یه دریا قلبِ آبی.


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


در میان امواجِ دریایی انبوه از قلب آبی...💙
https://t.me/BiChatBot?start=sc-791996-R8QQUWV

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


الان باید کیف وسایلمُ فلاسک هاتچاکلتمُ برمیداشتم میومدم دنبالت .
سوار ماشین میشدیم میرفتیم.انقدر پیش میرفتیم که یهو به خودمون میومدیم میدیدم عه؟ما کجاییم؟دوتایی میزدیم زیر خنده و میرفتیم تو چمن های کوهپایه مینشستیم تو برام کتاب میخوندی و هاتچاکلتای داغمون رو تو اون هوای یخی میخوردیم
انقدر محو چهرت میشدم که متوجه داستان نمیشدم مثل همیشه میگفتم" چی؟"
همینطور که سرت روی کتاب بود یه نگاه زیر چشمی بهم مینداختی یه مکث میکردی یکی ازون لبخند ملیحا میزدی و دوباره برام تکرار میکردی..
انقدر حواسمون به جهان اطراف نباشه که هوا تاریک بشه ستاره ها نمایان بشن..
بریم رو پاترولمون بخوابیم، ستاره هارو بشماریم ، برای هرکدوم یه اسم و داستان بسازیم..
اخر شب هم برگردیم خونه و با مرور خاطرات امروزمون خوابمون ببره...


یکی بره آلند بشه ۵۰۰🥺


آلند؛ dan repost
گلبم شکست💔


༄𝙀𝙢𝙥𝙩𝙮𝙍𝙤𝙖𝙙- dan repost
ی تب بریم زیاد شیم:>💙
فور کنید تا پست مورد علاقم ازتونو فور کنم اینجا-
یه سر به چنلم بزنین
@itsTheEmptyRoad


🥺💙مهربونممم


Serendipity dan repost
شما بودین عاشقش نمیشدین ؟ 🦋💙




•ضِمآد• dan repost
#حمایتی🎁
روز یکشنبه❤️‍🔥

این پیام رو فوروارد کنید توی چنل هاتون و حتما توی بات چنل •ضِمآد• بگید چون ناشناس چک‌ نمیکنم بعد با افتخار پست مورد علاقم از چنلتون رو اینجا میذارم☘

پ.ن: تا جایی که تلگرامم اجازه بده جوین چنلایی که ادمینشون اینجا جوین هستن هم میشم.

جوین چنلم🦋
@zemadd


سرندیپیتی آبی خوش اومدی به سرزمینم.💙


Serendipity dan repost
چالش 🌌
این پست رو فوروارد کنید کانال‌هاتون تا منم یه تصویر از سحابی های کهکشان که به نظرم شبیه به کانال شماست رو بهتون هدیه بدم. به نظر یه آدم فضایی بنفش اعتماد کنید ؛)
پ.ن: سحابی های کهکشانی فضای میان‌ستاره‌ای و غبار‌آلود خیلی قشنگن که باعث میشن ستاره‌ها متولد بشن. مثل تو ادمین قشنگ ستاره‌ای 🌟




اینو وقتی کاراتونو انجام دادین و دارین خستگی در میکنید بزارید و با یه نوشیدنی خنک ریلکس کنین.


تا تجربه یکیو تجربه نکنیم، تصور چرا اما درک نخواهیم کرد.


چایی داغ را در دست گرفته بود ،
زل زده بود به پرز های معلق در پرتو خورشید.
در دقت به حرکاتِ پرز ها به فکری فرو رفته بود
فکری که به او فرصت دریافت پلک زدن را نمیداد.


خودمون هستیما
ولی من بدترین شبهامو تنها گذروندم.
تنهایی بغض کردم ،گریه کردم، ترسیدم، حالم بد شد، تنهایی برای خودم قرص آوردم، دمنوش درست کردم، به خودم دلداری دادم،تنهایی داد زدم،شکستم، خراب کردم، خوردم زمین
هیچکس دستمو نگرفت، و همین تنها بودنه همین دستی که نبود بگیرتم باعث شد بتونم یک منِ استوار رو بسازم.


"هزار و یک شبِ آبی"
شب شتابان به سویِمان آمد.
خود به تنهایی سطلی لبریز از رنگ سیاه را روبه آسمان ریخت...
نگاهی به زمینِ تاریک انداخت و لبخند ملیحی در چهره اش نمایان شد ؛
آدمها را دید،
عده ای از آنان سر در غم تنهایی فرو برده و عده ای نیز خنده شان تا آن بالا میرفت.
شب مردی مغرور اما مهربان بود مردی خشمگین اما اَمن.
شب چشمانش را ریز کرد ، نگاهی صبورانه به خورشید در آن دور دست ها انداخت.
سپس لوستر زیبای سقف آسمان را روشن کرد ماه نور بزرگی از آن بود که بیش از ستارگان به چشم میخورد.
ستارگان چشمک زنان مطرب بودن خود را جار میزدند.
نور ملایم مهتاب به زمین رسید.
زمین خندید.
دختری عاشق ماه شد .
معشوقان در کویر خشک و تاریک به شمردن ستاره ها مشغول بودند.
باز هم خنده عده ای بیش از پیش به گوش شب رسید و آن عدهٔ غمگین با دیدن ماه گاه یاد فردی رفته می افتادند.
شب روی صندلی راکی سیاهش نشست،
در حالی که به ساعت جیبی اش خیره شده بود شروع به گفتنِ داستانی کرد
داستانِ مثلثِ ماه و خورشیدو ستاره.

ادامه داره...


محسورِ طلوعِ نارنجی موهایت
و جنگلِ سبزِ چشمانت.


این عکسارو دقیقا یک سال پیش از کتاب شاملو گرفتم یادمه اون موقع دو دور کتابشو خوندم، دلم میخواد برای بار سوم بخونمش.
و بعد هم شاید برای بار چهارم...


کاش میشد جا فکری بخرم وقتایی که دوست ندارم فکر کنم فکرمو بزارم اونجا درشو ببندم.


طوری که نگار 💙مهربونه:))

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

31

obunachilar
Kanal statistikasi