֎ نوشتار پارهپاره [قسمت اول]
پارهنویسی صورتی از نوشتار کوتاه است که در چند دههی اخیر با اقبال ویژهای مواجه شده. نویسندگان، نظریهپردازان و دانشگاهیان در کتابها و مقالات خود کوشیدهاند جنبههای گوناگون این صورت را بکاوند و به جستجوی تاریخچه و مبانیِ آن در فرهنگ غرب برآیند. از رهگذر این کاوش، آنها هم روشهای مختلف پارهنویسی (به عبارت دقیقتر: پارهپارهشدن متن) را بررسیدهاند و هم تفاوت پاره2 را با صُور مشابه آن یعنی کلمات قصار3 و امثال و حکم4. پاره به سبب خصلت نفیکنندهی خود به راحتی تعریفپذیر نیست و شاید به همین سبب باشد که بلانشو در نوشتار مصیبت میگوید: «نوشتار پارهپاره […] به نظریه ارجاع ندارد.» (بلانشو، ۱۹۸۰: ۹۸) از سویی، پاره بر فقدان و نافرجامی دلالت دارد، امری که این پرسش را به میان میآورد که چگونه ناتمامی و غیاب را میتوان به نظریه که بر امر معلوم و مشهود استوار است ربط داد و از آن یک ژانر ادبی پرداخت. از سوی دیگر، پاره را همواره میتوان کوتاهتر و مختصرتر کرد یا در مقابل وسعت بخشید. چنین امکانی که از نقصان ذاتیِ پاره ناشی میشود، میتواند دایرهی شمول آن را هر چه تنگتر یا بس گستردهتر کند، تا جایی که عدهای از منتقدان رمانهای حجیم مارسل پروست و روبرت موزیل را از زاویهی نوشتار پارهپاره تحلیل کردهاند. با این همه، شماری از صاحبنظران کوشیدهاند پاره را تعریف کنند، گرچه همانها اغلب بر دشواریِ این کار تأکید ورزیدهاند. معیار اصلی را شاید بتوان ضدیت پاره با زیباییشناسیِ متکی بر پیوستگی، تداوم و سلسلهمراتب دانست که در آن گسستگیِ نوشتار نوعی عهدشکنی در قبال خواننده محسوب میشود؛ از رهگذر این ضدیت، پاره تصویر منسجم و اطمینانبخشی را که سنت از اثر ارائه میدهد میآشوبد. ﴿کلیک کنید: متن کامل اینجاست﴾
نویسنده: ناصر نبوی ❖ نام ستون: حواشی
www.baru.wiki ❖ t.me/Baruwiki
پارهنویسی صورتی از نوشتار کوتاه است که در چند دههی اخیر با اقبال ویژهای مواجه شده. نویسندگان، نظریهپردازان و دانشگاهیان در کتابها و مقالات خود کوشیدهاند جنبههای گوناگون این صورت را بکاوند و به جستجوی تاریخچه و مبانیِ آن در فرهنگ غرب برآیند. از رهگذر این کاوش، آنها هم روشهای مختلف پارهنویسی (به عبارت دقیقتر: پارهپارهشدن متن) را بررسیدهاند و هم تفاوت پاره2 را با صُور مشابه آن یعنی کلمات قصار3 و امثال و حکم4. پاره به سبب خصلت نفیکنندهی خود به راحتی تعریفپذیر نیست و شاید به همین سبب باشد که بلانشو در نوشتار مصیبت میگوید: «نوشتار پارهپاره […] به نظریه ارجاع ندارد.» (بلانشو، ۱۹۸۰: ۹۸) از سویی، پاره بر فقدان و نافرجامی دلالت دارد، امری که این پرسش را به میان میآورد که چگونه ناتمامی و غیاب را میتوان به نظریه که بر امر معلوم و مشهود استوار است ربط داد و از آن یک ژانر ادبی پرداخت. از سوی دیگر، پاره را همواره میتوان کوتاهتر و مختصرتر کرد یا در مقابل وسعت بخشید. چنین امکانی که از نقصان ذاتیِ پاره ناشی میشود، میتواند دایرهی شمول آن را هر چه تنگتر یا بس گستردهتر کند، تا جایی که عدهای از منتقدان رمانهای حجیم مارسل پروست و روبرت موزیل را از زاویهی نوشتار پارهپاره تحلیل کردهاند. با این همه، شماری از صاحبنظران کوشیدهاند پاره را تعریف کنند، گرچه همانها اغلب بر دشواریِ این کار تأکید ورزیدهاند. معیار اصلی را شاید بتوان ضدیت پاره با زیباییشناسیِ متکی بر پیوستگی، تداوم و سلسلهمراتب دانست که در آن گسستگیِ نوشتار نوعی عهدشکنی در قبال خواننده محسوب میشود؛ از رهگذر این ضدیت، پاره تصویر منسجم و اطمینانبخشی را که سنت از اثر ارائه میدهد میآشوبد. ﴿کلیک کنید: متن کامل اینجاست﴾
نویسنده: ناصر نبوی ❖ نام ستون: حواشی
www.baru.wiki ❖ t.me/Baruwiki