کتاب مهدی/ mahdi book


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


? معرفی و فروش انواع کتاب، نشریات و اسناد (ارسال به سراسر کشور).
آدرس:
همدان؛ خیابان بوعلی، کوچه شهید محمدی (عبدل).
تلفن:
۰۹۱۸۵۴۵۵۰۲۴
۰۸۱۳۲۵۱۳۶۱۴
ارتباط با ادمین:
@mahdibehkhial
آدرس سایت:
http://www.mahdibehkhial.ir/
ایمیل:
mahdibook10@gmail.com

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


🔻 اولین فست فودی همدان

💬 یادداشتی از دکتر حسین معصومی همدانی به یاد صادق صندوقی

🔹 صادق صندوقی همدانی بود. هم‌مدرسۀ من بود. در دبیرستان علویان که تا کلاس نهم بیشتر نداشت و او که یک سال از ما جلوتر بود وقتی کلاس نهم را تمام کرد از آن مدرسه رفت. من هم سال نهم را در آن مدرسه نبودم. اما از همان وقت نقاشی اش خوب بود. برای روزنامۀ دیواری مدرسه نقاشی می‌کرد و حتی یک بار یک روزنامۀ دیواری با گروهی از دوستان که هر یک سرنوشت جداگانه‌ای پیدا کردند درآوردیم که در شمارۀ دوم توقیف شد. چون وارد سیاست شده بودیم و مطالبی راجع به نهضت روحانیت نوشته بودیم و خلاصه‌ای از غربزدگی آل احمد را آورده بودیم به همراه یک نقاشی که از روی یک نقاشی کشیده بود و در شمارۀ اول کتاب ماه آل احمد چاپ شده بود. نقاشی از سیکه‌روس نقاش مکزیکی بود که بعدها فهمیدیم بخشی از یک نقاشی بزرگ دیواری از اوست. صندوقی این نقاشی را نقطه‌چین کار کرده بود که سبک محبوب دبیر نقاشی آن زمان ما بود. ما را وادار می‌کرد که از روی کتابهای مؤیدپردازی و رسّام ارژنگی نقاشی کنیم و فقط نقطه‌چین را قبول داشت. خودش هم نقاشی نمی‌دانست.
بعدها من ردّ او را مثل بسیاری از همکلاس‌هایم گم کردم. تا نقاشی‌هایش را توی کتاب‌های مدرسۀ بچه‌ هایم دیدم.

🔹 پدرش اولین فست فودی همدان بود. اما نه از این فست‌فودی‌های امروزی . یک بساط در سر خیابان سنگشیر همدان داشت و جیلیز ویلیز می‌فروخت. یعنی نوعی کباب که روی یک شبکۀ سیمی درست می‌شد و هر تکه‌اش به اندازۀ یک پنجم یک کباب کوبیده بود. بسیار هم چرب بود و خوشمزه. کباب دامحرّم را همۀ همدان می‌شناختند و بچه‌ها عاشقش بودند. چاشنی آن هم پیازچۀ خرد شده بود و دامحرم این کباب و پیازچه را لای نان لواش مریانج می‌پیچید و به یک قران به دست مشتری می‌داد. او که به نظر ما بسیار پیر می‌آمد خیلی هم خوشرو بود. می‌گفتند اصلا همدانی نیست و مهاجر است و از بالای ارس آمده است. معلوم است که زندگی چنین آدمی خیلی راحت نمی‌گذرد صندوقی فرزند او بود و هرچه شد کار خودش بود. آدم خودساخته‌ای بود که من با این که پنجاه و چند سالی از او بیخبر بودم با خواندن خبر مرگش حس کردم دوستی را از دست داده‌ام که آخرین بار همین دیروز او را دیده‌ام. نمی‌دانم در این هنگامۀ مدرنیسم زندگیش چگونه می‌گذشت. اما حتما هر کس که یکی از کتابهای درسی یا غیر درسی را که او نقاشی کرده خوانده باشد باید حس کند که بخشی از زندگیش با او رفته است.
خدا رحمتش کند.
🆔 @mahdi_book_hamedan
▫️▫️▫️▫️
#حسین_معصومی_همدانی
#صادق_صندوقی
#همدان
#کتاب_مهدی


نقد صریح دکتر حسین معصومی همدانی به «علمی-پژوهشی»
https://www.aparat.com/v/AmNJe

🆔 @mahdi_book_hamedan
نقد صریح دکتر حسین معصومی همدانی به «علمی-پژوهشی»
نشست تخصصی «نقش مطبوعات در پیشبرد دانش ایران» کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران یازدهم تیرماه 1397


Forward from: رسول جعفریان
آقای دکتر معصومی همدانی، و جناب آقای دکتر عطائی نظری و آقای دکتر صادقی. امروز در خدمتشان بودیم. ای کاش قدر مردانی مثل آقای معصومی بدرستی دانسته می شد. اینجا هم موزه کتابخانه مرکزی.


🔴 کتاب «فرهنگ نامجاهای همدان تا سال ۱۳۵۰»، تألیف میرهاشم میری منتشر شد.

📚 فرهنگ نامجاهای همدان تا سال ۱۳۵۰
🔸 میرهاشم میری
🔸 نشر طلایی (ناشر فرهنگ‌نامه‌های طلایی)/ حوزه هنری استان همدان
🔸 قیمت: ۳۸۰۰۰ تومان

🔻 کتاب «فرهنگ نامجاهای همدان تا سال ۱۳۵۰»، تألیف میرهاشم میری، توسط نشر طلایی (ناشر فرهنگ‌نامه‌های طلایی)/ حوزه هنری استان همدان از مجموعه‌ «دانش‌نامه‌ی استان همدان» منتشر شد.
این کتاب در سه فصل با سرفصل‌های: مداخل نامجاهای همدان، فهرست تطبیقی، تصاویر و نیز دیباچه، مقدمه و درآمد تنظیم شده است. مقدمه‌ی اثر به قلم دکتر پرویز اذکائی است؛ ایشان در بخشی از مقدمه نوشته‌اند:

💬 «تألیف فرهنگ «نام‌جای‌های» شهر همدان _که متضمن اسامی امکنه و محلات است‌_ فعلاً در مرحله‌ی تجمیع مواد صورت فرجام یافته، اینک نبایستی که تحلیل لغوی یا ریشه‌شناسی علمی اسامی از این کار چشم داشت؛ هر چند که مؤلف ادیب و فاضل این دفتر، جابه‌جا حسب مورد و یا اطلاع بعضاً بدین امر هم پرداخته است؛ لیکن کار و اثر وی به‌طور عمده و اساساً از نظر «مردم‌شناسی» محلی و یا «فرهنگ مردمانه‌»ی این شهر اهمیت دارد؛ خصوصاً مشاهده و تفهم تحولات و دگرگشت‌های شتابناک جامعه‌ی مدنی و ساختار و بافت‌های شهری طی دهه‌های اخیر که شاید _به عللی معین‌_ چندان هم خوشایند و دلپذیر میهن‌دوستان نباشد.

▪️مهاجرپذیری و هجوم روستاییان به این شهر که تا پیش از انقلاب (۱۳۵۷) هم بدین لحاظ در صدر بلاد کشور قرار داشت؛ مسائل لاینحل «جمعیت‌شناسی» (دموگرافیک)، تغییر و بل تخریب «بافت» کهن شهری، در پی توسعه‌ی بی‌رویه‌ی به‌اصطلاح عمرانی و عوارض چنین فرایندی _که تاکنون هم ادامه دارد‌_ تقریباً تمامی محلات (کوی و برزن‌های) قدیمی همدان را با اسامی کهن آن‌ها یک‌باره دستخوش دگرگونی نمود. آن شهر زیبای سرسبز «بهشت بازیافته» (به قول جان میلتون) و به‌صورت یک «رَبْع و اَطلال و دَمَن» (به قول عرب‌ها) درآمد که بایستی هم بر آن «زاری و گریه کرد».

▪️باری، بیش از نود درصد نام‌جای‌ها جدید است؛ یعنی کاملاً پیداست که مربوط به سه چهار دهه‌ی اخیرند. از آن دَه درصد باقی هم حدود هفت درصد نام‌های امکان مربوط به دوره‌ی قاجاریه‌اند، شاید که دو درصد هم از دوره‌های صفویه و زندیه باشد، یک درصد باقی را مشکل بتوان از ادوار ماقبل صفوی به شمار آورد؛ مگر معدودی که مؤلف یا نویسندگان دیگر از لابه‌لای کتاب‌ها و از بعضی اسنادِ قدیم بیرون‌نویسی کرده‌اند» (ص ۱۹_۲۰).

🔹نویسنده‌ی مقدمه در ادامه به نام بعضی از محلات قدیم همدان ازجمله: ورمزیار، کبابیان، کولانج/ کولانه، بُن بازار، میلچری، چاپارخانه و... اشاره و ریشه‌شناسی کرده است.
▫️▫️▫️▫️
🔹 لازم به ذکر است بخش تصاویر کتاب مفصل و منحصر بفرد است.
🆔 @mahdi_book_hamedan
💠 مرکز پخش: سرپل یخچال، کوچه حمام عبدل (شهید محمدی)، کتاب مهدی (م. به‌خیال).
تلفن: ۳۲۵۱۳۶۱۴_۰۸۱ و ۰۹۱۸۵۴۵۵۰۲۴
▫️▫️▫️▫️
#همدان
#پرویز_اذکائی
#فرهنگ_نام‌جاهای‌_همدان
#میرهاشم_میری
#کتاب_مهدی
▫️▫️▫️▫️▫️


‍ 🔻 به یادِ عارف

🔹 از سال ۱۳۸۰ که با آثار عارف قزوینی انس و الفتی پیدا کرده، گویا نذر داشته‌ام که هر ساله یادی (به اشکال مختلف) از «شاعر ملی» کرده باشم. اینکه طی این سال‌ها از چه بختی برخوردار بوده‌ام بماند برای وقتی دیگر؛ اما امروز به مناسبت هشتادوپنجمین سالگشت درگذشت عارف قزوینی یک نامه از میان چند نامه‌ی شادروان محمد گلبن و یک عکس از مراسمِ «به روایت یک شاهد عینی» _‌بازسازی کنسرت عارف به کارگردانی آزاده اخلاقی و عکاسی محمود کلاری_ را به یاد شاعر وطن منتشر می‌کنم.
▫️▫️▫️▫️
🔹 بنده (م. به‌خیال) در نقش عارف قزوینی در کنار میرعلینقی عزیز که وی نقش میرزا محمودخان مفخم الممالک را داشت و دکتر پویان آزاده که در نقش مشیرهمایون شهردار بود (۲۸ خرداد ۱۳۹۵) در کاخ گلستان حضور داشتیم.
🆔 @mahdi_book_hamedan


Forward from: آیه های باران
👆👆👆👆👆

قسمتی از نامه‌ی زنده یادعارف قزوینی به محمدرضا هَزار، ۷ آبان ۱۳۱۱


...مقصودم از نوشتنِ اين مزخرفات اين‌ است كه بدانيد من از زنده گانی در اين چنين محيطی... دل تنگم و ديدنِ اين‌گونه ناملايمات مرا از هر چيز جز مرگ، بی زار كرده است.

▪️پس با اين‌ حال نبايد از من متوقعِ آدابِ دوستی يا وظيفه شناسی در عالمِ محبت هم بود.

راجع به عكس، هر بيست روز يا يک ‌ماه كه برای اصلاح سر و صورت خود به دكان سلمانی می‌روم، به‌ همان عالمِ دوستی قسم وقتی‌كه در آيينه، چشمم به ‌صورتِ شومِ خود می‌افتد از ديدن خودم بدم می‌آید، چشمم را روی هم گذاشته تا خودم را نبينم،‌ آن‌ وقت سركار چندين مرتبه نوشته‌ عكس مرا برای گراور می‌خواهيد. من از شما خواهش می‌كنم كه اين هنگام نه در خيالِ گراورِ عكس، و نه درصدد طبعِ نظم و نثر من باشيد. من به ‌شما قول مي‌دهم كه عمرِ من كوتاه و چيزی از زنده گانیِ من باقی نمانده است، بگذاريد بعد از مرگم هرچه دلتان می‌خواهد بكنيد.

▪️عزيزم! ‌عمرم! ‌آقا‌جان دورت بگردم! اين‌ است نمونه‌ا‌ی از اخلاق عمومی، عقيده‌ی من كاملن مخالفِ عقيده‌ی سركار است. كارِ این مردم از اين گذشته است كه بشود با حرف يا شعر يا كلامِ آسمانی آن‌ها را تغيير داد، چه نتيجه دارد كتاب پنديات... كه خواسته است چهار تا شعری كه در اين مملكت كارش به رسوايی و افتضاح كشيده، آن‌ هم نه از روی عقيده بلكه از روی تفريح و از راه اظهار فضيلت ساخته باشد. می‌خواهم بگويم در تمام اشعار شعرای عصر حاضر كه نماينده‌ی افكار نا به كارِ عمومی است، يک شعر نيست كه در موقع گفتن دل و روح با قلم و زبان هم‌داستان شده باشد.

◾️ای محو و نيست و نابود باد شعر و شاعری‌‌ مملكتی كه دزدي و دروغ سرتاسر آن را فرا گرفته است!
اگر دوباره سعدی و فردوسی با اين اخلاقِ مردم در آن ظهور نمايند، حرفشان خريدار ندارد تا چه رسد به مزخرفات من و امثال من.

◾️ای‌ كاش شاگرد كفش‌دوز بودم، شاعر و موسيقی‌دان نبودم، برای اين‌كه هم خيالم راحت و هم زنده گانی‌ام مرتب‌تر از اين بود...

📚 نامه‌های عارف قزوینی
نامه‌ی شماره‌ی ۲۳
📝به کوشش مهدی به‌خيال
انتشارات هرمس، ۱۳۹۶

🆔 @ayehayebarani


Forward from: آیه های باران
📚 نامه‌های عارف قزوینی
( مجموعِ ۶۹ نامه از زنده یاد عارف قزوینی خطاب به دوستان،اُدبا و روزنامه نگارانِ وقت و اشخاصِ گمنام)
📝به کوشش مهدی به‌خيال
انتشارات هرمس، ۱۳۹۶

🆔 @ayehayebarani


‍ 🔻 قابلگی غلامحسین ساعدی

🔹 یک شب آمدند در را زدند. خیلی راحت و بعد من پا شدم و گفتند که یک مریض بدحال اینجا هست، فکر کردم که این دارد می‌میرد. بعد معلوم شد که نه زائوست، وسط تابستان بود، فراوان چراغ گذاشته بودند و اتاق گرم و همه پیر زن و... در حال گریه.

🔹 خلاصه من آنها را به زور از اتاق بیرون کردم چون اصلاً هوا نداشت، یک اتاق درب و داغان، بعد رفتم بالای سر این و دیدم زائوست منتهی بچه به دنیا آمده و من به زور شلوار او را کندم. یک خانواده فقیر بدبخت و فلک‌زده ای بودند، بعد دیدم کله‌ی بچه بیرون است گرفتم و کشیدم بیرون بچه مرده بود و دور گردنش بند ناف پیچیده بود. من برق‌آسا گفتم يك کمی آب داغ به من بدهید، دست‌هایم را شستم و بعد بند ناف را بستم و نعش ہچه را انداختم آنور و شروع کردم به تنفس مصنوعی و رسیدگی به مادر.

🔹 مادر حالش جا آمد و بعد دیدم که این جفت بچه کنده نمی‌شود. «دکوله» نمی‌شود. گفتم به هر حال باید بکنم. يك مانوری است که با دست می‌دهیم از توی رحم می‌کنیم. اینطوری کردم و انداختم دور. گفتم بدوم و بروم دوا و درمان بیاورم. همینطوری که داشتم می‌رفتم دیدم این نعش بچه اینجاست، همه‌ی مردم هم پشت پنجره ایستاده‌اند و ما را همینطور تماشا می‌کنند. این بچه را دوباره برداشتم و بند ناف را از گردنش باز کردم. خیلی سریع این کارها انجام شده بود و شروع به کتك زدن بچه کردم. یک‌دفعه جیغ زد و من در عمرم برای بار اول شادی را حس کردم. بچه که شروع به گریه کرد. من وقتی به طرف مطب می‌دویدم آنچنان از شادی اشکی به پهنای صورتم می‌ریختم و احساس خلاقیت برای بار اول، و برای بار آخر فکر می‌کنم، آن موقع کردم. بعد برگشتم.

🔹 سر خاک تختی که رفته بودیم، شب هفت تختی. من و آل‌احمد و صمد بهرنگی. دو زن آمدند جلو، آل‌احمد نوشته، بعد گفتند که پسرت را می‌شناسی؟ گفتم پسر کیست؟ گفتند مصطفی بیا. مصطفی رفته بود بالای یکی از این... همان پسره بود که حالا بزرگ شده بود. بعد از انقلاب هم خیلی بامزه بود که من یکبار دیگر هم او را دیدم. یکجا سخنرانی برای بنده گذاشته بودند، که همه‌ی ما را مثل آخوندها بالای منبر می‌کشیدند. آن مرقع یک پسر جوان آمد که من باید تو را برسانم. حالا دوستان زیاد بودند. بعد معلوم شد که این همان مصطفی است که برای خودش ریش و پشمی داشت.
🆔 @mahdi_book_hamedan
💠 غلامحسین ساعدی، ساعدی به روایت ساعدی، زندگی خودنوشت، پاریس، ۱۳۷۴، ص ۲۷.
#غلامحسین_ساعدی
#زندگی_خودنوشت
#کتاب_مهدی
▫️▫️▫️▫️▫️


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
🎥 فیلم سفر احمدشاه قاجار به انگلیس در سال ۱۹۱۸_۱۹۱۹

🔹 این ویدیو به تازگی از آرشیو سلطنتی انگلستان خارج شده، حضور جرج ششم پادشاه انگلیس در کنار احمدشاه دیده می شود.
🆔 @mahdi_book_hamedan


🔺‏ غزل «تنهانشین» با صدای حسین منزوی!
🔹 در بیست سالگی و دوران دانشجویی.
🆔 @mahdi_book_hamedan


Forward from: دنیای من و کتابخانه ام
#چلچراغ این هفته
با کتاب نامه های عارف قزوینی
#عاطفه_مشتری
@ketabeziba


🔻فروغ فرخزاد
💬 تکه‌ای از شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد»:

من از جهان بی‌تفاوتی فکرها و حرف‌ها و صداها می‌آیم
و این جهان به لانه‌ی ماران مانند است
و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمی‌ست
که همچنان که تو را می‌بوسند
در ذهن خود طناب دار تو را می‌بافند...
🆔 @mahdi_book_hamedan
▫️▫️▫️▫️


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
🎥 ویدئویی از افتتاح یک مدرسه در روستایی به اسم (ده پهن) در استان کرمانشاه در سال ۱۳۴۲.
🔹 استقبال و جشن مردم ده به مناسبت ورود آقا معلم (سپاه دانش).
🆔 @mahdi_book_hamedan
💠 از آرشیو شبکه فرانسه.


🔻رابطه‌ی مادر با دوستان ما
💬 توران میرهادی (خمارلو)

🔹 از برخوردهای مادر، با دیگران خاطره‌ای به یادم هست که نقل می‌کنم. ما خواهرها و برادرها همه موهای طلایی داشتیم. چشمان هیچ‌کداممان مثل چشمان مادر آبی نشد، ولی رنگ موی او را به ارث بردیم. وقتی به خیابان می‌رفتیم، بچه‌های ناشناس کوچه‌های اطراف دنبال ما می‌دویدند و به ما می‌گفتند «ارمنی، سگ ارمنی! جاروکش جهنمی» طبیعی است که ما ناراحت می‌شدیم. وقتی موضوع را به مادرمان گفتیم، مادر گفت که شماها خیلی به این حرف‌ها توجه نکنید. نگران هم نشوید! این‌ها بچه‌اند نمی‌فهمند چه دارند می‌گویند. اما اگر یک‌وقت دیدید خیلی پشت سرتان سروصدا می‌کنند، آهسته و مؤدب به آن‌ها بگویید که خوش به حال تو که مسلمانی! من این شگرد را دو سه بار به کار بردم. دیدم بچه‌ها یک‌دفعه چشمانشان گرد شد و شروع کردند مرا نگاه کردن! همین! و تمام شد! و دیگر این اتفاق نیفتاد!

🔹 آن بچه‌ها هم برای مادرم مطرح بودند! احساس می‌کرد کوچک هستند و حرف‌هایی را که می‌زنند درست نمی‌فهمند. چرا باید با آن‌ها دعوا کنیم؟ بچه‌ها بالاخره با همدیگر کنار می‌آیند مسئله‌شان را حل می‌کنند!
🆔 @mahdi_book_hamedan
💠 مادر و خاطرات پنجاه سال زندگی در ایران (گرتا دیتریش)، کار مشترک توران میرهادی و سیمین ضرابی، نشر قطره، ۱۳۸۸، صص ۱۰۶_۱۰۷.
▫️▫️▫️▫️


📚 نسل‌کشی ارامنه/ لینا ملکمیان

🔻فهرست مطالب کتاب از این قرار است:

درآمد
🔹 فصل اول: نسل‌کشی ارامنه
ارمنیان در دوران دولت عثمانی
دستگیری و قتل‌عام مشاهیر ارمنی
برآوردهای جمعیتی از نسل‌کشی
شاهدان عینی
مارتین نیپاژ

🔹 فصل دوم: اقدامات ایرانیان ارمنی و مجاهدت آن‌ها

🔹 فصل سوم: انعکاس نسل‌کشی ارامنه در کتاب‌های فارسی
اسماعیل رائین در کتاب قتل‌عام ارمنیان

🔹 فصل چهارم: گزارش‌های انتشار یافته از نسل‌کشی ارامنه در رسانه‌های ایران
مقدمه
بخش اول: مطبوعات فارسی‌زبان
بخش دوم: مطبوعات فارسی ارامنه
فصل‌نامه پیمان
روزنامه آلیک (ضمیمه هفتگی فارسی)
دوهفته‌نامه اجتماعی ـ فرهنگی
هویس
ماهنامه لویس
ماهنامه و فصل‌نامه آپاگا
آراکس (ضمیمه فارسی)
مجله هور

🔹 فصل پنجم: سخن پایانی
منابع و مآخذ
🆔 @mahdi_book_hamedan
💠 آنیش (ثالث)، ۱۳۹۴، ۳۲۰۰۰ تومان.
▫️▫️▫️▫️


🔻چرا باید زرین‌کوب خواند؟/ حسن انصاری

🔸 هر چه هست توصیه‌ام به دوستان جوان و فاضل این است که دست‌کم برای یک‌زمان بندی معین از خواندن آثار زرین‌کوب غفلت نکنند.

🔹 برخلاف مرحوم دکتر زریاب که در دائره‌المعارف چند سالی با ایشان مراوده داشتم و از خدمت آن استاد گران‌مایه بهره می‌بردم من با مرحوم زرین‌کوب ارتباطی شخصی نداشتم، جز چند باری و آن‌هم زمانی که اواخر عمر استاد هفته‌ای شاید یک روز به مرکز می‌آمد. با این وصف من خود را شاگرد آثار مکتوب استاد زرین‌کوب می‌دانم. درست به خاطر نمی‌آورم از کی اما نیک می‌دانم نخستین کتابی که از آن مرحوم خواندم کتاب فرار از مدرسه بود. شاید هنوز دبیرستان می‌رفتم. از شوق خواندنش به خاطر دارم نمی‌توانستم کتاب را زمین بگذارم. غزالی را که تا پیش از آن برای من شخصیتی منفور جلوه می‌کرد تبدیل کرد به متفکری پرسش‌برانگیز (و البته پر خطا). اذعان می‌کنم هنوز هم غزالی‌خوانی و تأمل مدام در تفکر و آثار او یکی از دل‌مشغولی‌های من است. بعد از فراغت از خواندن فرار از مدرسه به خاطر می‌آورم رفتم جلوی دانشگاه و تک‌تک آثار استاد زرین‌کوب را هر آنچه تا آن زمان منتشر شده بود خریدم و شروع کردم به خواندن. اول از دوقرن سکوت شروع کردم و بعد رفتم سراغ دو کتاب او درباره تاریخ ایران، پیش و پس از اسلام. خواندن آثار استاد برای من لذت تاریخ خوانی را دوچندان کرده بود. به‌واسطه آن کتاب‌ها طبعاً با کتاب‌های بسیاری دیگر آشنا می‌شدم و ازجمله آثار مرحوم عباس اقبال و مشیرالدوله پیرنیا و مجتبی مینوی و بسیاری دیگر. مجموعه‌های مقالات مختلف استاد زرین‌کوب را بعد از آن یک به یک خواندم. بعد رفتم سراغ آثار او در زمینه ادبیات فارسی و شعر و نقد ادبی و فلسفه تاریخ. بعد هم آثارش درباره مولانا. در قلمرو وجدان که منتشر شد گمان می‌کنم بعد از یکی دو روز بعد از انتشار آن را خریدم و شروع کردم به خواندنش. این کتاب خلاصه بسیار مفیدی است درباره عقاید و ملل و نحل. خواندنش من را با آن قلم سحار و با شکوه استاد زرین‌کوب به وجد می‌آورد و به اعماق تاریخ بابل و مصر و چین و هند و بین‌النهرین و ایران‌شهر می‌برد. به خاطر دارم حتی خواندن تاریخ فلسفه غرب را هم اول با چند مقاله استاد زرین‌کوب آغاز کردم. بعد البته به دانشکده ادبیات رفتم و به گروه فلسفه. در آنجا آن سال‌ها تمرکز بیشتر بر فلسفه غرب بود. الآن را نمی‌دانم. هر چه هست یادم می‌آید که کاپلستون را که در دانشگاه می‌خواندیم مربوط بود به بعد از خواندن دو سه اثری از استاد زرین‌کوب درباره تاریخ فلسفه غرب. آشناییم با تاریخ تصوف ایرانی هم نخستین بار با آثار استاد شروع شد و جرقه‌های علاقه به آن شکل گرفت.

🔹 دو سه سالی به هر حال گذشت، به‌ویژه بعد از سنوات دبیرستان تا همه آثار استاد تا آن زمان را توانستم بخوانم. بعد از آن از استاد زرین‌کوب کتاب‌های متعدد دیگری هم منتشر شد، بیشتر درباره شاعران ایرانی و یا زندگی نامه‌هایی برای کسانی مانند حلاج، بیشتر با رنگ و لعاب داستانی. شاید آثار استاد آن جذبه سابق را دیگر برای من نداشت. نمی‌دانم اما مطمئنم هفت هشت کتاب آخر استاد را نخوانده‌ام. شاید آخرین کتابی که از استاد خواندم نقش بر آب بود که مجموعه‌ای است از مقالات و بسیار جذاب و خواندنی.

🔹 هر چه هست توصیه‌ام به دوستان جوان و فاضل این است که دست‌کم برای یک‌زمان بندی معین از خواندن آثار زرین‌کوب غفلت نکنند. خواندن آثارش به آدم نوعی دیدگاه باز و تاریخی و نوعی روا داری در اندیشه را تعلیم می‌دهد که در کمتر نوشته هم‌سطح معاینه می‌توان دید.
روحش شاد و یادش زنده‌باد.
🆔 @mahdi_book_hamedan
💠 حلقه کاتبان، بررسی‌های تاریخی.
▫️▫️▫️▫️


🔻حکایت تأسیس کتابخانه حبیب یغمایی

🔹 تأسیس کتابخانه عمومی حبیب یغمایی در خور، حکایتی جداگانه دارد. یغمایی قطع زمین پهناورو مرغوبی در مرکز خور داشت که به ارث به او رسیده بود. در سال ۱۳۴۸ به قصد ساختن آرامگاهی برای خود و کتابخانه ای عمومی آن را حصار کشی کرد و مقدمات احداث ساختمان ها را فراهم نمود. دیوار کتابخانه و مقبره برافراشته شد. اندکی بعد معلوم شد که زمین در طرح شهرداری قرار دارد و بناست فلکه مرکزی خور در آنجا احداث شود. شهرداری زمین مذکور را به رایگان خواست و او بدون گرفتن بها آن را بخشید. پس از آن برای آنکه مانع مجددی پیش نیاید در ۲ کیلومتری خور در مسیر راه مهرجان و یزد برفراز تپه موسوم به «گچ»، سه ساختمان جداگانه یکی برای کتابخانه در دو سالن وسیع، یکی که بر فراز آن گنبدی بنا شده بود برای آرامگاه و سه دیگر ساختمان کوچکی به منظور سکونت احداث کرد. کتابخانه رسماً در سال ۱۳۴۹ش افتتاح شد.

🔹 یغمایی نخست، کتاب های شخصی خود را که نزدیک به پنج هزار جلد بود به آنجا اهدا کرد.
🆔 @mahdi_book_hamedan
💠 آل داود، سیدعلی، ارج نامۀ حبیب یغمایی، صص ۴۳_۴۴.
▫️▫️▫️▫️
🔻تصویر آرامگاه حبیب یغمایی؛ آرامگاهی که خود احداث کرده بود.


📚 گفتمش آن مثنوی تأخیر شد!
💬 محمدعلی همایون‌کاتوزیان
▫️▫️▫️▫️
🔻چیز و فقر و باقی قضایا

آن قدر چیز خوانده‌ام که به حق
چیز در كله‌ام فراوان است
شعر و معر و سیاست و تاریخ
همچون ارزن زیاد و ارزان است
ادبیات خویش و بیگانه
مثل آتش‌فشان، فشانان است
گر بگویم از اقتصاد ترا
راست گوئی که سهل و آسان است
ور تفلسف کنم برای تو من
فلسفه همچو آب باران است
ذهنم از دین و مذهب آکنده است...
پر از انجیل و یشت و قرآن است...
این همه دارم و از این همه بیش
وین همه هیچ نیست، هیچان است
غیر از این، فقر دارم و دشمن
آن قدر که‌ش نه سر نه پایان است
🆔 @mahdi_book_hamedan
💠 گفتمش آن مثنوی تأخیر شد، محمدعلی همایون کاتوزیان، مرکز، ۱۳۹۳.
💠 قیمت: ۸۲۰۰ تومان.


📚 رباعی محبوب من

آنها که به نام نیک می‌خوانندم
احوال درون بد نمی‌دانندم
گر زآن‌که درون برون بگردانندم
مستوجب آنم که بسوزانندم
باباافضل
▫️▫️▫️▫️
💬 بریده‌ای از کتاب «رباعی محبوب من» از شمس لنگرودی

🔹 کتاب «رباعی محبوب من» شامل رباعیات برگزیده از آغاز شعر فارسی سنتی در ایران است. با معیارهای زیباشناختی من، زیباترین رباعیات هزارساله در زبان فارسی است. شاید اشعاری زیباتر از این شعرها هم با همین معیارها هست که ندیده ام، اما تاریخ، هر پدیده‌ای را سرانجام — معمولاً— سر جای خود قرار می‌دهد.

🔹 برای جمع‌آوری این مجموعه بیش از ده هزار رباعی را دیده و خوانده‌ام. رباعیات درخشان نایاب است آن قدر که بسیاری از رباعیات ناب عموماً به نام چند تن ثبت شده است.
🆔 @mahdi_book_hamedan
🔸 رباعی محبوب من، پژوهش و گزینش: شمس لنگرودی، انتشارات مرکز، قطع جیبی، ۱۳۹۳، قیمت: ۸۵۰۰ تومان.
#رباعی
#شمس_لنگرودی
#مرکز
#کتاب_مهدی


🔻به یاد هشتمین سالگرد شهادت دکتر فاطمی

🔹اگر ملی شدن صنعت نفت خدمت بزرگی است که به مملکت شده باید از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود سپاسگزاری کرد؛ آن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است که روزی در خانه جناب آقای نریمان پیشنهاد خود را داد و عده نمایندگان جبهه ملی حاضر در جلسه آن را به اتفاق آراء تصویب نمودند. رحمت‌الله علیه که در تمام مدت همکاری با این جانب حتی یک ترک اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد.
دکتر محمد مصدق
▫️▫️▫️▫️
🆔 @mahdi_book_hamedan
💠 صفحاتی از تاریخ معاصر ایران (اسناد نهضت آزادی ایران)، ۱۳۴۰—۱۳۴۴، ج اول، انتشارات نهضت آزادی ایران، ص ۱۶۶.
▫️▫️▫️▫️
📚 قیمت دوره: ۲۵۰ هزار تومان.

20 last posts shown.

226

subscribers
Channel statistics