درمحضرپیربی پیرایه


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана



Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


✨"وَقَالَ قَرِينُهُ هَذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ" ✨

(سوره ق . آیه ۲۳)


⚛کسی که باید تورا تربیت کند، با توست، قرین توست و رهایت نمی کند، تورا در برزخ می دواند و تا واصل نشوی رهایت نمی کند .

⚛عده ای در دنیا و عده ای در برزخ، واصل می شوند. آنهایی که اهل عشقند و حقیقت را می بینند، آن نصفه خودشان را می بینند که از خودشان جدا شده است. تو هم باید به دنبالش باشی تا به آن برسی.

⚛در قیامت هم همین است، در برزخ هم همین است، باید به آن نصف دیگر خودت برسی و اگر به آن نرسی، می مانی!

⚛عالم برزخ این است که به جفت خودت که روز اول از تو جدا شده و یک روزی باید با تو یکی شود، برسی.

✨"قاب قوسين أو أدنى"✨

به تو از دوکمان نزدیک تر است، ربّ ِ تو غیب است و تو از آن غافل هستی پس عالم معنا و آن گمشده، ربّ خودت است .

⚛قرینِ توست که در بالا صامت است و ناطق تویی که اینجا حرف می زنی. تو و قرینت را درپیشگاه حق می آورند سعی کنید قرین خود را پیش از رفتن دریافت کنید .

⚛تجلیات هر سالکی به دیدار قرین خودش است.

قرینی با قرینی چون رسیدم
من آن سِرّ نهـــان را باز دیدم

ما سایه ای از قرینیم، اگر این را حل کردی سوار بر قرین می شوی و اهل سیر و مکاشفه و الهامات می شوی .

⚛ما آمده ایم تا بت وجودمان را بشکنیم تا در تو مَلِکی ظاهر شود و برتو رازهایی باز کند تا تماشاگر او بشوی،

آن فرشته ای را که در همه جا با توست و آن قرین توست را شیطانش نکنید! سعی کنید اورا به تسخیر بیاورید تا به آن عرش اعلی که پیغمبر (ص) رفتند، راهی شوید.


💠پیر منیر سید محمد محسنی

@pirbipiraye




جسم ما وقتی به عبادت مشغول است زینت دارد،

" الشریعة زینة جسمی و الطریقة محبة الصدری والحقیقة قلبی مشاهده روحی"

حبّ حق در سینه، حقیقت در قلب و مشاهده در روح ماست .

برای اینکه سیر برای سالک پیش بیاید، عظمت روح شرط است. حد و مرزی وجود دارد و این جسم شما در دست شماست تا لذت روح را بفهمید....


💠پیر منیر سید محمد محسنی

@pirbipiraye






باید تربیت ِ راه شوید رزق شما در راهتان است، اما ببینید کجا باید دنبالش بگردید.

جستجو کن، جستجو کن، جست جو
رفت و رو کن، رفت و رو کن، رفت و رو

حیف است که خمره ها پراست وجرعه کش نیست! جرعه خور پیدا نمی شود!

✨تویی شراب کش خانه جبروت✨

اگر که بتوانی بکشی!...


💠پیرمنیر سید محمد محسنی
@pirbipiraye


با مداومت در ذکر قابلیتی پیدا می کنی که گوهر وجودت را دریافت می کنی ، وقتی به سیمرغ وجود می رسید که مثل آن مرغان منطق الطیر از هوش بروید تا آن سی پاره یعنی فنای خود را درک کنید .

سی پاره به کف در چله شدی
سی پاره منم ترک چــــله کن‌

سیمرغ، به معنای سی پاره انسان است، از همه چیز که بگذری آن را درک می کنی.

اگر می خواهی به نزول قرآن و حقیقت قرآن که درتوست پی ببری باید بفهمی که چیست ....


💠پیرمنیر سید محمد محسنی

@pirbipiraye




💠شهادت شیخ نجم الدین کبرى‏ :


زمانی که قوم غارتگر وحشى تاتار به خوارزم مى ‏رسیدند، شیخ نجم الدین اصحاب و مریدان کامل را که می بایستى فردا میراث دار عرفان عظیم او باشند امر فرمود که به بلاد خویش روند. آنان از ساحت اقدس پیر خویش استدعاى عاجزانه نمودند تا شیخ بر آنها منت گذارده خوارزم را ترک کند لکن شیخ می ‏فرماید:

"مرا اذن نیست و می باید در اینجا شهید شوم‏"

چنگیز و اولادش قبل از رسیدن به خوارزم در بخارا توقفى نمودند و قاضى خان را که اعلم علماى آن دیار بود با خویش به خوارزم آوردند و چون به خوارزم رسیدند قاضى خان به آنها گفت که سلطان المشایخ شیخ نجم الدین کبرى اینجاست با ایشان و مریدان ایشان گستاخى نتوان کرد، پسران چنگیز خان که سرخیل آن لشکر بودند قاضى خان را به رسالت نزد حضرت شیخ فرستادند که ما را با شما و مریدان شما کارى نیست. شیخ لطف فرمایند تا متعلقان و مریدان بیرون آیند که مبادا ندانسته امرى واقع شود. قاضى آمد و پیغام گزارد.

شیخ در جواب فرمود: "که هفتاد سال در زمان خوشى با خوارزمیان بودم. در وقت ناخوشى از ایشان تخلف کردن بی حرمتى باشد"

لشکر به خوارزم حمله کرد شیخ نجم الدین کبرى با شهامت و ایمانى ذاتى در برابر دشمن دلیرانه به جنگ پرداخت تا عاقبت به سن ۷۸ سالگى در سال ۶۱۸ با تیرى که به سینه مبارکش زده شده به ملاء اعلى عروج فرمودند.


با استمداد عاجزانه از وجود طيبه و مقدس سلطان سرير ارتضا، حضرت ثامن الائمه امام رضا( ع) و اتباع از اولياء الهی🙏

@pirbipiraye


✅نجم الدین کبری ، یکی از شخصیت های اثر گذار و نو اندیش در حوزة عرفان نظری است که تأملات او در حوزه های انسان شناسی ، فلسفه ذهن و به خصوص معرفت ، در تاریخ تصوف و تاریخ معرفت شناسی اسلامی حائز اهمیت است.

✅ او در بحث پیرامون ” خواطر “ ، گونه های مختلف خواطر نورانی وخواطر ظلمانی را مورد بحث قرار داده و آنگاه به گونه ای برتر از خواطر ، یعنی الهام الهی پرداخته و تصویری کامل از نظریة یادآوری را ارئه داده است . نزد او ، انسان برای زندگی خاکی خود به حواس و عقل نیازمند است ، اما برای دست یافتن به معرفتی در بارة حقایق جهان ، در حالت کوری است ، مگر آنکه با مجاهده پرده از پیش او بر افتد.

✅نجم الدین ، عقل را به عنوان نعمتی الهی برای دستیابی به معرفت مورد ستایش قرار داده ، اما از فریفته شدن آن به ادراکات حسی و دانایی های دنیوی نگران بوده است . او به حقیقتی عظیم در عالم نورانی به عنوان ” عقل کبیر “ باور دارد که تنها ابزار در یافتن آن ، همان عقل فردی متعلق به انسان ، یا ” عقل صغیر “ است . به باور او هیچ گوهری جز جنس خود را نتواند دید.

✅ در راستای برون آمدن از کوری ، نجم الدین مبحث “ غیبت “ را گشوده است ، حالتی برخاسته از تصفیة وجود که سالک را قادر می سازد تا برخی از حقایق پنهان عالم را مشاهده کند.

✅پیر ولی تراش، به سه مرتبه از غیبت اشاره کرده است که مرتبة نازل آن که برای عموم مردم دست یافتنی است و والا ترین مرتبه اش ، شهادت حقیقی است که برای برترین انسان هاست .

✅ نجم الدین با سخن از ” ذوق “ ، به مثابه گونه ای از حس غیبی که قدرت تمیز حقایق را به انسان می دهد ، ذوق را در تقابل با مشاهده قرار داده و مباحثه معرفتی خود را بسط داده است ؛ وی در این تقابل برآن است تا در برابر وضوح حاصل از مشاهده ، معرفت حاصل از ذوق را معرفتی حقیقی و شایستة اعتبار اما با گونه ای از ابهام و عدم وضوح بر شمارد .

نزد او سبب مشاهده، گشوده شدن بصیرت و به کنار رفتن پوشش ها از پیش روی و سبب ذوق، تبدیل وجود و ” ارواح ” است .

✅در اندیشه‌ عرفانی نجم‌الدین‌ کبری‌، نهایت‌ سیر و سلوک‌ انسان‌، برخورداری از دو امر معرفت‌ و محبت‌ است‌؛ اما در این‌ میان‌ رابطه‌ میان‌ معرفت‌ که‌ از مقوله‌ دانایی است‌ و محبت‌ که‌ از مقوله‌ احساس‌ است‌، درخور تأمل است. توجه‌ به‌ این‌ آموزه‌ نجم‌ الدین‌ کبری شایسته‌ است‌ که‌ حصول‌ معرفت‌ را مقدمه‌ حصول‌ محبت‌ می‌شمارد. وی در این‌ باره‌ یادآور می شود که نهایت‌ امر معرفت‌ ، محبت‌ است‌، و محبت‌ ثمره‌ معرفت‌ است‌؛ چه‌ آن‌ کس‌ که‌ نشناسد، نمی‌تواند محبت‌ ورزد (نجم الدین، فوائح الجمال‌، ۱۷۷و۱۹۵)

✅او میان‌ معرفت‌ و عبادت‌ نیز رابطه‌ای برقرار کرده‌ و بدین‌ ترتیب‌، پیجویی معرفت‌ را انگیزه‌ آفرینش‌ انسان‌ شمرده‌ است‌. وی با الهام‌ از تفسیری از ابن‌عباس‌ صحابی، در برداشت‌ از آیه

‌ "ما خلقت‌ الجن‌ و الانس‌ الا لیعبدون "
( ذاریات‌/۵۶)

لیعبدون‌ را به‌ معنای ”لیعرفون“‌ گرفته‌ و انگیزه‌ مورد اشاره‌ در آیه‌ برای خلقت‌ جن‌ و انس‌ را معرفت‌ دانسته‌ است‌.

در همین‌ راستاست‌ که‌ وی در آموزه‌های خود، حدیث‌ قدسی "کنت‌ کنزا مخفیا" را نیز مورد توجه‌ قرار داده‌ و در رساله ای که در شرح آن نوشته، انگیزه‌ نخستین‌ آفرینش‌ را شناخته‌ شدن‌ این‌ گنج‌ پنهان‌، یعنی خدای خالق‌ شمرده‌ است‌ .

✅از مقدمه‌ ابن‌عربی بر رساله‌ای که‌ در باب‌ شرح‌ همان حدیث‌ قدسی پرداخته است‌، برمی‌آید که‌ به‌ روزگار وی که‌ بیست‌ سال‌ از نجم‌الدین‌ جوانتر بوده‌ است‌، بحث‌ در باره‌ معنای این‌ حدیث، در محافل‌ عارفان‌ مطرح بوده‌ است .به هر روی، باید توجه داشت که اندکی پیش از ابن عربی، نجم الدین کبری، افزون بر آنچه به نقل از آداب السلوک یاد شد، شرحی مستقل نیز بر این حدیث نوشته که نسخ متعددی از آن برجای مانده است .

ادامه دارد 👇👇
@pirbipiraye


بعضی ها قرین،

بعضی ها ملک،

و بعضی ارواح شان،

در کنار آنهاست ولی بدون تقوی نمی شود دید...


✨"فان خیر الزاد التقوی"✨



💠پیر منیر سید محمد محسنی

@pirbipiraye




💠مراتب‌ معرفت ازدیدگاه شیخ نجم الدین کبری‌ :


✅بر پایه‌ آموزه‌های نجم‌الدین‌ راه‌ سیر، راهی دراز است‌ و مشکلاتی فراوان‌ در مسیر آن‌ در انتظار رهرو است‌، اما چنانکه‌ گفته‌ شد، سیر نه‌ غایت‌ کمال‌ برای انسان‌، که‌ حالتی انتقالی است‌ از غفلت‌ به‌ کمال‌ معرفت‌‌. عامه‌ مردم‌ را با تعلیمات‌ عارفی چون‌ نجم‌الدین‌ کبری کاری نیست‌ و آن‌ کس‌ که‌ در معرفت‌ به‌ مراتب‌ کمال‌ دست‌ یافته‌ نیز از سرچشمه‌ معرفت‌ بهره‌مند است‌ و نیازمند آموزش‌های سالکانه‌ نیست‌؛ پس‌ از همین‌ روست‌ که‌ نجم‌الدین‌ در تعلیم‌ خود، نمودن‌ راه‌ به‌ سیاران‌ را وجهه‌ همت‌ خود نهاده‌ است‌. سیار در مسیر پویش‌ خود در پی گشودن‌ بصیرت‌ و معرفت‌ به‌ حقایق‌ پس‌ از پشت‌ سر نهادن‌ دریافت‌هایش‌ میان‌ خواب‌ و بیداری، به‌ مرتبه‌ای نایل‌ خواهد آمد که‌ از آن‌ به‌ ”وجد و وجدان‌“ تعبیر شده‌ است‌. سپس‌ در گام‌ پسین‌، به‌ مشاهده‌ قدرت‌ نایل‌ آید و آنگاه‌ خود متصف‌ به‌ قدرت‌ گردد و پس‌ از تمامی این‌ مراحل‌، به‌ جایگاه‌ تکوین، ‌اشاره‌ به‌ کن‌ فیکون ،می رسد.

✅بر پایه‌ تعالیم‌ نجم‌الدین‌، ”سیار‌“ به‌ مقامی می رسد که‌ به‌ او گوید بایست‌، نه‌ گفتن‌ به‌ حرف‌ و صوت‌ که‌ از طریق‌ وصل‌ و فصل‌؛ وصل‌ سیار به‌ کنار عزت‌ وحدانی و انفصال‌ او از احکام‌ بشری است‌ و این‌ امری است‌ که‌ بشر را طاقت‌ آن‌ نیست‌، بلکه‌ زبان‌ نیز تاب‌ وصف‌ آن‌ را ندارد. پس‌ دریابد آنچه‌ را که‌ چشمی ندیده‌ و گوشی نشنیده‌ و بر قلب‌ بشری‌ خطور نکرده‌ است..

✅نجم‌الدین‌ در بخشی از گفتار خود، به‌ مراتب‌ عرفان‌ اشاره‌ کرده‌ و آن‌ را دارای سه‌ مرتبه‌ دانسته‌ است‌؛ آنجا که می گوید عرفان‌ دارای سه‌ درجه‌ است:

عرفان‌ عامه‌، عرفان‌ خاصه‌ و عرفان‌ خاصة الخاصه‌

عرفان‌ عامه‌ عبارت‌ از استدلال‌ به‌ آیات‌ ظاهری است‌ و عرفان‌ خاصه‌، استدلال‌ به‌ آیات‌ ظاهری و آیات‌ باطنی در غیب‌ و آن‌ عرفان‌ ایمان‌ و ایقان‌ است‌. اما عرفان‌ خاصة الخاصه‌، عبارت‌ است‌ از استدلال‌ به‌ نصب‌ کننده‌ آیات‌ بر آیات‌ و آن‌ عرفان‌ اتقان‌ است‌، پس‌ هر چیز با او شناخته‌ می‌شود، نه‌ آنکه‌ او با چیزی شناخته‌ گردد. ( فوائح الجمال‌، ۱۹۵).

✅نجم‌الدین‌ این‌ مراتب‌ را در موضعی دیگر چنین‌ تبیین‌ کرده‌ است‌ که سیار جز پروردگارش‌ را مشاهده‌ نمی‌کند. او در آغاز سبب‌ را می‌بیند و پس‌ مسبِّب‌ را، آنگاه‌ زمانی فرامی‌رسد که‌ سبب‌ و مسبب‌ را با یکدیگر مشاهده‌ می‌کند و سپس‌ به‌ مرتبه‌ای می‌رسد که‌ باقی را اختیار می‌کند و فانی را وامی‌گذارد، پس‌ جز مسبِّب‌ را نمی‌بیند و این‌ معنای سخن‌ برخی از مشایخ‌ است‌ که‌ ”خدای را پس‌ از هر چیز دیدم‌، سپس‌ او را با هر چیز رؤیت‌ کردم‌ و در مرحله‌ای پسین‌، او را پیش‌ از هر چیز دیدم‌“

✅نجم‌الدین‌ معرفت‌ حقیقی را همراه‌ با وقوف‌ می‌بیند و آن‌ کس‌ را که‌ در حال‌ سیر و پویش‌ باشد، معرفتش‌ را با گونه‌ای از تحیر همراه‌ می‌شمارد. بر این‌ پایه‌ است‌ که‌ در دیدگاه او عارف،‌ واقف‌ است‌ و آن‌ متحیر است‌ که‌ سیر می‌کند؛ بلکه‌ عارف‌ مطلق‌ خداست‌ و جز او همه‌ متعارف اند (فوائح الجمال‌، ۱۷۹)، یعنی سعی در معرفت‌ دارند. وی سپس‌ سخن‌ را چنین‌ پی می‌گیرد که‌ برای انسان‌، پویش‌ معرفت‌ امری پایان‌ ناپذیر است‌ و مقامات‌ عرفان‌، هرچه‌ باشد فرای آن‌ نیز مقامی هست‌. او در این‌ باره‌ می‌گوید مقامی نیست‌ که‌ بدان‌ توان‌ رسید، مگر آنکه‌ فرای آن‌ مقامی والاتر باشد و این‌ میدانی گشاده‌ است‌ که‌ به‌ حد آن‌ نتوان‌ رسید، مگر پس‌ از هلاک‌ و بازگشت‌ به‌ سوی او، و هلاک‌ را نتوان‌ درک‌ کرد، مگر پس‌ از دررسیدن‌ به‌ هولی عظیم‌ و آن‌ بذل‌ روح‌ است‌، همان‌ گونه‌ که‌ حسین‌حلاج‌ با گفتار خود ”انا الحق‌“ چنان‌ کرد.

✅در اصطلاحات نجم الدین، وقوف پس از علم و معرفت، مرتبه ای برتر از دانایی است؛

به همین دلیل است که وی در سخن از التزام به سه امر شریعت وطریقت و حقیقت، نوع دانایی بر شریعت را "علم"، بر طریقت را "معرفت"و بر حقیقت را "وقوف"خوانده است. در مورد اخیر وی تعبیر بصیرت را نیز به کار برده و در وصف پیر صالح چنین آورده که:

چون‌ مرید را در شریعت‌ اشکالی افتد، پیر به‌ علم‌ خویش‌ بیان‌ کند. و چون‌ در طریقت‌ واقعه‌ای روی نماید به‌ معرفت‌ روشن‌ کند، و چون در حقیقت‌ سری پیدا شود، به‌ بصیرت خویش‌ سر آن‌ باز نماید ( آداب الصوفیة، ۲۷).


ادامه دارد...
@pirbipiraye


💠غیبت‌ و سیر از نگاه پیرولی تراش:


✅ یکی از اصطلاحات‌ پرکاربرد در تعالیم‌ نجم‌الدین‌ کبری که‌ مستقیما با مبحث‌ معرفت‌شناسی ارتباط دارد، اصطلاح‌ “غیبت‌“ یا ”غایب‌ شدن‌“ است‌ .


✅غیبت‌ که‌ در زبان‌ صوفیه‌ گاه‌ در مقابل‌ یقظه‌ یا بیداری به‌ کار گرفته‌ و گاه‌ در برابر حضور قرار گرفته‌ است‌، طبق‌ تعریفی که‌ از کلام‌ خود نجم‌الدین‌ برمی‌آید، حالتی است‌ برای انسان‌ که‌ در آن‌ از ”وجود“ خود غایب‌ می‌گردد. وجود در اینجا به‌ معنای مصطلح‌ نزد نجم‌الدین‌ به‌ کار رفته‌ و آن‌ ساحتی ظلمانی از ساحات‌ وجودی انسان‌ است‌ که‌ تنها راه‌ گشوده‌ شدن‌ بصیرت‌، کاستن‌ یا دور ساختن‌ چیزی از وجود است‌.

✅بر اساس‌ آنچه‌ از کاربردهای اصطلاح‌ در زبان‌ نجم‌الدین‌ استنباط می‌گردد، غیبت‌ حالتی است‌ برخاسته‌ از تصفیه‌ وجود که‌ گاه‌ انسان‌ سالک‌ را دست‌ می‌دهد و او را قادر می‌سازد تا برخی از حقایق‌ پنهان‌ عالم‌ را مشاهده‌ نماید؛ این‌ حالت‌ گذراست‌ و به‌ زودی سالک‌ به‌ حالت‌ بیداری یا حضور بازخواهد گشت‌ و تنها توشه‌ او از این‌ غیبت‌، دانایی حاصل‌ از مشاهداتش‌ در آن‌ حالت‌ است‌.

✅نجم‌الدین‌ در جای جای نوشته‌های خود، بارها به‌ نقل‌ خاطراتی از مشاهدات‌ عرفانی خود پرداخته‌ و در بسیاری از این‌ حکایات‌، نقل‌ خود را با این‌ تعبیر آغاز کرده‌ است‌ که‌ روزی "مرا غیبتی دست‌ داد و …" ( غِبتُ و …)

✅ در رده‌بندی گونه‌های شهادت‌ و دانایی نسبت‌ به‌ حقایق‌ است‌ که‌ نجم‌الدین‌ کبری به‌ سه‌ مرتبه‌ از غیبت‌ اشاره‌ کرده‌ است‌؛

🔺 مرتبه‌ نخست‌ حالت‌ خواب‌ است‌ که‌ برای عامه‌ مردم‌ دست‌ یافتنی است‌ و بسیاری از کسان‌، در حال‌ خواب‌ به‌ غیبت‌ دست‌ می‌یابند و ممکن‌ است‌ بر برخی حقایق‌ آگاهی یابند.

🔺مرتبه‌ والاتر، از آن‌ اهل‌ سیر است‌ که‌ در آن‌، غیبت‌ در حالتی میان‌ خواب‌ و بیداری رخ‌ می‌دهد و امکان‌ شهادت‌ فراهم‌ می‌آید.

🔺 والاترین‌ مرتبه‌، شهادت‌ حقیقی است‌ که‌ برای برترین‌ انسان‌هاست‌.

انسان‌ اهل‌ سیر یا به‌ تعبیر دیگر اهل‌ مجاهدت‌ برای گشودن‌ بصیرت‌ که‌ نجم‌الدین‌ کبری با اصطلاحی ابتکاری او را ”سیـّار“ نامیده است‌، انسانی است‌ که‌ راهی فرای راه‌ عامه‌ مردم‌ برای دستیابی به‌ معرفت‌ می‌جوید و حاضر است‌ در این‌ مسیر، رنج‌ مجاهدت‌ را بر خویش‌ پذیرا باشد. سیـّار اصطلاحی است‌ که‌ در نخستین‌ برخورد و با الهام‌ از معنای لغوی، معنای گردشگر را به‌ ذهن‌ متبادر می‌سازد و از آن‌ حرکت‌ و پویایی دریافت‌ می‌شود، اما فرای این‌ حرکت‌ و پویایی، معنایی دیگر نیز در اصطلاح‌ نجم‌الدین‌ کبری نهفته‌ است‌ که‌ سیر و سیار را با مبحث‌ معرفت‌ و دانایی پیوند می‌دهد.

✅ راز این‌ پیوند افزون‌ بر اشارات‌ متعدد، در تعبیری صریح‌ از شیخ نهفته‌ است‌ که‌ در آن‌، تعبیر ”غافل‌“ را به‌ عنوان‌ متضاد ”سیار“ به‌ کار گرفته‌ است‌ ( فوائح الجمال‌، ۲۴۴). این‌ گونه‌ است‌ که‌ معنای سیر در برابر معنای غفلت‌ قرار می‌گیرد و ارتباط سیر و سیار با معرفت‌ آشکار می‌گردد.


ادامه دارد👇👇
@pirbipiraye




💠نظریه نورها و رنگ ها شیخ ولی تراش:


✅آن­چه که درنظر پیر ولی تراش اهمیّت ویژه­ ای دارد تربیت و مجاهده ­ای است که با ریاضت و آن­هم در خلوت صورت می ­پذیرد، این خلوت باید به امر شیخ و تحت مراقبت کامل او باشد و نه به خودی خود که به میل و هوای خود به خلوت رفتن صد البتّه که حاصل بایسته ­ای ندارد. در پرتو این خلوت ­نشینی است که اگر با نظارت شیخ و با شرایط کامل خلوت نشینی صورت گیرد شخص خلوت ­نشین که سالک راه الی ­الله است به طور روشن رنگ­ها و انواری را مشاهده می­کند و به تناسب حالات روحی و درجات معنوی خود به یکی از این رنگ­ها نزدیک می­شود، البته بدیهی است که این رنگ­ها که به مشاهده ­ی سالک می ­آید با رشد معنوی سالک و ارتقای باطنی او تغییر کرده و به رنگ­ها و نورهای دیگری تبدیل می­شود.

✅شیخ نجم ­الدّین می فرماید:

«و هرگاه در برابر خود، فضای بی­نهایت و سرزمین فراخی را مشاهده کردی و هوای صاف و با طراوتی را بر فراز آن دیدی و تا جایی که امکان دید برای تو میسّر است رنگ­های مختلفی را از قبیل سبز و قرمز و زرد و کبود دیدار نمودی باید بدانی که گذرگاه تو از آن هوا و برخورد تو با آن رنگ­ها حاکی از رنگ­های احوال است. بدین توضیح که رنگ سبز نشانی از حیات دل است و رنگ آتش در صورتی که بیرون از کدورت بود و صاف و پاک باشد نشانی از حیات همّت است و همّت همان قدرت است و اگر در آن حال رنگ کدری را به مشاهده­ٔ خود درآوردی باید بدانی که آن رنگ نشانی از آتش شدّت و ناراحتی است و دلیل برآن است که سالک سایر بر اثر مجاهده با نفس و شیطان به رنج و زحمت گرفتار شده است. و رنگ کبود رنگ حیات نفس و رنگ زرد نشانی از ضعف و ناتوانی است ،هرگاه اتّحادی در رنگ­ها مشاهده شود دلیل بر آن است که حال سالک رو به استقامت و جمعیّت گذارده و هرگاه رنگها اجتماع کرده و در یک حال اختلاطی برای آن­ها دست داده است این حال حال تلوین است و اینک هرگاه رنگ سبز استمرار و استقامت داشته باشد دلیل بر تمکین خواهد بود.و رنگ سبز آخرین رنگی است که باقی می­ماند و از برکت همین رنگ است که ترقّی­ ها برای سالک به وجود می­آید و برق­ های درخشان باطنی جهان باطن او را منوّر می­سازد. در عین حال رنگ سبز هم بیرون از صفا و کدورت نبوده چنان­که هرگاه تیرگی ­هایی بر وجود عاریتی چیره شد کدورت آن ظاهر خواهد شد"

✅به زعم نجم­ الدّین اوّلین نوری که به هنگام تجلّی برای سالکِ سایر رخ می­نماید و درخشیدن می­گیرد«نور عزّت» است. این انوار از بالای سر سالک شروع به درخشیدن می­کند و از آن­جا که این اوّلین تجلّی نورانی سالک است سالک را به تحیّر می ­برد و متزلزل و وحشت­زده می­سازد، نتیجه­ٔ آن نیز به خوبی پیداست حالتی چون قبض بر سالک مستولی می­شود و از انبساطش کاسته می­گردد و در بیش­تر مواقع در چنین حالتی به واسطه­ وزن تجربه و شدّت حادثه، خاشعانه سر به سجده می­گذارد. این عمل باعث می­شود که از چاه نفس بیرون بیاید و از ظلمتی که شیطان و نفس برای او تدارک دیده ­اند خارج شود.
این حال گاه با امدادهایی از سوی ملائکه نیز همراه است چه، سالکی که به این حدّ از تجلّی راه یافته است و انوار عزّت را به تجربـه نشستـه می­تواند با ملائکه­ ای که وجودشان نورانی است مرتبط باشد و از وجودشان حظّ و بهره­ٔ لازم را بگیرد.

✅هم­چنان که ظهور نور برای سالک نوپا به آسانی به دسـت نـمی ­آید تجلّی رنگ نیز به سختی به سالک روی می­نماید. رنگ حیات و رنگ عقل که رنگ­هایی شفّافند در پرتو مجاهده و ریاضت پیروزمندانه سالک به دست می­آید و البتّه حصول آن شدنی است امّا نگهداری آن به مراتب سخت­تر از پدیداری آن است. ظهور این رنگ­ها با تحقّق عینی صدق و اخلاص صورت می­گیرد. این رنگها سبب سنگینی و وقار در سالک شده و او را متین و محکم می­کند. در این حال که سالک به استقامت رسیده باشد. به قول نجم ­الدّین کبری در طول مدّت اخلاص و ظهور رنگ عقل و حیات عقل کبیر به گونه­ ای رنگ بزرگ سرخ رخ می­نماید به گونه­ ای که نوری سرخ بر روی لوحی سیاه نقش بسته شده باشد. این عقل کبیر که بدین رنگ حاصل می­شود به واسطه­ سنگینی و وزنی که دارد سبب می­شود که سالک به ضعف بگراید و در خود تزلزلی احساس کند و از لحاظ خاطر متغیّر و متشتّت باشد. این نیز از بدیهیّات است که هرگاه ناتوانی قدرتِ فوق توان خود را به نظاره بنشیند.این انوار گاه در حال صعودند و گاه در حال نزول، به واسطه­ ی این­که برخی از قلب متصاعد می­شوند و برخی از عرش، آن­چه که عرشی است سیر نزولی و آن­چه که قلبی است سیر عروجی دارد. و این دو البتّه گاه موانعی هم دارند و عمده ­ترین مانع و حجاب ارتباط این­دو وجود آدمی است که تا این وجود برنخیزد تماس عرش و قلب ناممکن است. لذا شیخ می­فرماید:

" انوار مختلفند چنان­که پاره­ ای از آن­ها در حال صعود و برخی در حال نزولند. بنابراین انوار صاعده انوار قلبیه ­اند وانوار نازله عرشیه اند"

ادامه دارد👇👇
@pirbipiraye


💠آرامگاه ملکوتی پیر ولی تراش

@pirbipiraye


⚛القاب و کنیه شیخ نجم الدین کبرى‏:


✅ابو الجناب‏:

نجم الدین که براى آموختن علم حدیث وطن را ترک فرموده مدتى در همدان و اسکندریه نزد بزرگان و اساتید علم حدیث تلمذ نمود و محدثى عظیم الشأن گردید شبى به هنگام مراجعت در عالم باطن مفتخر به زیارت جمال حضرت رسول اللّه اکرم (ص) گردید و مشرف به شرافت صحبت حضرتش شد از آن بزرگوار استدعاى‏ لقبى نمود افتخار دادند مفتخرش فرمودند به لقب ابو الجناب‏ مقصود از این کنیه با عظمت اینست که شیخ نجم الدین از ما سوى اللّه اجتناب شدید نموده است.

✅ابو حارث‏:

در شرح مقامات حضرت شیخ نجم الدین کبرى مذکور است که وقتى حضرت شیخ در بیابانى ذکرگویان رفته ‏اند ناگاه ذکر بر او مستولى شده مغلوب ذکر گشته و از غلبات و عظمت حضور مذکور و صدمات کلى مست شده و چرخ می ‏زده ذکر می گفته اتفاقا چاهى در راه بود شیخ در آن چاه افتاده ‏اند، حق جل و علاء چند شیر را فرستاده بر سر آن چاه آمدند و دست در پاى یکدیگر زده‏ اند و یکى پاى را فروگذاشته سوى شیخ و حق تعالى خطاب فرموده که یا ابا الحارث دست در پاى شیر زن و از چاه هستى یوسف‏ وار بیرون آى که درویشان در مصر معنى مشتاق جمال تو هستند ، شیخ دست اخلاص به رشته‏ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ‏ زده ظاهر به دستیارى پاى شیر از پستى چاه اضلال به اوج اقبال برآمده ‏اند پس بکلى ظاهر و باطنش ازحضیض خاک به ذروه افلاک رسیده بر دریاى قدم قطره وجودش پیوست و از خود محو گشت و چون اعتصام به قرآن و حدیث کرد از بلاى این طوفان خلاصى یافت و در قرب سیر فى اللّه اختصاص یافته و ملقب به ابى حارث شد.

✅نجم الدین‏:

پس از دیدار بیست و پنج تن پیر طریقت به خانقاه شیخ ابراهیم رفت هفت سال تمام چون فرزندى خلف خدمت شیخ کرده روزى شیخ وضو می ساخت احمد (نجم الدین کبرى) ظرف آورد شیخ به شستن پایش آغاز کرد احمد آب روى پایش بریخت، ناگهان شیخ حس کرد که عشق به احمد روى آورده دستور داد آبى را که با آن وضو ساخته است برگیرد و بنوشد احمد آب را نوشید و علم حال و علم قال بر او گشوده گشت در دم شیخ به او لقب نجم الدین داد.

✅نجم کبرى‏:

چون نجم الدین داراى علو همت و فراست بوده است او را نجم کبرى (ستاره بزرگان) لقب داده‏ اند و برخى بر آن عقیده‏ اند این لقب را شیخ الورى اسماعیل قصرى به ایشان داده است‏.

✅شیخ ولى ‏تراش‏ :

نجم الدین با یک نگاه آتش به جانها می ‏زد سوزى در دلها می ‏نهاد که درمانى جز وصال نداشت آن‏قدر در آتش نگاه پرفروغ او می ‏سوخت تا خاکستر خودى را بر سر کوى قرب به باد داده، خلعت تشرف به کعبه وصالش می پوشید.

💕 نجم الدین را "ولی ‏تراش" خواندند چون در غلبات وجد نظر مبارکش به هر که می ‏افتادى نه تنها آتش به جانش می زد بلکه او را به مرتبه ولایت مى رساند‏.

چنانچه گفته اند بازرگانى به قصد تفریح به خانقاه شیخ راه یافت در آن لحظه شیخ را حالتى قوى بود نظرش بر آن بازرگان افتاد و او را به مرتبه ولایت رساند شیخ از او پرسید در کدام مملکت زندگى مى‏ کنى؟ گفت فلان جا، شیخ وى را اجازه ارشاد نوشت تا در وطن خویش مردم را ارشاد کند.

✅شیخ جهان‏:

رضى الدین على لالا در ایام سیر و سلوک که به شیراز می ‏رسد و به نزد شیخ شطاح روزبهان بقلى شیرازى می رود تا دست ارادت به او دهد و تحت تعلیم و تربیتش قرار گیرد، روزبهان بقلى شیرازى به رضى الدین على لالا می فرماید اى کاش حوالت و تربیت و گشایش تو به ما بودى حوالت تو با شیخ جهان نجم الدین کبرى است‏.

✅شیخ کبرى‏ :

حافظ حسین کربلائى بابا فرجى که از مشاهیر طریقه کمیلى‏ کبروى عبد اللهى می باشد شیخ نجم الدین کبرى را با عنوان شیخ کبرى یاد کرده است‏.

✅شیخ عالم‏:

رضى الدین على لالا قبل از تشرف به حضور شیخ نجم الدین کبرى شبى در رؤیا دیده بود که پیر طریق ه‏اى نردبانى نهاده از زمین تا به عرش و دست مردم را می گرفت و بدان نردبان بالا می ‏برد و به عرش می رساند می ‏پرسد این چه کسى است؟ می ‏گویند شیخ عالم نجم الدین کبرى است که به این طریق خلق را به حضرت عزت عز شأنه می ‏رساند.

ادامه دارد👇👇
@pirbipiraye


⚛پیران شیخ نجم الدین کبری :

شیخ نجم الدین کبری ،شاگرد چهار استاد برجسته تاریخ عرفان بوده چنانکه خود در این زمینه مى‏ فرماید:

"گشایش بخشایش مرا از خدمت چهار کس بود".

✳️اول: شیخ روزبهان وزان مصرى‏ که اصل وى از کازرون‏ فارس بود و در مصر مى ‏بود.

✳️دوم: شیخ بابا فرج تبریزى که از مجذوبان و محبوبان حق بود.

✳️سوم: شیخ عمار یاسر بدلیسى

✳️چهارم: شیخ اسماعیل قصرى قدس الله تعالى ارواحهم‏

و در جملاتى کوتاه نحوه بهره ‏گیرى و ارتباط خود را با پیران طریقت خویش بیان داشته فرموده است:

"علم طریقت را از روزبهان وزان مصرى و عشق را از قاضى امام بن العصرون دمشقى و علم خلوت و عزلت را از شیخ عمار یاسر و خرقه از شیخ اسماعیل قصرى‏ گرفته ام "

⚛خرقه ارشاد نجم الدین کبرى‏:


✅نجم الدین کبرى در اجازه رضى الدین على لالا سیف الدین باخرزى‏ سعد الدین حموى‏ مرقوم داشته:

"خرقه پوشیدم از شیخ‏ و سید خود شیخ الورى اسماعیل بن حسن بن عبد اللّه قصرى و او خرقه پوشیده است از شیخ محمد بن مانکیل و او از داود بن محمد معروف به خادم الفقراء و او از شیخ ابى العباس بن ادریس و او از شیخ ابو القاسم بن رمضان و او از ابى یعقوب طبرى و او از ابى عبد اللّه بن عثمان و او از ابى یعقوب نهرجورى و او از ابو یعقوب سوسى و او از عبد الواحد بن زید و او در علم شاگرد حسن بصرى بود و خرقه پوشیده از کمیل بن زیاد و حسن بصرى در علم شاگرد على ابن ابى طالب علیه السلام و کمیل بن زیاد خرقه پوشیده است از على بن ابى طالب علیه السلام و او از حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلم"

⚛مشایخ ذکر شیخ نجم الدین کبرى‏:

شیوخ طریقت براى ارتقاء سالک به مقامات عالى معنوى و رفع موانع راه سلوک و توجه مدام داشتن به حضرت ربوبیت، طالبان راه را تلقین ذکر می نمایند و گاهى به شیوخ کامل مکمل که تربیت طالبان و دستگیرى عاشقان به آنان تفویض شده است اذکار و اورادى را مرحمت فرموده تا به شیفتگان بی قرار تلقین نمایند، این اذکار و اوراد معنعن به ساحت قدس ولایت حضرت مرتضوى علیه السلام می ‏رسد که مشایخ آن را شیوخ تلقین ذکر مى‏ گویند.

✅عارف نامى قرن هشتم هجرى جناب سید حیدر آملى شجره تلقین ذکر خویش را به شیخ نجم الدین کبرى می ‏رساند سپس مرقوم می ‏فرماید:

او از شیخ اسماعیل قصرى و او از شیخ محمد بن مانکیل و او از شیخ داود بن محمد خادم الفقراء و او از ابو العباس بن ادریس و او از ابو القاسم بن رمضان و او از ابو یعقوب طبرسى‏ واو از ابو عبد الله بن عثمان و او از ابو یعقوب نهرجورى و او از ابو یعقوب سوسى و او از عبد الواحد بن زید و او از کمیل بن زیاد نخعى که‏ خداوند از او و از همگى راضى باد و او از امیر المؤمنین على علیه السلام و او از رسول الله صلى الله علیه و آله و او از جبرئیل امین وحى علیه السلام و او از رب العزه سبحانه و تعالى تلقین یافت‏.

⚛شیخ رضى الدین على لالا و شیخ مجد الدین بغدادى و شیخ سیف الدین باخرزى و شیخ سعد الدین حموى و شیخ جمال الدین گیلى عین الزمان و شیخ بهاء الدین محمد ملقب به سلطان العلماء بابا کمال جندى و شیخ نجم الدین رازى‏ و شیخ فرید الدین عطار نیشابورى‏ و کاملانى چون شیخ شهاب الدین ابو حفص سهروردى‏ و شیخ محمد خلوتى‏ ، خرقه خلافت و ارشاد از دست شیخ نجم الدین کبرى پوشیده‏ اند.

ادامه دارد👇👇
@pirbipiraye


🕌آرامگاه شیخ نجم الدین کبری
(پیر ولی تراش)
شمال ترکمنستان
@pirbipiraye

Показано 20 последних публикаций.

960

подписчиков
Статистика канала