﮼اَفرا


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


افرا ؛ داستانی که هیچوقت نوشته نشد.
Hi @durov
This channel does not go against the law.And it has no pornographic and rough posts. please pay attention!

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


دوسِت دارم، هرسال، هرروز تا آخرین روز عمرم 3>


من رفتم از اینجا چون تو با من تنها تری.


خیلی وقتا به شدت دلم برای روزایی که باهم گذروندیم تنگ میشه، انقدر که به خودم میام میبینم ساعت هاست یجا نشستم و دارم بهت فکر میکنم و گونه هامم از اشک خیس شده.
احساساتی که به تو داشتم اونقدر خاص بودن که حس میکنم دیگه قرار نیست اون هارو تجربه کنم، انگار تو بهم زبونیو یاد دادی که فقط خودم و خودت بلد بودیم و الان با هیچکس نمیتونم با اون زبون حرف بزنم، نمیتونم هیچوقت با کسی اونقدر خوشحال باشم؛
وقتی به خاطره هایی که باهم داشتیم فکر میکنم چیزی جز حسرت برام نمیمونه، حسرت اینکه چرا قدر اون روز هارو بیشتر ندونستیم؟چرا سعی نکردیم اونها رو نگه داریم، چرا حتی برای برگردوندنش تلاش نکردیم؟
میدونی؛ بعضی وقتا نمیشه دوباره چیزیو درست کرد چون هیچی مثل قبل نمیشه، آدما دیگه اون آدم قبل نمیشن. ترجیح میدم تا ابد دلتنگت باشم اما این آدمی که الان بهش تبدیل شدیو نبینم.




این جمله ی "تو بیشتر از سنت می‌فهمی" به ظاهر جمله ی قشنگیه، اما پشتش پر از غم ‌و‌ درده! واقعیت اینه که اون آدم چیزایی رو تجربه کرده که نباید می‌کرده، کارایی کرده که نباید میکرده، چیزایی از آدما دیده که نباید می‌‌دیده.
این آدم قوی که الان بیشتر از سنش می‌فهمه، تو گذشته بیشتر از سنش هم برای حال خوب امروزش جنگیده.


- چی شده؟
+ هیچی.(من هنوز دوستت دارم).


اینو از من داشته باش هیچکی‌‌ ارزش اینو نداره که بعد رفتنش‌ نتونی دیگه از ته دل بخندی.


زمان میگذره، تو بزرگ میشی، میفهمی بالاخره یکی پیدا میشه که اونجوری که همیشه آرزوشو داشتی تورو بخواد.
میفهمی کسی هست که بتونی باهاش همه حسای خوبو تجربه کنی و از خندش بخندی، با ناراحتیش ناراحت بشی، با موفقیتش از ته دل خوشحال بشی و تنها خواسته‌ت حال خوبِ از ته دلش باشه.
برای من تو همونی. همونی که وقتی سر و کلش پیدا شد که فکر میکردم هیچکس نمیتونه دوستم داشته باشه، منم نمیتونم کسیو دوست داشته باشم.
بودنت گاهی انقدر خوشحالم میکنه که باورم نمیشه تو واقعی باشی، فکر میکنم اگه اون ساخته مغزم باشه چی؟ اگه یکهو صبح از خواب پاشم و ببینم اونم ی رویای طولانی بوده چی؟
میدونی؛ بعضی آدما هستن که انگار قبلا تو سرنوشتت بودن، انگار خدا میدونسته که قراره تو زندگیت باشن فقط وایساده وقتی بیارتش که تو فکر میکنی قرار نیست هیچوقت بیاد.
من نمیدونم عشق چیه، نمی‌دونم تجربش کردم یا نه. ولی میدونم قلبم و مغزم با یاد تو بیدار میشن و میخوابن. خیلیا هستن که میگن مگه میشه کسیو که ندیدی انقدر دوست داشته باشی؟ معلومه که میشه. عشق یچیز خاصه،پاکه، مقدسه. محدود به این مرزهایی که ما آدما براش تعیین کردیم نمیشه که.
دلم میخواد همیشه همینی که هستی بمونی، همین آدمی که با وجود تموم نقصایی که دارم بازم دوستم داره و مثل بقیه منو بخاطر چیزی که هستم سرزنش نمیکنه، همینی که خنده هاش باعث میشه منم از خنده قهقهه بزنم و با وجود سختی ها و مشکلاتی که داره بازم قلب مهربونشو کثیف نکرده. کاش میشد همیشه همینجوری بمونی قاصدکم.




فرق میکنه نرسی یا نذارن برسی.


قبلا هروقت کسی باهام سرد رفتار میکرد یا میخواست از زندگیم بره، خیلی ناراحت می‌شدم و سعی میکردم هرجور که میتونم نگهشون دارم.
اما دیدم انگار هرچقدر برای نگه داشتن بعضی آدما توی زندگیم تلاش میکنم، تنها تر میشم، دورمو پر میکنم از آدمایی که جسمشون کنارمه اما ذهنشون خیلی وقته جای دیگه ایه.
الان شاید آدمای کمتری تو زندگیم باشن اما حداقل میدونم که به خواست خودشون هستن و واقعین، برای تظاهر و خوب نشون دادن خودشون نموندن.
شاید تنها شده باشم، اما تنهاییمو ترجیح میدم به اینکه آدمای فیک دورم نگه دارم.


اشتباه اول من این بود که بهت اعتماد کردم.
اشتباه دومم این بود که عاشقت شدم.
اشتباه سومم این بود که فکر میکردم با تو خوشبخت میشم.
اشتباه بعدیم این بود که هربار بخشیدمت.
اشتباه هزارم من این بود که هیچوقت خودم رو از پنجره پرت نکردم بیرون.
هنوز هم دارم اشتباه میکنم که برات می‌نویسم.


I'M always tired but never of You🤍.


دوست داشتنت مثل هوای بهاری شیرین و خنکه،مثل توت فرنگی‌ کمیاب و قشنگ،مثل حسیه که موقع خوندن یه کتاب خوب داری، مثل وقتیه که نتیجه تلاشتو میگیری،مثل خوردن شیر کاکائو با پچ پچ،مثل خریدن چیزی که خیلی وقته منتظرشی،مثل دیدن ی دوست قدیمی، مثل بوی خاکِ بعد بارون،مثل آهنگای بی کلام، مثل نوازش های مادربزرگ،مثل گوجه سبز زیر کولر وسط تابستون،مثل حس تموم شدن امتحانا،مثل نوازش کردن ی بچه گربه،مثل بغل کردن کسی که دوسش داری.
دوست داشتنت هر حس خوبیه که وجود داره.




به خودم اومدم دیدم حتی تو خوابمم دنبالت میگردم؛ ببین چقدر دلم تنگه برات که به حرف زدن باهات تو خواب هم راضی میشم. تو چی؟ توهم انقدر یاد من میفتی؟اصلا یادت هست منی هم وجود داشتم روزی ،منی هم بودم که دوستش داشتی؟


حس من به تو اینجوریه که دلم ضعف میره براتا، حتی تصور گرفتن دستای کشیدت، نوازش کردن موهای نرمت، دیدن صورتت وقتی میخندی باعث میشه حالم خوب بشه؛
با اینکه باهات حرف نمیزنم اما انگار ی نسخه ازت تو ذهنم هست که هرجا میرم و هرکار میکنم برای اون میگم، انگار مغزم برای از بین بردن دلتنگیم ی تیکه از تورو برام نگه داشته. اما میدونی چیه؟ وقتی یاد همه وقتایی که برات غصه خوردم و نبودی، وقتی که می‌تونستی با ی پیامت حالمو خوب کنی نکردی، وقتی که میدونستی بهت نیاز دارم و کمکم نکردی میفتم با وجود همه علاقه و دلتنگی ای که نسبت بهت دارم دوباره عصبانی میشم، دوباره قلبم پر از ی نفرت تصنعی میشه. بیشتر از همیشه دلتنگتم اما نمیخوام دیگه باشی، نباید باشی.




Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
I was getting kinda used to being someone You loved.


باخودم فکر می‌کنم اگر انسان خواب نمی‌دید، خیلی زودتر از این‌ها از تنهایی می‌مُرد. همین که با فلانی در خواب هم ‌کلام می‌شوی، همین که می‌روی بر گوشه‌ای از اقیانوس قدم می‌زنی، گاه بال می‌زنی، گاه عشق می‌ورزی. همین که گاهی در خواب احساس می‌کنی زنده‌ای و می‌توانی لذت ببری..
- محمد مرکبیان

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

2 412

obunachilar
Kanal statistikasi