𝗦𝘁𝘂𝗽𝗶𝗱 𝗢'𝗰𝗹𝗼𝗰𝗸🌙


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


Why 𝘢𝘮 𝘪 𝘢𝘭𝘰𝘯𝘦?
𝘈𝘮𝘰𝘯𝘨 𝘵𝘩𝘦 𝘱𝘦𝘰𝘱𝘭𝘦 𝘴𝘶𝘳𝘳𝘰𝘶𝘯𝘥𝘪𝘯𝘨 𝘮𝘦

- https://telegram.me/BChatBot?start=sc-268534-u1YfmZN

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


تا صبح از سردرد بیدار بودم و با اینکه خوابم میومد نمیتونستم بخوابم.
قرص خوردم و بلاخره چشمام گرم شد و خوابیدم.
همون لحظه گوشیم، بابام، آبجیم و هرکسی که تونست، تلاششو کرد تا من نخوابم.
گریه دارم.


آخرین زندگیت به 403سال پیش برمیگرده و این دهمین تناسخته.
یه شاعر دوره‌گرد بودی اما توی مکان و زمان مناسب خودت متولد نشده بودی و دیگران از اشعارت درکی نداشتن.
توی سن 40سالگی بخاطر یه بیماری همه‌گیر از دنیا میری.
هدف از تناسخت این بوده که برعکس تجربه ای که توی زندگی قبلیت داشتی و دیگران اشعارتو درک نکردن، به اشعار مختلف عشق بورزی و درکشون کنی.
کسی از زندگی گذشته‌ات به این زندگیت ورود نکرده.
https://t.me/verniso


آخرین زندگیت به 138سال پیش برمیگرده و این دومین تناسخته.
توی زندگی قبلیت یه پسر کوتاه قامت و خوشرو بودی.
یه جهانگرد دنیادیده بودی و دنبال آرمان‌شهر میگشتی؛ جایی که همه‌چیز در وضعیت مطلوب و عالی قرار داره و هیچ زشتی و ناراحتی در اون دیده نمیشه.
وقتی با گشتن اینهمه سرزمین، آرمان‌شهر رو پیدا نکردی، ناامید شدی و آرزو کردی که کاش صد ها سال دیگه بدنیا میومدی. بنظرت آینده میتونست آرما‌ن‌شهرت رو بهت هدیه بده.
توی سن 73سالگی توی تخت‌خوابت از دنیا رفتی.
هدف از تناسخت اینه که ببینی آرمان‌شهر وجود نداره، حتی بعد از گذشت صدسال. تا بد وجود نداشته باشه، خوب به چشم نمیاد.
هیچکس از زندگی قبلیت به این زندگیت ورود نکرده.
https://t.me/aramispeace


Don’t cry alone.
Don’t get sick alone.
Cuz I’m the only one
Only one for you.


GN✨🕯


Forward from: ┊渋谷 𝐒𝐭𝐚𝐭𝐢𝐨𝐧'☽︎
Z to the R to the A
Ra to the sh to the een


میخوام اینا رو با داداشیم انجام بدم. زین‌پس تنها هدف زندگیم همینه.


از اونجایی که زیاده باید کم کم بزارم به کارای خودمم برسم، طول میکشه یکم...


آخرین زندگیت به 30سال پیش برمیگرده و این اولین و آخرین تناسخته.
یه پسر دائم‌الخمر شرور و خوش‌گذرون بودی که معتقد بود قانون نه تنها نظمی به جهان نمیبخشه، بلکه فقط باعث سختی آدما شده.
تنها خانواده‌ات خواهرت بود که ازدواج کرده بود و سال تا سال نمیدیدیش.
توی سن 24سالگی وسط یه دعوای خیابونی کشته شدی.
هدف از تناسخ دوباره‌ات اینه که بهت ثابت بشه قانون و عدالت برای جامعه ضروریه اما انگار توی این زندگیت هم دل خوشی از قانون و بایدها و نبایدها نداری.
هیچکس از زندگی گذشته‌ات به زندگی الانت ورود نکرده.
https://t.me/ItsMe_Suibian


آخرین زندگیت به 40سال پیش برمیگرده و این سومین تناسخته‌.
یه کمدین دغدغه‌مند افسرده بودی.
قد بلند و هیکل لاغر استخونی و یه صورت کک و مکی جذاب از مشخصه هات بود. یه سگ وفادار، همراهِ زندگیت بود.
تلاشت برای خندوندن مردم ستودنی بود و آدم محبوبی بودی.
ازدواج کردی اما به طلاق منجر شد و این تو رو از قبل هم افسرده تر کرد. اما نکته اینجا بود؛ هرچقدر غمگین تر میشدی، بیشتر میخندوندی؛ انگار که بیشتر میفهمیدی لبخند چقدر ارزشمنده.
توی سن 38سالگی بر اثر تصادف از دنیا رفتی.
هدف از تناسخت، خوشحالی دیگران و همچنین خوشحالی خودته.
سگ زندگی گذشته‌ات اینبار به شکل یه آدم به زندگیت ورود کرده و کسیه که مطمئنی هرگز تو رو تنها رها نمیکنه.
https://t.me/haydenwii


آخرین زندگیت به 33سال پیش برمیگرده و این نهمین تناسخته.
پدر یه خانواده ی پنج نفره بودی و کار و خانواده برات از خودت مهم‌تر بودن.
پزشک قانونی بودی و برای اجرای عدالت، تمام تلاشت رو میکردی، اما در آخر هیجان عدالت چشمت رو روی این حقیقت که ممکنه بیگناه، کسی به غیر از جنازه‌ی روی تخت سردخونه باشه میبنده و بخاطر شهادت تو، یه بی‌گناه به دار آویخته میشه.
توی سن 63سالگی بر اثر ایست قلبی از دنیا رفتی.
هدف از تناسخت این بوده که با چشم بازتر و منطق بیشتر و کنترل هیجان به دنیا نگاه کنی.
کارمای اون آدم بی‌گناهی که با شهادت تو اعدام شد، با تو به این دنیا اومده.
همسر زندگی گذشته‌ات به این زندگیت هم نفوذ کرده و به عنوان یه رهگذر بهت کمک کرده یا خواهد کرد.
https://t.me/im_tasian


آخرین زندگیت به سه‌سال قبل از تولدت برمیگرده و این پنجمین تناسخته.
دومین پسر یه خانواده ی پنج نفره ی خوشحال بودی و زندگی خوبی داشتی.
یه خواننده‌ی محبوب بودی و خیلی ها عاشقانه دوستت داشتن و تو از وجودشون خبر نداشتی.
در آخر، مرگ توی سن 70سالگی سراغت اومد و توی تخت خودت و در آرامش از دنیا رفتی.
هدف از تناسخت این بود که اینبار طرفدار کسی بودن رو تجربه کنی و عشقی رو که توی زندگی قبلیت دریافت کردی، حالا به آدمای دیگه ای تقدیم کنی.
https://t.me/itsremy1


آخرین زندگیت به 100سال پیش برمیگرده و این اولین تناسخ انسانیته.
یه ببر قدرتمند توی جنگل گوتجوال بودی و از طرف مردم روستاهای اطراف، لقب محافظ ماه رو گرفتی.
از جنگل محافظت میکردی و امنیت جنگل رو تضمین میکردی.
آخرین بار، نزدیک روستا پرسه میزدی و شکارچی های غریبه با دیدنت ازت ترسیدن و بهت شلیک کردن و کشته شدی.
بخاطر اینکه احترام زیادی از سمت بقیه دریافت میکردی، به عنوان یه انسان تناسخ کردی.
هدف از تناسخت مهربونی کردن به حیوونا و مراقبت کردن از اوناست.
https://t.me/SomeWhereInMyHead


آخرین زندگیت به 5سال پیش برمیگرده و دهمین تناسخته.
یه زن سختکوش و فعال ژاپنی پایتخت نشین بودی و از قضا بخاطر فشار کاری، فرصتی برای وقت گذروندن کنار خانواده ات نداشتی.
خانواده‌ات متشکل از پدر و مادر و برادر کوچیک تر بودن.
توی سن ۶۰سالگی، دچار عارضه قلبی شدی و از دنیا رفتی.
هدف از تناسخت این بوده که بتونی یه زندگی جدید شروع کنی و بتونی به اندازه کافی با خانواده وقت بگذرونی. پدر و مادر زندگی گذشته‌ات به عنوان بچه هات تناسخ خواهند کرد.
برادر زندگی گذشته‌ات هنوز زنده و سالمه و درحال گذروندن پنجاه‌ سالگیش کنار نوه ها و بچه هاشه.
https://t.me/FairyMashmellow


آخرین زندگیت به 68سال پیش برمیگرده و این چهارمین تناسخته.
یه مرد انگلیسی پرشور و انگیزه بودی که استعداد عجیبی توی پیانو زدن داشت و این استعداد وقتی کشف شد که بعد از تموم کردن نظافت رستورانی که توش کار میکردی، پشت پیانو نشستی و با قلب خودت نواختی.
خانواده ای نداشتی و هیچوقت رفاه و آرامش مادی رو حس نکرده بودی.
از اون روز به بعد، تلاش کردی اصولی پیانو زدن رو یاد بگیری و بتونی ازش درآمد هم داشته باشی.
طولی نکشید که آوازه‌ی مهارتت توی شهر پیچید و همه برای شنیدن قطعه هایی که خالقش انگشت‌های تو بودن، توی صف اون رستوران می‌ایستادن.
میون اون مشتری ها با دختری آشنا شدی و خیلی زود شیفته‌ی اون شدی؛ دریغ از اینکه بدونی نامزدی داره که خیلی دوستش داره.
بعد از مدتی به پوچی رسیدی و دنبال هدفی برای زندگی میگشتی اما انگار که رسالتت رو تموم کرده باشی.
توی یه روز سرد زمستونی، برای آخرین بار قطعه های دلنشینت رو برای مردم نواختی و بعد، توی خونه‌ی خودت، توی سن 40سالگی به زندگیت پایان دادی.
هدف از تناسخت، زندگی کردن همراه یه خانواده‌ی توانمند و پیدا کردن هدف های جدیدته.
بعضی از مشتری هایی که نوازندگیت رو خیلی دوست داشتن، توی این زندگیت به عنوان دوستات ورود کردن که سلیقه موسیقیاییشون بهت نزدیکه و بهت عشق میورزن.
https://t.me/hyundanmin


آخرین زندگیت به 20سال پیش برمیگرده و این سومین تناسخته.
یه خون‌اشام جذاب و دلفریب بودی که در جنگل آئوکیگاهارای ژاپن زندگی میکردی.
شب ها به شهر میرفتی و زن‌ها رو به خودت جذب میکردی و وقتی به یجای خلوت میرسیدین، خون اونها رو میمکیدی و رهاشون میکردی؛ و داستان تک‌تک اونها رو توی دفترت مینوشتی. اکثرشون قبل از پیدا شدن، بخاطر کم‌خونی از بین میرفتن اما اونایی که زنده موندن، درآخر باعث شدن که شناسایی بشی.
مردم محلی گیرت میندازن و بلاخره توی ششصد سالگی بخاطر زندانی شدن توی یه اتاقک نورانی از بین میری.
هدف از تناسخ دوباره ات تجربه ی نویسندگی توی یه موقعیت عادی و شکوفا شدن استعدادته.
هیچکدوم از کسایی که توی زندگی قبلیت نقش داشتن، توی این زندگیت حضور ندارن.
https://t.me/hello_ImNanita


آخرین زندگیت به 60 سال پیش برمیگرده و این دوازدهمین تناسخته.
یه زن جوون اسپانیایی با موهای فر و بلند مشکی، بینی استخونی و کشیده و لبای کوچیک بودی که از قضا دستی هم توی جادو و سحر داشت.
با مرد مورد علاقه ات ازدواج میکنی و صاحب دوتا بچه میشین. بعد از چندسال که زندگی خوبی دارید، همسرت بهت خیانت میکنه و تو اون و معشوقه اش رو مسموم میکنی و میکشی.
بعد از این اتفاق از مردها متنفر میشی و توی انزوا زندگی میکنی. حتی توی این زندگیت هم نسبت به مردها بی اعتمادی.
سالها بعد، توی سن 90سالگی بر اثر کهولت سن میمیری. هدف از تناسخ و زندگی جدیدت اینه که بتونی یه زندگی عادی و جدید رو تجربه کنی.
معشوقه ی همسرت توی این زندگیت هم ورود کرده و ممکنه همون دوستی باشه که بهت پشت میکنه.
https://t.me/linocinated


زندگی قبلیت به 300 سال پیش برمیگرده و این دومین تناسخته و روح جوونی داری.
سومین دختر یه خانواده بودی و پدرت کاتب بود و وقتی علاقه ات برای خوندن و نوشتن رو دید، بهت آموزش داد.
در جریان یه حمله به سرزمینت، به همراه تعداد زیادی دختر جوون دیگه به بردگی گرفته میشی.
برای این زندگی ساخته نشده بودی و دانش و آگاهیت باعث سرکشی تو در برابر آدمای زورگو میشد.
بخاطر سرکشیت به چاه انداخته میشی و توی سن شونزده سالگی بخاطر تشنگی و گرسنگی میمیری.
هدف از تناسخ دوباره ات اینه که کتاب بخونی و تحقیق کنی و روح تشنه ی دونستنتو سیراب کنی.
تنها کسی که توی این زندگیتم همراهته، پدر زندگی گذشته اته. توی این زندگی باهات رابطه خونی نداره اما توی دونستن چیزها بهت کمک زیادی میکنه.
https://t.me/MyNazyoung7


آخرین زندگیت برمیگرده به یک سال قبل از تولد دوباره ات و این هفتمین تناسخته.
توی زندگی قبلیت یه پسر چینی بودی که زیاد هم اهل احترام گذاشتن به قانون نبودی.
موهای مشکی و چشمای وحشی و انگشتایی که همیشه قرمز و زخمی بود، از مشخصه هات بود.
زیاد دعوا میکردی و آبت با کسی توی یه جوب نمیرفت.
با این که زیاد با اجتماع گرم نمیگرفتی، دخترای مدرسه همیشه چشماشون روی تو بود دریغ از اینکه بدونن گرایش دیگه ای داری.
توی یه خانواده ی سه نفره زندگی میکردی و تک فرزند بودی.
توی سن 17سالگی بخاطر دعوا و نوشیدن مشروبات الکلی قبل از سن قانونی بازداشت میشی و توی بازداشتگاه به ضرب چاقو کشته میشی.
به خواست خودت هیچکدوم از آدمای زندگی قبلیت توی این زندگیت ورود پیدا نکردن.
https://t.me/Holytoman


آخرین زندگیت به 98 سال پیش برمیگرده و این سومین تناسخته.
توی زندگی قبلیت پسری بودی که به تازگی کاپیتان کشتی ای که میراث قدیمی خانواده ات بود، شده بودی.
اعضای خانواده ات پدر و مادرت و خواهر بزرگترت بودن.
موهای مشکی و چشمای نافذ خاکستری داشتی. پسر شیطون و سرزنده ای بودی.
عاشق یه دختر آروم و مهربون بودی.
توی مراسم ازدواجتون روی عرشه کشتی، یه طوفان به پا میشه و کشتی غرق میشه و پایان زندگیت، 28سالگیت بوده. برای همین توی این زندگیت از تنهایی دریا رفتن میترسی و از عروسی و جشن خیلی خوشت نمیاد.
خواهر بزرگترت تا آخرین لحظه ی زندگیش نگران تو بود؛ پس توی این زندگیت هم همراه تو تناسخ کرده و احتمالا به عنوان یه دوست کنارته و مراقبته.
https://t.me/ishouldvesaidgoodbye


خب نوتیفیکیشن و براتون میوت کردم که اذیت نشین. میخوام دونه دونه چالشا رو بزارم.

20 last posts shown.

91

subscribers
Channel statistics