیرد و ناخواسته و نادانسته به درون زیست ما رسوخ می‌کند. انفعالِ پاک‌دستانه نیز، به واسطه حذف همان خرده‌مقاومت‌ها در سیستم، از قضا، عملاً راه را بر پیشروی فساد هموارتر می‌سازد. گذار از مدیران انقلابیِ سرخورده و منزوی به مدیران بوروکراتِ زرنگ و کاسبکار در قریب به سه دهۀ اخیر، شاهدی است بر این مدعا.
مقابله با فساد، نه فردی، بلکه نیازمند نوعی انقلاب فرهنگیِ راستین فراگیر است. اما چه کسی توانایی و حتی عزم به راه انداختن آن را دارد وقتی همگان، هم دولت و هم ملت، هم رئیس و هم مرئوس در آن همدستند؟ تجربه برخورد با فسادهای میلیاردی و برخوردهای مختلف با مفسدانِ منفرد، نشان داده است که علاوه بر گزینشی بودن این برخوردها، آنچه عملاً اتفاق می‌افتد، مخفی کردن فساد سیستماتیک به کمکِ برملا کردن فسادهای فردی است. در این شرایط، گاه حتی افشای فساد نیز خود بخشی از بازی است. هر گروه می‌کوشد بنا به منافعش فساد دیگری را برملا سازد. پینگ‌پنگِ رسانه‌ها میان «املاک نجومی» و «حقوق‌های نجومی» نمونه‌ای تازه از همین استفادۀ ابزاری از فساد است.
اما آیا هر فرد به عنوان یک فردِ تنها، عملاً هیچ‌کاری نمی‌تواند انجام دهد و در بهترین حالت باید دست‌های خود را بالا نگه دارد؟
امیدوارم پاسخ منفی باشد. از یک سو، فرد باید به مثابۀ جزئی از جامعۀ مدنی بر پیگیری مطالبات، شفاف‌سازی و گردش آزاد اطلاعات و پاسخگوییِ تمام نهادها تاکید کند. اما مهمتر از آن، سطحی از مواجهه است که می‌توان آن را «مقاومتِ تکین» نامید. فرد تسلیم نمی‌شود، سکوت نمی‌کند، سرش را پایین نمی‌اندازد، چشمانش را نمی‌بندد، شانه بالا نمی‌اندازد، سر تکان نمی‌دهد: او دقیقاً به تنهایی، حتی دُن‌کیشوت‌وار، دست به عمل می‌زند و خودش را قمار ‌کند. او برای همه چیز آماده است، برای اخراج از شغلی که رئیسش فاسد است، برای نارضایتی همسری که از او می‌خواهد برای رضایتش تن به هر کاری بدهد، برای نگاه تحقیرآمیز فرزندی که او را با والدین موفق و مایه‌دارِ فلان همکلاسی‌اش مقایسه می‌کند، و مهمتر از همه برای برخورد نهادهای نظارتی و قضایی‌ای که به جای اینکه از او به عنوان قهرمان تقدیر کنند می‌کوشند تا به هر بهانه و مصلحتی ساکتش کنند.
نمی‌دانم‌ امروز تعداد چنین افرادی چقدر است؟ صرف نظر از تمام تلاشهای مدنی در خصوص مسئلۀ فساد، امروز نیاز به انسان‌های شجاع، خلاق و متعهدی است که نه تنها به فساد آلوده نمی‌شوند، بلکه صحنه را نیز ترک نکرده و در برابر فساد سکوت نمی‌کنند، حتی اگر ظاهراً صدایشان به جایی نرسد، با این امید که شاید این مقاومت‌های تکین بتواند به سطح مقاومت‌های جمعی، در برابر تمام اَشکال فساد ارتقا یابد.
فراموش نکنیم که هرچند «حقیقت کُل است»، اما راه کلیت از رفعِ تکینگی می‌گذرد.
@philosophicalhalt


#تماشای_شاهکارهای_ادبی
زن در ریگ روان
پنجشنبه 4 مرداد ساعت 17
#سینما تک #مدرسه_خوانش

خیابان بهار، کوچه بهشت، پلاک 11

>> تهیه بلیت: تیوال


@lilyFchannel




Forward from: فیلم وال / filmwall
🎬 باشگاه فیلم مدرسه خوانش
🎥 نمایش و نقد و بررسی فیلم زن در ریگ روان
📍 منتقد: مهدی غبرایی، لیلی فرهادپور
📆 پنجشنبه ۴ مرداد ساعت ۱۷
🎟 خرید بلیت:
https://tiw.al/XOh

@filmwall


Forward from: زبان‌شناسی همگانی
تغییر زبان = تغییر شخصیت

زبان ما متعلق به ماست. زبان بخش مهمی از شخصیت ماست. اما بسیاری از مردم به چند زبان صحبت می کنند. آیا این به این معنی است که آنها دارای چندین شخصیت هستند؟
محقّقان معتقدند: آری!
وقتی ما زبان خود را تغییر می دهیم، شخصیت ما هم تغییر می کند ، بدین معنی که ما به نحو دیگری رفتار می کنیم.
دانشمندان آمریکایی به این نتیجه رسیده اند ؛ آنها درمورد رفتار زنان دو زبانه مطالعه کرده اند. این زنان بازبان انگلیسی و اسپانیایی بزرگ شده اند. آنها باهردو زبان و فرهنگ به یک اندازه آشنا بودند. با وجود این، رفتارشان وابسته به زبان آنها بود. وقتی آنها به زبان اسپانیایی صحبت می کردند اعتماد به نفس بیشتری داشتند و وقتی مردم اطراف آنها هم به زبان اسپانیائی صحبت کردند آنها احساس راحتی می کردند.
سپس هنگامی که انگلیسی صحبت کردند رفتار آنها تغییر کرد. آنها اعتماد به نفس کمتری داشتند و اغلب از خود مطمئن نبودند.
محقّقان ملاحظه کردند که این زنان منزوی تر به نظر می رسیدند بنابراین ، زبانی که ما به آن صحبت می کنیم، بر رفتارما تاثیر می گذارد.
محقّقان هنوز از علّت این امر آگاه نیستند. شاید ما تحت تأثیر هنجارهای فرهنگی هستیم. هنگام صحبت کردن، ما در مورد فرهنگی که این زبان از آن ناشی شده است فکر می کنیم. این کار به صورت خودکار انجام می شود.
بنابراین، ما سعی می کنیم که خود رابا این فرهنگ تطبیق دهیم.
ما به نحوی رفتار می کنیم که در آن فرهنگ مرسوم است.
چینی زبان ها در این تجربه بسیار محتاط بودند. امّا زمانی که آنها انگلیسی صحبت می کردند، بازتر بودند .
شاید برای این که بهتر با دیگران مخلوط شویم رفتار خود را تغییر می دهیم. ما می خواهیم مانند کسانی شویم، که با آنها صحبت می کنیم .

@linguiran🍃🌺🍃


Forward from: @attachbot
✅جایزه جذاب سازمان فضایی ایران در خسوف قرن

سازمان فضایی ایران در طولانی ترین‌ ماه گرفتگی قرن، مسابقه ای جذاب با جایزه ای جذاب برگزار می کند.
به سه عکس برتر از خسوف روز جمعه که با هشتگ #سازمان_فضایی_ایران در شبکه‌های اجتماعی منتشر شود سه عدد تلسکوپ اهدا می شود.
گفتنی است که این پدیده نادر قرن به طور زنده از سایت سازمان فضایی ایران پخش خواهد شد.
اطلاعات کامل در سایت سازمان فضایی ایران موجود است.
www.isa.ir


Forward from: روزنامه ایران
💡قیمت برق در ایران نه تنها در بین کشورهای همسایه ارزان‌ترین است، بلکه از ۲۰۰ کشور دنیا هم ارزان‌تر به دست مصرف‌کننده می‌رسد/ مهر

@Irannewspaper


Forward from: ️ شبکه جامعه شناسی ️
✅بار گران تحریم

✍فرهاد قنبری

🔹 این اولین بار نیست که آمریکا تصمیم گرفته است اقتصاد یک کشور را از طریق تحریم های به اصطلاح فلج کننده از پای در آورد.
کوبا یک مورد از آن کشورهایی است که طعم چنین جنگ بیرحمانه ای از سوی آمریکا را چشیده است و سالهای متمادی با این مسئله دست به گریبان بوده است.

فیدل کاسترو پس از به دست گرفتن قدرت در این کشور کوچک متوجه شد که این همسایه ابرقدرت، زیاده خواه و زورگو اجازه نخواهد داد که او با منطقی متفاوت از منطق تحمیل شده آنها کشور خود را اداره کند.
تحریم های تحمیلی آمریکا و در پی آن تمام کشورهای هم پیمانش بر کشور کوچک کوبا به قدری زیاد بود که در طی چند دهه این کشور را به یکی از فقیرترین کشورهای آن منطقه تبدیل کرد و فشار زیادی را به ساکنان آنجا وارد نمود.

🔹نحوه برخورد کاسترو با این فشارها متفاوت بود.
در کوبا اگر فقری حاکم شد یک فقر عمومی بود و همه مردم از خود کاسترو گرفته تا وزیر و مدیر و عامه مردم به یک میزان طعم محرومیت را چشیدند.
فیدل کاسترو و اکثر ساکنان کوبا به هر دلیلی تصمیم گرفته بودند در مقابل فشارهای آمریکا و غرب مقاومت کنند و تا آنجا که می توانند اراده خود را مستحکم و قوی نگه دارند.
عکس ها و تصاویر به جا مانده از دهه هفتاد و هشتاد میلادی نشان می دهد که کاسترو و سایر اعضاء دولت به همراه کشاورزان و کارگران در کاشت و جمع آوری نیشکر شرکت می کردند و سر همان سفره ای می نشستند که مردم عادی از آن ارتزاق می کردند.
در کوبای فیدل کاسترو علارغم تمام کمبودها و نارسایی ها، مسکن، بهداشت و آموزش به صورت مساوی و رایگان میان همه تقسیم شده بود و همه مردم شرایط تقریبا برابری را تجربه می کردند.

🔹 قصد دفاع از عملکرد کاسترو یا صحیح و غلط بودن عملکرد او در عرصه سیاست داخلی و خارجی ندارم اما مسئله حائز اهمیت این است که در کوبا همه مردم از شخص کاسترو تا یک روستایی دور افتاده به میزان ملموسی طعم گرسنگی و فشار تحریم را حس کردند.

اینروزها در حالی که اکثر اقشار حقوق بگیر و بیکار و کم در آمد جامعه فشار و سنگینی توروم و گرانی را احساس می کنند، خبر سو استفاده از ارز دولتی، برخی بانک ها و بنگاههای مالی توسط برخی شرکت ها و دلالان و افراد خاص مدام در جامعه پخش می شود.
جامعه و افکار عمومی انتظار دارد اگر فشاری هست باید برای همه یکسان باشد و اگر قرار به هزینه دادن است همه باید به یک میزان هزینه دهند نه اینکه این وضعیت مجالی برای فربه تر شدن رانتخواران و برخی افراد ویژه باشد.

امروز شرایطی به گونه ای است که اگر مردم توان تحمل فشارها و تحریم ها را داشته باشد تحمل شنیدن چنین خبرهایی را به هیچوجه ندارند و این همان چیزی است که بیشتر از هر عامل خارجی جامعه را تهدید می کند.

🌐شبکه جامعه شناسی علامه
@Atu_sociology


روزنامه «ش»، مؤسسه «ث» و حباب سلبریتی‌گری
لیلی فرهادپور
@lilyFchannel

ماجرای گزارش روزنامه «ش»! درباره مؤسسه «ث»! و قضیه‌ای که به دو سلبریتی «ا. ع» و «م. م» نسبت داده شد، برای خیلی‌ها این ضرب‌المثل را تداعی کرده است که «هرچه بگندد نمکش می‌زنند، وای به روزی که بگندد نمک». درحالی‌که برای من بیشتر به‌مثابه ترکیدن حباب سلبریتی‌گری است ....


سلبریتی «م. م» گفته است از روزنامه «شرق» شکایت می‌کند. شکایت حق هر فردی است. این روزها دو شبکه تلویزیونی، سریال «در حاشیه»، ساخته ایشان، را پخش می‌کند که در آن فساد در جامعه پزشکی ایران را با طنز زیر سؤال برده است (و من یکی که از دیدن آن لذت می‌برم). اگر «م. م» سلبریتی نشده بود و نویسنده و کارگردان باقی می‌ماند و شومن نمی‌شد، شاید به‌جای شکایت، به این واقعه به‌مثابه یک سوژه ناب نگاه می‌کرد و سریالی در حاشیه عملکرد سلبریتی‌ها می‌ساخت که نشان دهد وقتی از هنر دور می‌شوند چه اتفاقی می‌افتد و وقتی در اخبار مربوط به این غائله آمد که مؤسسه «ث» برای دورزدن مشکل تبلیغات با نام باشگاه فرهنگی و ورزشی «ث» اسپانسر شده بود، شاخک‌هایش حساس می‌شد که اینکه شبیه عملکرد تعدادی از همین سلبریتی‌هاست که اکنون برای دورزدن مالیات و بیمه و شهرداری، کافی‌شاپ‌هایی زده‌اند بدون داشتن مجوز از صنف بستنی و آب‌میوه (چون ما صنف کافی‌شاپ نداریم) و با دریافت مجوز‌های فرهنگی (در مقابل عرضه خود به‌عنوان کالای تبلیغاتی و نه لزوما فعال فرهنگی) تمام مشکلات مجوز و مالیات را دور زده‌اند و دارند راست‌راست پول پارو می‌کنند؛ بدون هیچ مالیاتی. این خودش فساد نیست؟ این خودش گندیدن نمک نیست؟ اگر شفاف‌سازی‌ها پیش برود، این حباب‌ها هم بالاخره خواهند ترکید.
شفاف‌سازی، صداوسیمای دست‌نیافتنی را به جایگاه اصلی خود به‌عنوان رسانه برگرداند، دیگر برگرداندن سلبریتی‌ها از جایگاه اشغال‌شده فعال فرهنگی یا اجتماعی به جایگاه خودشان که کاری ندارد. همه جای خودمان باشیم، حتما دنیای بهتری می‌شود.


متن کامل را در اینجا بخوانید

@lilyFchannel


زن در ریگ روان (به ژاپنی: 砂の女، Suna no onna) نام رمانی اثر کوبو آبه است که در سال ۱۹۶۲ نوشته شده‌است. فیلمی نیز به همین نام با کارگردانی هیروشی تشیگاهارا از این داستان ساخته‌شده‌است. کوبو آبه با این رمان و فیلم شهرت جهانی یافت. این رمان اولین اثر وی بود که به انگلیسی ترجمه شد. قبل از دههٔ ۱۹۷۰ این کتاب به بیش از ۲۰ زبان زنده دنیا ترجمه شده‌بود. این اثر وی یکی از مهم‌ترین رمان‌های ژاپن است و در سال 1962 موفق به اخذ جایزه یومی‌یوری شد.
این رمان کافکایی، تجربیات کابوس مانند یک معلم و حشره‌شناس به نام نیکی جامپی را روایت می‌کند که توسط گروهی از افرادی که پایین یک تپه شنی بزرگ زندگی می‌کنند به اسارت گرفته شده‌است ...
این رمان با شناسنامه زیر در ایران ترجمه و منتشر شده است:
کوبو آبه، مهدی غبرایی (مترجم) - زن در ریگ روان - نشر نیلوفر - ۱۳۸۵ ISBN 964-448-222-0

زن در ریگ روان (به ژاپنی: 砂の女، سونا نو اونا) نام فیلمی درام به کارگردانی هیروشی تشیگاهارا محصول سال ۱۹۶۴ است. فیلم‌نامه این فیلم را کوبو آبه بر پایه رمان خود به همین نام نوشته است. «آبه» با به‌کارگیری عناصر محدود داستانی، به بیان رنج زیستن به همراه تلاش‌های بسیار انسان برای رسیدن به هدف یا معنای زندگی می‌پردازد. این داستان مایه‌های پررنگی از فلسفهٔ اگزیستانسیالیسم در خود دارد و به پیچ و خم‌های مسیری اشاره می‌کند که انسان طی می‌کند تا معنایی برای ماهیتِ افکار یا عملکرد یا زاویهٔ نگاهش به هستی ایجاد کند. انسانی که در این فیلم تصویر می‌شود مسئولِ سرنوشتِ خویش است. اگرچه بسیاری از اتفاقات، خارج از حیطهٔ قدرت و خواستِ او رقم می‌خورند، اگرچه بسیاری از تلاش‌های او نافرجام‌اند، اما در نهایت این خودِ اوست که تصمیم می‌گیرد چگونه زندگی کند. این فیلم، جزء ۱۰ فیلم برتر تاریخ سینمای جهان، به انتخاب آندری تارکوفسکی سینماگر روس است. همکاریِ کوبو آبه در مقام نویسنده و هیروشی تشیگاهارا در مقام کارگردان، پس از این فیلمِ موفق ادامه یافت و آن‌ها اثر دیگری به نام چهره دیگری ساختند.
#تماشای شاهکارهای ادبی #زن در ریگ روان
نمایش فیلم پنجشنبه چهارم مرداد ساعت 17 #سینما تک مدرسه خوانش
خیابان بهار/ روبروی بیمارستان سجاد/ کوچه بهشت/ پلاک 11

https://www.tiwall.com/cinematheque/thewomaninthedunes

@lilyFchannel


#زن در ریگ روان/ کوبو آبه
✍️ روزی دوستی به من گفت : ما آدم‌های بازیگوشی هستیم برای آنکه بنشینیم و کاری جدی انجام دهیم باید برای خودمان چاله بکنیم!
و چندی است که برنامه‌هایی را برای تماشای شاهکارهای ادبی برگزار می کنم. دلایلش برای خودم اینگونه است:
الف- کندن چاله برای خواندن و دانستن درباره شاهکارهای ادبی
ب – میانبری برای بررسی بیشتر و تعمق بیشتر بر روی ادبیات
ج- شناختن و شناساندن آثار ادبی
د- ادامه کار روزنامه نگاری ادبی خارج از مدیوم روزنامه و استفاده از رسانه‌های دیگر
ح – ببکار نماندن و بیهوده نگذراندن دوران محکومیت زندگی !
برای همین بعد از قطع همکاری با موسسه قبلی! سینما تک موسسه خوانش را پنجشنبه 4 مرداد با نمایش فیلم «زن در ریگ روان»/ شاهکار کوبو آبه ، با کمک دوستان افتتاح می کنیم./ لیلی فرهادپور💐
تهیه بلیت : https://www.tiwall.com/cinematheque/thewomaninthedunes
@lilyFchannel


#تماشای_شاهکارهای_ادبی
زن در ریگ روان
پنجشنبه 4 مرداد ساعت 17
#سینما تک #مدرسه_خوانش

خیابان بهار، کوچه بهشت، پلاک 11

>> تهیه بلیت: تیوال


@lilyFchannel





20 last posts shown.

374

subscribers
Channel statistics