ویر


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


دورهمی برای شعر و معرفی شاعران پارسی.

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


با رقیبان سخن از کشتن ما می‌گوید...

کشتن آن است که با غیر سخن می‌گوید!

#شوقی

@vir486


تماشاخانه

حلقه‌ی زلفش تماشاخانه‌ی باد صباست
جان صد صاحبدل آنجا بسته‌ی یک مو ببین


لطف و زیبایی این بیت حافظ آنگاه بدرستی دریافت می‌شود که آن را اشاره به خیمه‌شب بازی معمول در ایران بدانیم.
در خیمه‌ شب‌بازی بازیچه‌ها از تارهای مو آویخته و بحرکت درمی‌آیند و این تارهای نازک مو یا ابریشم دیده نمی‌شوند.
حافظ که بارها دل‌ها را اسیر دام زلف و کمند گیسوی محبوب خوانده است در اینجا بازی دیگری انگیخته و خیال بازی زیبایی کرده است. زلف محبوب را به تماشاخانه‌ی خیمه‌شب بازی تشبیه کرده‌است که در آن دل‌ها مانند بازیچه‌های بازی مذکور از موهای زلف آویخته و با حرکت باد صبا به جنبش در‌می‌آیند.

#حافظ
#عباس_زریاب‌خویی
#آئینه_جام


@vir486


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
ایرج افشار و دغدغه‌ی زبان فارسی

#ایرج_افشار


@vir486


مسعود دلاویز
دبیر دبیرستان رسول اکرم بهبهان

«تحلیل شاه بیت داستان ضحاک با محوریت واژه هنر»

هنر خوار شد، جادویی ارجمند/
نهان راستی، آشکارا گزند

فردوسی در برداشت خود،  از میان رفتن حکومت جمشید و به قدرت رسیدن ضحاک را، خوار شمردن  هنر و گرامی داشتِ جادویی می خواند.
صف آرایی دو واژه«هنر» و «جادو» تنها یک تقابل ساده معنایی را بازگو نمی کند، بلکه ستیز دو جهان بینی را به نمایش می گذارد که هریک برای خود سامانه ای از ارزش ها مثبت و منفی را پشت سر دارد.
واژه هنر در زبان پهلوی به معنای«قابلیت،مهارت و استعداد»(تبريزي 1362 :ج 4،
2381) در صنعت و کشاورزی به کار رفته است.  در دوره جمشید مهارت(صنعت و دانش) خانه سازی، معدن، پزشکی و داروشناسی رشد می یابد که در پی آن، آسایش و رفاه برای مردم فراهم می شود و این همه مجموعه مهارت و صنعت هایی است که در دوره جمشید گسترش می یابد و خود او در گوناگونی و گسترش آن نقش اساسی دارد. در جای دیگر از شاهنامه بر ارتباط جمشید با هنر سخن گفته می شود:
چنین سال پنجه برنجید نیز/ندید از هنر بر خرد بسته چیز» یا در جای دیگر همین داستان:
هنر در جهان از من آمد پدید/ چو من نامور تخت شاهی ندید»(فردوسی، ۱۳۸۸، ج ۱: ۳۸)
فردوسی در جای دیگر کتاب سترگ خود در داستان «تهمورث» این گونه درباره او می سراید:
«جهان دار سی سال از این بیشتر/ چگونه برون آوریدی هنر»( همان: ۳۵) که آشکار است «هنر» در این جا، همه کارهای تهمورث در زمینه ی فراهم کردن لباس، گستردنی، رام کردن حیوانات و پرورش آن ها برای شکار و خورش و در نهایت آموزش خط است. همه موارد بالا به نوعی به مهارت و قابلیت و صنعت برمی گردد.
واژه «جادو» ۱۴۸ بار در شاهنامه به کار رفته است که در تمامی موارد می توان برداشتی منفی از آن داشت. این واژه در اوستا بار معنایی منفی ای دارد که امروزه از آن اراده می کنیم. در این کتاب جادوان با دیوان آمده و به عنوان فریفتاران و گمراه کنندگان آدمی شناسانده شده اند.( پورداوود، ۱۳۷۷، ج ۱: ۱۳)
اما از طرف دیگر یکی از نکات پر رنگ داستان ضحاک در شاهنامه، از دیوان بودنِ همه سپاهیان اوست:
بیامد دمان با سپاهی گران/ همه نرّه دیوان جنگ آوران» (فردوسی: ۶۲)
که در «بهرام یشت» اوستا می بینیم که ویژگی اصلی دیوان، آسیب رساندن به کشاورزی و گاو ( دامپروری) است.( دوستخواه، ۱۳۷۹، ج ۱: ۴۴۲)
عصر حکمرانی ضحاک و دیوان هواخواه او، دوره چیرگی افراد کاهل و بی کاره بوده است که علاوه بر این که  کشت و برز نمی کنند و دام نمی پرورند به این صناعت هم آسیب می رساندند.( نشانه آن کشتن پدر فریدون، آثویه  آب یار و کشاورز و کشتن پدر خود، مرداس دام پرور)  و این کردار در ژرفای خود کنشی است ضد تولید و یادآور دیوان در سخنان زرتشت که آن ها گاو ها را می آزارند و کشت را نابود می کنند.(  پورداود، گات ها، ۱۳۸۴،  ۲۰۵) به سخنی دیگر دستاورد دوره حکمرانی ضحاک چیزی جز از میان رفتن کشت و دام و تولید نبوده است.
در حقیقت کاهلی و بی کارگی از ویژگی های اصلی دوران ضحاک است (کریستین سن، ۱۳۸۳: ۳۰۷) که در کمال آزمندی و کاهلی دست رنج کوشندگان جامعه را می بلعند و ناتوان در خردورزی هستند.
زرتشت در گاهان (یسنا ۳۱، بند ۱۶) آشکارا می گفت که کشاورزی و آبادانی گیتی و کوشش آدمی در راه راستی( سامان دادن به هستی) می تواند آدمی را به پروردگار نزدیکتر گرداند. به سخنی دیگر جستار بنیادی دین زرتشت، نیکی و نیکوکاری است و نیکوکاری نیز در معنای گسترده خویش، چیزی نیست مگر مجموعه کوشش هایی که به آبادانی و پیشرفت گیتی بینجامد و آن را به کمال( خرداد) و جاودانگی (مرداد) رساند که همان هدف اهورامزدا از آفرینش « نو ساختن گیتی، یک گیتی پیر نشدنی، نمردنی، نگندیدنی،نپوسیدنی،جاوادنه زنده، جاودانه بالنده و کامروا» بود(زامیاد یشت، بند ۱۱)
ازميان پادشاهان پيشدادي جمشيد بيش ازهمه به آراستن جهان و پديدآمدن هنرهاي نو
براي زندگي بهتر آدميان اقدام كرد و پس از هر اقـدامي هـم پنجـاه سـال درنـگ كـرد تـا
جهانيان بدان هنر نو خوگير شوند. او براي تعيين جايگاه هر فرد و ايجاد نظمي پايـدار در
جامعه لايه هايي طبقاتي را هم پديد آورد و به عنوان آخرين راز و هنري كـه آشـكارا كـرد
انداختن كشتي بر آب بود (فردوسي: 43)

تقابل جمشید و ضحاک در شاهنامه، رویارویی دو اندیشه متفاوت اقتصادی است؛ یکی اندیشه ای که بر آن است تا با فراهم ساختن زمینه های رشد مردم و ترغیب آنان به کوشش، روش های اقتصادی بیافریند و زمین کشاورزی را بگسترد تا رفاه اجتماعی را به دنبال داشته باشد؛
زمانه برآسود از داوری/ به فرمان او دیو و مرغ و پری(فردوسی: ۳۶)


بخش اوّل.
نصیحت‌های ایرج میرزا به پسرش.


از مالِ جهان ز کهنه و نو
دارم پسری به نام خسرو

هر چند که سالِ او چهار است
پیداست که طفلِ هوشیار است

در دیده من چنین نماید
بر دیده غیر تا چه آید

هر چند که طفل زشت باشد
در چشم پدر بهشت باشد

آری مثل است که قَرَنْبیٰ
در دیده مادر است حَسْنا

هان ای پسرِ عزیزِ دلبند
بشنو ز پدر نصیحتی چند

ز این گفته سعادتِ تو جویم
پس یاد بگیر هر چه گویم

می‌باش به عمرِ خود سحرخیز
وز خوابِ سحرگهان بپرهیز

اندر نَفَسِ سحر نشاطی است
کان را با روح ارتباطی است

دریاب سحر کنارِ جو را
پاکیزه بشوی دست و رو را

قرنب: بچه‌ی موش

#ایرج_میرزا

@vir486


آهنگ رضا موتوری

با صدای بی‌صدا
مثل یه کوه بلند.

با صدای همیشگی فرهاد.

@vir486


انسان باید هر روز
کمی موسیقی گوش کند،
کمی شعر بخواند
و روزی یک تصویر زیبا ببیند

تا علایق دنیوی نتواند حس زیبا‌شناسی را که خداوند در روح او قرار داده است، از بین ببرد.

#گوته


@vir486


عشق، همان زندگی‌ست، پس در آن بمیر.

ابن‌الفارض

@vir486


دیوانه‌تر از خود کسی می‌جُستم

دستم بگرفتند و به دستم دادند



#سعدی

@vir486


روزگارِ حقیرِ شیرین‌عقل

🔸 شبی سلطان محمود غزنوی- در غلبهٔ مستی- به ایاز، غلامِ محبوب خود امر کرد که موهایش را از نیمه ببُرد. ایاز هم زُلفین خویش بُرید و پیش سلطان نهاد. شبِ شراب گذشت و محمود در بامدادِ خمار، از اتّفاقِ دوشینه، سخت پشیمان شد. عنصریِ شاعر هم برای دفعِ غصّهٔ سلطان این رباعی را سرود و بر او خواند:
کِی عیبِ سرِ زلفِ بت از کاستن است!
چه جای به‌ غم نشستن و خاستن است!
روزِ طربِ و نشاط و مَی خواستن است
کآراستـن ســــــــرو ز پیـــراستـن است.


«سلطان یمین الدوله محمود را با این دوبیتی بغایت خوش افتاد، بفرمود تا جواهر بیاوردند، و سه بار دهان او پر جواهر کرد و مطربان را پیش‌خواست و آن روز تا بشب بدین دوبیتی شراب خوردند»۱

🔸 نوشِ جان عنصری آن سه‌دهن جواهر و آن شراب و‌کباب و نُقل و حلوایی که- آن روز تا به شب- بابتِ این دو بیتِ متوسط خورد و نوشید! ما که بخیل نیستیم. تازه این که چیزی نیست، کار عنصری به جایی رسید که بعدها خاقانی دربارهٔ او گفت:
شنیدم که از نقره زد دیگدان
ز زر ساخت آلات خوان، عنصری


🔸 در همان سالها فردوسی هم که به قولِ نظامیِ عروضی، «سخن را به آسمانِ علّیّین بُرد»۲، داستانِ داستان‌های خود را می‌سرود، بهترینِ داستانِ حماسیِ جهان۳، داستانی که «من اگر هزار بار رستم و اسفندیارِ فردوسی را بخوانم کوچکترین احساس ملالی نمی‌کنم»۴
باری، شاعرِ بزرگِ ایران، در آغاز این داستان از تنگدستی خود- از اینکه آرزوی یک وعده کباب و یک سبد انار دارد و نمی‌یابد- گله کرد و سرود:
هوا پُر خروش و زمین پُر ز جوش
خُنُک آنکه دل شاد دارد به نوش
درم دارد و نُقل و نار و نَبید
سر گوسپندی تواند بُرید
مرا نیست! فرّخ مر آن را که هست
ببخشای بر مردم تنگدست
...

🔸 و روزگارِ حقیرِ شیرین‌عقل، زان‌پس این شیرین‌کاری را هزار بار تکرار کرد
و می‌کند
و خواهد کرد.

........................................
۱_۲.نظامی عروضی: چهارمقاله صص ۵۷، ۷۵.
۳.خالقی مطلق: مدخلِ رستم و اسفندیار، دانشنامهٔ زبان و ادب فارسی.
۴.شفیعی کدکنی: موسیقی شعر ص بیست و دو.
* تعبیرِ روزگار حقیر شیرین‌عقل از میلاد عظیمی است.


@vir486


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد

بسیار فتاده بود، اندر غم عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد...

مولانا
شهرام ناظری

@vir486


  

من که از آتش دل چون خم می در جوشم
مهر بر لب زده خون می‌خورم و خاموشم

قصد جان است طمع در لب جانان کردن
تو مرا بین که در این کار به جان می‌کوشم

من کی آزاد شوم از غم دل چون هر دم
هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم

حاش لله که نیم معتقد طاعت خویش
این قدر هست که گه گه قدحی می نوشم

هست امیدم که علیرغم عدو روز جزا
فیض عفوش ننهد بار گنه بر دوشم

پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم

خرقه پوشی من از غایت دین داری نیست
پرده‌ای بر سر صد عیب نهان می‌پوشم

من که خواهم که ننوشم به جز از راوق خم
چه کنم گر سخن پیر مغان ننیوشم

گر از این دست زند مطرب مجلس ره عشق
شعر حافظ ببرد وقت سماع از هوشم

#حافظ

@vir486


و من او را
چو شاخه‌ای که به زیرِ بهمن شکسته باشد، دوست می‌داشتم.

بیژن الهی


@vir486


هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد
وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد

آن کس که دلی دارد آراسته معنی
گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد

گر سیل عقاب آید شوریده نیندیشد
ور تیر بلا بارد دیوانه نپرهیزد

آخر نه منم تنها در بادیه سودا
عشق لب شیرینت بس شور برانگیزد

بی بخت چه فن سازم تا برخورم از وصلت
بی‌مایه زبون باشد هر چند که بستیزد

فضلست اگرم خوانی عدلست اگرم رانی
قدر تو نداند آن کز زجر تو بگریزد

تا دل به تو پیوستم راه همه دربستم
جایی که تو بنشینی بس فتنه که برخیزد

سعدی نظر از رویت کوته نکند هرگز
ور روی بگردانی در دامنت آویزد



#سعدی
#موسیقی
#شجریان


ما قوت پرواز نداریم، وگرنه
عمری‌ست که صیاد شکسته‌ست قفس را

#رفیع_مشهدی

@vir486


شخصی دعوی خدایی می‌کرد. او را پیش خلیفه بردند. او را گفت: پارسال این‌جا یکی دعوی پیغمبری می‌کرد، او را کشتند. گفت: نیک کرده‌اند که من او را نفرستاده بودم.

رسالهٔ دلگشا - عبید زاکانی


@vir486


ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد...

روزتان پُر از پرواز و آواز بادا...
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🏵🏵🏵🏵🏵🌻🌻🌻🌻🌻🌻


@vir486


.
.
.




چه خوش است راز گفتن به حریفِ نکته‌سنجی

که سخن نگفته باشی به سخن رسیده باشد!

بیدل_دهلوی



@vir486


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
خاطره‌ی امیرهوشنگ ابتهاج از استاد  محمدرضا شجریان درزمان مدیریت رادیووغزلی ازحافظ بامطلع:سحرم دولت بیداربه بالین آمد
گفت برخیزکه آن خسروشیرین آمد.

@vir486


خانه‌ی منسوب به فردوسی.
قریه باژ از طوس.


@vir486

20 last posts shown.

213

subscribers
Channel statistics