Anhedonia..


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


« تَفریقِ فَریبِ جمع،مِنها از مَنها »
می‌نویسم، چون فانی هستم.

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram










در اعصاب کلماتم دردی میپیچد که در زبان مرگ به آن می‌گویند بیگانگی.


نمی‌دانم کجا هستم. دعوت نشده‌ام. اتفاقی اینجایم. هیچ‌کس را نمی‌شناسم. چه مراسمی است؟ لبخند بزنم یا محزون باشم؟ دعوت نشده‌ام، نامی ندارم، ”شما... ببخشید! جزو مدعوین نیستید، اینجا چکار می‌کنید؟” جوابی ندارم، هیچ‌وقت جوابی نداشتم. بیست‌ودو سال است که دنبال راه خروجم. دارد می‌شود بیست.و‌سه سال.

این تعلل شوم است و دراز، توجیهی ندارد.


برای لحظه‌ای کوتاه، شاید به کوتاهی پلک‌زدن، دیدم که سایه‌ام تمام تاریکی اتاق را درون خودش کشید و کاملا از محیط اطرافش جدا شد.
برای لحظه‌ای، دیدم که دو چشم قرمز دارد و با لبخندی کریه به من زل زده..


امین، چه‌طوری کوکا!؟
دلوم سیِت تنگه..🍻






..🍻


بعضی وقت‌ها آرزو می‌کردم،
توی کشوری به دنیا میومدم
که نه تاریخی غنی می‌داشت
و نه منابع غنی..
صبح‌ها دوتا گوسفند برمی‌داشتم، می‌بردم کوه‌و‌کمر و غروبا برمی‌گشتم..


«و از خودم می‌پرسم: رویاهایت کجا هستند؟ و سرم را تکان می‌دهم و زمزمه می‌کنم:
سال‌های زندگی چگونه گذشته‌اند؟ و دوباره از خودم می‌پرسم: تو با سال‌های سپری‌شده زندگی‌ات چه کرده‌ای؟ بهترین لحظات زندگی را کجا دفن کرده‌ای؟
آیا تو واقعا "زندگی" کرده‌ای؟»


- شب‌های روشن
- داستایفسکی








یا علییی...




من جَلد تو هستم، بر بام تو هستم.
تو شمس منی. من، خورشید پرستم.
مغرب همه اندوه، اندوه غروب‌ات.
ای قبله‌ی مشرق، ثنا گوی تو هستم.
ای نای گلویت، همچون نی‌ داوود.
حکم آنچه تو گویی، من لال تو هستم.
حیرانِ تو گردد، آن‌کس که بدیدت.
آن دم چو برفتی، صد بار شهیدت.
ای از سر لطفش، خوش در تو دمیده.
هر دم که تو خواندیم، انگار نه انگار.
ای سُرمه کشیده، روز و‌ شب ما را.
ای سر ببریده، نشناخته ما را.
پایان بده جانا، این آمد و شد را.
راحت کن و بستان، این خوف و رجا را.

|مولانا|

Показано 20 последних публикаций.

22

подписчиков
Статистика канала