֎ خانهی مازندران
خانه، به اسپانیایی
casa، کاسا، هممعنای «کلبه» است. کاسا، اسم است، و در زبان اسپانیایی مؤنث است. ما در فارسی مذکر و مؤنث نداریم، از اینرو مؤنث بودن کاسا، زایندگی آن را در خیالم زنده میکند. نمیدانم کاسا در اسپانیایی، در گذشته و امروز، کاربردهای گستردهتر دیگری، مثل «خانه» در فارسی، دارد یا نه.
نمیتوانم به «خانه» در فرهنگ فارسی فکر نکنم. این «خانهی مازندران» و آنچه در آن رخ میدهد، مازندران به مثابهی خانه را در شاهنامه به یادم میآورد:
ابا لشکر گشن و گرز گران
نکردند آهنگ مازندران
که آن خانهی دیو افسونگرست
طلسم است و ز بند جادو درست
مثل این که «خانهی مازندران» خانم خانس هم از این «افسون»» و «طلسم» بیبهره نمانده است. از طرف دیگر، «خانه»ی مازندران — با هرآنچه در آن رخ میدهد — خیال را به «پنهانخانهی غیبی» مولانا، در دیوان شمس، میبرد:
درآ در گلشن باقی، برآ بر بام، کان ساقی
ز «پنهانخانهی غیبی» پیام آورد مستان را
این «برآ بر بام»، شما را به یاد «از کاج بالا رفتیم» (مولوی) نمیاندازد؟
دیوار و درِ خانه شوریده و دیوانه
من بر سر دیوارم از بهر علامت را
آیا «خانه» با آنهمه پژواک رقصهای عتیق و آواز زنجرهها — که آنهم پژواک است — و سمکوبههای اسبهای خاطره در دشتها و پژواک آنها و صدای پسر… «شوریده و دیوانه» نشده؟ راوی «خانهی مازندران» هم چشم به راه یک «پیام» و «علامت» است؟ نگاهم به آخرین پلهی شعر (مولوی) است.
درون خانهی دلْ او ببیند
ستون اینجهان بیستون را
آیا کاج این شعر همان «ستون» اینجهان بیستون نیست؟
﴿کلیک کنید: متن کامل اینجاست﴾
نویسنده: ع. پاشایی ❖ نام ستون: خاموشانِ
گویا
www.baru.wiki ❖
t.me/Baruwiki