نشانه شناسی و تحلیل فیلم


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


مهدی سلطانی گردفرامرزی
این کانال جهت ارایه تحلیل های نشانه شناختی در حوزه سینما و سایر عرصه های رسانه و اجتماع تشکیل شده است.
ایمیل و ایدی جهت ارسال نظرات دوستان درباره مطالب و مقالات کانال: m.soltani55@gmail.com
@m_soltani55

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


چند روز بعد، پدر نفس به امیرعلی مراجعه می¬کند و از او می¬خواهد که دست از عشق دخترش بردارد و او را به امام حسین قسم می¬دهد. قسمی که امیرعلی را وامی¬دارد علیرغم عشق شدید خود، نفس را از خود براند. این رویدادها مقارن است با ایام عزاداری محرم. بانی برپایی هیئت عزاداری اما، استاد رضوی است که در جمع دانشجویان مدهبی می¬خواهد که بساط «تکیه» را راه بیندازند. استادی که هم تمام وقت در خدمت هدایت دانشجویان است و هم بانی برگزاری مراسم عزاداری دینی برای امام حسین(ع). این استاد، شخصیتی نادر و تک است و همین تک بودن یا اصطلاحاً «تکینگی» شخصیت است که پیوندهای گفتمانی سوژه و قدرت در این فیلم را مستحکم می¬کند. استاد رضوی، صحنه¬پرداز نمایشی است که در مناسبات گفتمانی امیرعلی و نفس و خاستگاه گفتمانی آنها رخ می¬دهد. چند سکانس آخر فیلم، مدام صحنه¬های عزاداری را نشان می¬دهد. صحنه¬هایی که در آن امیرعلی، مادرش و نفس حضور دارند. صحنه¬هایی که امیرعلی در آنها با پرهیزکاری تمام عیار می¬کوشد به احترام قسم امام حسین، از «نفس» دوری گزیند. یک شب اما اتفاق خاصی می¬افتد. پدر نفس از صفحه مانیتور ایفون خانه، مراسم عزاداری خیابانی را تماشا می¬کند و ناگهان تحولی در او رخ می¬دهد. فیلم در اینجا خیلی گره قدرتمندی برای نمایش تحول شخصیت ندارد. چه چیز موجب تحول در باورهای سکولار پدر نفس و چرخش او به سوی اندیشه دینی می¬شود؟ هیچ علت منطقی وجود ندارد. شاید طلب علت منطقی، خود خلاف منطق باشد. هدف فیلم، زیر سؤال بردن کلیت روابط منطقی است و همین جاست که سوژه¬های جدید انقلابی متولد می¬شوند. انقلابی در شخصیت پدر نفس رخ می¬دهد؛ به طوری که خود را به مراسم عزاداری می¬رساند و دست امیرعلی را می¬گیرد و از او می¬خواهد که با دخترش ازدواج کند. به راستی این تحول بزرگی است که فقط از یک گفتمان انقلابی جدید برمی¬آید. سوژه¬ها همه مطابق این قدرت گفتمانی جدید شکل می¬گیرند و البته منشاء این تحول در فضای دانشگاه است که پدیدار می¬شود. بنابر گفتمان فیلم، اگر دانشگاه در دستان اساتید خاصی همچون استاد رضوی باشد، می¬تواند منشاء تحول در جامعه و نزدیک-سازی طبقات اجتماعی باشد. با این اوصاف، فیلم به خوبی درون آن اقتصاد قدرت و گفتمانی قرار می¬گیرد که طی سالهای پس از انقلاب، تحت عنوان «انقلاب فرهنگی» در کار پالایش دانشگاه¬ها بوده است. این پالایش در فیلم دلشکسته به خوبی جواب داده و در قالب شخصیت استاد رضوی پدیدار شده است. کسی که منشاء تحولات بسیار در دانشجویان و عادت¬واره¬های مربوط به طبقه و مرام اجتماعی آنها است.

@M_Soltani_Gordfaramarzi


استاد رضوی، شخصیت ویژه¬ای است. او هم دکترای جامعه¬شناسی دارد و هم سردار جنگ بوده است. او به گفته امیرعلی، «مجتهد» نیز هست. این یک سوژه جدید گفتمانی در تاریخ سینمای ایران است. سوژه چندوجهی «دکتر-سردار-مجتهد». در فیلم شخصیت دیگری(با بازی رضا رویگری) از دوستان پدر امیرعلی را داریم که «دکتر-سردار-باغبان» است. این شخصیتها، سوژه¬هایی جدید در ترکیبات گفتمانی سالهای پس از انقلاب هستند. شخصیتهای چندوجهی که گفتمان انقلاب اسلامی، نوید آنها را داده بود؛ شخصیتهایی حاصل ترکیب¬های گفتمانی «تعهد و تخصص» یا «ایمان و تکنیک». هدف استاد رضوی از تشکیل گروه¬های دو نفره، تولید همین نوع سوژه و شخصیت است. استاد نگاهی ویژه به گروه «امیرعلی-نفس» دارد و برای آنها وقت ویژه می¬گدارد. امیرعلی فرزند دوست شهید استاد است و ارتباط شخصی جدا از دانشگاه با استاد دارد. او استاد رضوی را «حاجی» صدا می¬کند. هم نفس و هم امیرعلی، با این همگروهی نامتناسب مخالفند و حتی به فکر ترک تحصیل می¬افتند. اما اجبار استاد جواب می¬دهد. عنصر ایجابگر قدرت در اینجا به شدت خودنمایی می¬کند؛ قدرت استاد، سوژه¬ه¬ساز است. ترکیب قدرتمندی از مناسبات دانش و قدرت در روابط امیرعلی و نفس پدیدار می¬شود. قدرت به وجهی مثبت، گفتمانها و سوژه¬های تراز با خود را تولید می¬کند.
ترکیب گروهی امیرعلی و نفس، ترکیب عجیب و غریبی از گفتمان ایجاد می¬کند. آنها در خلال تعاملات با هم و در میان نهادن اندیشه¬های شخصی و طبقاتی خود، دیالوگ گفتمانی ایجاد می¬کنند. در تعاملات مبتنی بر «پرسش-پاسخ» میان آنها، گفتمانهای طبقاتی هستند که با هم دیالوگ می¬کنند. در این تعامل گفتمانی عموماً نفس در جایگاه پرسشگر قرار می¬گیرد و امیرعلی در جایگاه پاسخگو. نفس مدام کردارهای امیرعلی شامل نحوه پوشش، نحوه گفتار، نحوه اندیشه و ... را زیر سؤال می¬برد و امیرعلی در مقام پاسخ درمی¬آید. در اینجا طبقه¬ای با طبقه¬ای دیگر گفتگو می¬کند. هر دو طبقه از طبقات بالای اجتماع هستند؛ منتها یکی مدهبی و یکی سکولار. امیرعلی عضوی از طبقات بالای فرهنگی است و نفس عضوی از طبقات بالای اقتصادی. پدر امیرعلی قبل از شهادت، استاد دانشگاه در رشته «ادبیات، فلسفه و عرفان» بوده و مادرش نیز اکنون استاد ادبیات دانشگاه است. برای امیرعلی نیز تحصیل در دانشگاه مهم است. دانشگاه برای او، فضایی برای فعال کردن قدرت گفتمان انقلابی فراهم می¬کند. شانس او برای رسیدن اهداف آرمانی¬اش، با وجود استاد رضوی صد چندان است. شاید او بتواند بورژوازی سکولار را از خواب غفلت بیدار کند. کلید ارتباط گفتمانی میان دو طبقه مدهبی و سکولار در دستان گفتمان «عشق ایرانی» است. گفتمانی که در کتاب «لیلی و مجنون» نظامی گنجوی به بهترین وجه بازنمایی شده است. مادر امیرعلی، در یکی از صحنه¬های ابتدای فیلم، یک نسخه نفیس از «لیلی و مجنون» را به امیرعلی می¬دهد تا صحافی کند. کتابی که بر امیرعلی اثراتی عمیق می¬نهد و میدان وسیعی برای تجربه¬ کردارهای عاشقانه پیش روی او می¬گشاید. کردارهایی که چندان مورد تأیید گفتمان سنتی انقلابی نیست. مناقشات عظیمی در تاریخ پس از انقلاب پیرامون مسئله امر جنسی و روبط عاشقانه وجود داشته است. بایگانی عظیمی از آسیب¬زا شدن امر عاشقانه در مناسبات میان دو جنس را می¬توان در تاریخ انقلاب اسلامی مشاهده کرد. بایگانی¬ای که نهادهای حقوقی و پلیسی آن را بازنمایی می¬کنند. در صحنه¬ای از فیلم، یک مأمور نیروی انتظامی، امیرعلی و نفس را دستگیر می¬کند. بهانه دستگیری، سخنانی است که امیرعلی در حضور نفس، پیرامون مسئله عشق صورتبندی می¬کند. بازداشتی که با ریش گرو نهادن یکی از دوستان امیرعلی رفع و رجوع می¬شود. گفتمان انقلابی در اینجا، پوست¬اندازی می¬کند و عناصر جدیدی را در ترکیب خود جای می¬دهد. فیلم دلشکسته، صورتبندی این گفتمان جدید را فراهم می¬کند. گفتمان جدید انقلابی، نه تنها مسئله «عشق زن و مرد» را در ترکیب خود گنجانده، بلکه آن را محور تولید سوژه قرار داده است. امیرعلی و نفس عاشق هم می¬شوند. این عشقی انقلابی است؛ نفس دچار «تحول نفس» می¬شود و این تحول را از طریق نشانه گفتمانی «چادر» به نمایش می¬گدارد. اما تحول انقلابی در نفس به معنای تحول در مرام طبقاتی خانواده او نیست. جلسه خواستگاری در فیلم، به میدانی برای محاکمه گفتمان انقلابی بدل می¬شود. پدر نفس، کلیت باورها و کردارهای امیرعلی را زیر سؤال می¬برد. او از نقد ظاهر و پیراهن سفید یقه بسته امیرعلی شروع می¬کند و باورهای او پیرامون «اهل بیت» و «امام حسین» می¬رسد. نقدهای گفتمانی تندی که در کمتر فیلمی می¬توان مشاهده کرد. @M_Soltani_Gordfaramarzi


فیلم «دلشکسته»: برآمدن گفتمان و سوژه انقلابی جدید

مهدی سلطانی گردفرامرزی

فیلم دلشکسته(علی رویین تن، 1386)، فیلمی کاملاً گفتمانی و سرشار از گزاره¬های معنادار در میدان نیروهای اجتماعی حاکم بر ایران است. این فیلم محصول سالهای موسوم «عصر اصولگرایی» است و توسط «مؤسسه فرهنگی هنری شهید آوینی» و مورد حمایت مالی قرار گرفته است؛ مؤسسه¬ای که تولید فیلمهای با موضوع جنگ و مسائل مربوط به آن، خصوصاً مستند، را سالها در دستور کار خود داشته است. این موسسه از جمله نهادهایی هستند که طی سالهای پس از انقلاب، وظیفه تولید و بایگانی گفتمان انقلابی را بر عهده داشته¬اند. از این منظر، فیلم دلشکسته معنای گفتمانی خاصی پیدا می¬کند. موسسه شهید آوینی، به این دلیل ساخت فیلم را جداب یافته که شخصیت نقش اول فیلم به نام امیرعلی، فرزند شهید و البته دانشجو است. دانشگاه طی سالهای پس از انقلاب همواره عرصه¬ای بوده که نهادهای انقلابی در پی محاصره و فتح آن بوده¬اند. فیلم دلشکسته در راستای همین هدف نهادهای انقلابی نقش بازی می¬کند.
در فیلم، تقابلی گفتمانی وجود دارد میان دو قشر و طبقه اجتماعی. یکی قشر مدهبی و انقلابی که نماینده گفتمانی¬اش «امیرعلی» است و دیگری قشر بورژوازی سکولار جامعه ایران که نماینده گفتمانی¬اش دختری به نام «نفس» است. فیلم با صحنه¬ای در دانشگاه آغاز می¬شود که دوستان همکلاسی نفس در حال تعریف و تمجید از ماشین «بی ام دبیلو»ای هستند که پدرش به او کادوی تولد داده است. صحنه¬ای به نشانه رسوخ عناصر ارزشی بورژوازی مصرفگرا و سکولار در دانشگاه. صحنه¬ای که با ورود امیرعلی به آن قطع می¬شود. تیپ ظاهری امیرعلی او را کاملاً از دانشجویان دیگر متمایز می¬کند. پیراهن سفید روی شلوار، ته ریش بر صورت و تسبیح به دست و لحن کلامی خاص. ظاهری کاملاً رمزگداری شده به نشانه تعلق او به قشری خاص. صحنه دوم فیلم، صحنه کلاس درس جامعه¬شناسی استاد رضوی است. جایی که فضای کلاس به دو میدان گفتمان و نیرو تقسیم می¬شود. امیرعلی و دوستان مدهبی¬اش از یکسو و نفس و دوستان سکولارش در دیگر سو. استاد رضوی پای تخته عنوان «پدیده اجتماعی تام-اتوپیا» نوشته است و از دانشجویان نظرخواهی می¬کند. نفس اجازه می¬گیرد و درباره وضعیت جهان سومی جامعه ایران و معضل شعارزدگی صحبت می¬کند. او بر آن است که شعارزدگی مانع رشد و توسعه اجتماعی است. در مقابل او امیرعلی صحبت می¬کند. امیرعلی معضل رشد و توسعه را در وجود شعار نمی¬داند. بلکه این مسئله را ناشی از عدم تناسب قدرت اجرایی در جامعه ایران و شعارها می¬داند. نوعی نظریه «اصالت قدرت» در گفتار امیرعلی مشهود است. نظریه¬ای که در همه کردارهای گفتمانی و غیرگفتمانی او مشهود است. در اینجا شاهد دو نوع گفتمان هستیم که با هم در چالش قرار می-گیرند. دو گفتمانی که موجب دور شدن و کینه صاحبان این گفتمانها شده است. امیرعلی چاره کار را در پی-ریزی جامعه¬ای آرمانی همشکل مدینه¬النبی می¬بیند. آرمانشهری که همه آحاد یک امت را تحت لوای یک اعتقاد گرد آورد. گفتار امیرعلی موجب خنده دانشجویان می¬شود. دانشجویانی که به شعاری بودن این گفتار به قول نفس می¬خندند. امیرعلی اما به این گفتمان اعتقاد راسخ دارد. امیرعلی تنها نیست؛ جمعی از دوستان همعقیده خود دارد. کسانی که مدام جلسه می¬نهند و درباره مسائل ایدئولوژیک خود بحث می¬کنند. در یکی از این جلسات، دوستان امیرعلی، پیشنهاد برخورد فیزیکی با نفس را می¬دهند. اما امیرعلی با آنها مخالفت می-کند.
استاد رضوی که از چالش این دو گفتمان و نمایندگانش باخبر است، برنامه¬ای ویژه ترتیب می¬دهد. او دانشجویان را به گروه¬های دو نفره با طرز فکرهای متفاوت تقسیم می¬کند تا به هم پایان¬نامه ارائه کنند و از روی قصد، نفس و امیرعلی را با هم همگروه می¬کند. هدف استاد رضوی از این برنامه، نزدیک ساختن دو طیف گفتمانی و جلوگیری از حاد شدن اختلافات میان آنها است. @M_Soltani_Gordfaramarzi


تبارشناسی و تحلیل گفتمان تاریخی dan repost
سینما و امکانات بازیگری اجتماعی

مهدی سلطانی گردفرامرزی

همیشه به این می اندیشم که چرا از میان همه هنرها و نهادهای اجتماعی طی سالهای پس از انقلاب، این سینما بود که زنده و بالنده ماند و مایه افتخار ایرانیها شد؟ در حالی که سینما از اولین آماج تخریبهای انقلابی بود و در واقع از شعارهای اصلی انقلابیون 57، محو سینمایی بود که مبتذل و مروج فساد شناخته می شد؟ در واقع، سینما نقطه تحریک و دغدغه انقلابیون بود. سینما نهادی وابسته به حکومت پیشین شمرده می شد که از طریق آن، جوانان مردم به سوی فحشا و بی اخلاقی سوق پیدا می کنند. با آغاز انقلاب، در شهرهای مختلف و کوچک، سینماها آتش زده شدند یا به حالت تعطیل درآمدند؟
با این حال سینما از این تخریب انقلابی جان سالم به در برد و حتی امکانات جدیدی از خود بروز داد. جدا از اینکه سینما محمل حضور اعضای نسل انقلاب همچون مخملباف و حاتمی کیا شد و همین نسل انقلابی باعث نجات سینما شدند و جدا از اینکه حکومت انقلابی به امکانات سینما برای اشاعه اهداف انقلاب پی برد، جدا از اینها، اهالی سینما الگویی شدند برای مقاومت در شرایط سخت. در میان اقشار سینماگر، ما کمترین میزان مهاجرت را داریم. جدا از برخی کارگردانها مثل امیر نادری یا برخی بازیگرها همچون بهروز وثوقی، قاطبه سینماگران در ایران ماندند و دوباره کار و بازی کردند؛ مثل داوود رشیدی، جمشید مشایخی و...
سینماگران برخلاف بسیاری روشنفکران و اقشار تحصیلکرده که مهاجرت به خارج را ترجیح دادند، در همین ایران ماندند و فیلم ساختند و بازی و زندگی کردند. افرادی مثل ناصر تقوایی، فریدون گله، ناصر ملک مطیعی و ... در همین ایران ماندند و حتی برخی در تنهایی مردند و مهاجرت نکردند. در حالی که سینماگران با توجه به اوضاع ضد سینما در سالهای پس از انقلاب، منطقاً باید زودتر از بقیقه اقشار مهاجرت می کردند.
به نظرم سینماگران به نسبت دیگر اقشار کم تحملتر، با امکانات بازیگری اجتماعی آشنا بودند. آنها در بازی حقیقتی که طی سالهای پس از انقلاب تعریف شده بود، شرکت جستند و کم کم با صبر و حوصله خود را به حکومت انقلابی ثابت و تحمیل کردند. اینگونه شد که سینمای مستقل و منتقد طی سالهای پس از انقلاب دوام آورد و باثبات شد.



@M_Soltani_Gordfaramarzi


تاریخ‌اندیشی ـ مهدی تدینی dan repost
‍«حاجی واشنگتن، نخستین ایرانی در آمریکا»


آیا می‌توان انکار کرد که برای ما ایرانی‌ها مسئلۀ «مواجهه با آمریکا» در نیم قرن گذشته تعیین‌کننده‎ترین مسئله بوده است؟ آیا می‌توان عاملی را یافت که بیش از مسئلۀ «مواجهه با آمریکا» بر سرنوشت ایران معاصر تأثیر گذاشته باشد؟ برای همین است که هرقدر از هوشمندی و تیزبینی علی حاتمی بگوییم کم است! او «نخستین مواجهۀ یک ایرانی با آمریکا» را به تصویر کشید: «حاجی واشنگتن».

نام حاجی واشنگتن (۱۸۴۹ــ۱۹۳۷ میلادی؛ برابر با ۱۲۲۸ــ۱۳۱۶ شمسی) میرزا حسینقلی‌خان بود، ملقب به معتمدالوزاره و صدرالسلطنه. او پسر هفتم میرزا آقاخان نوری بود، همان دولتمرد قاجار که در برکناری و قتل امیرکبیر نقش داشت و خود پس از امیرکبیر صدراعظم شد. حسینقلی‌خان در جوانی جذب وزارت خارجۀ ایران شد و ابتدا با درجۀ «ژنرال کنسول» (سرکنسول) به هند رفت. درست در همان سال‌ها آمریکا (معروف به «ینگۀ دنیا») به تازگی به ایران سفیر فرستاده بود. ساموئل بنجامین نخستین فرستادۀ آمریکا در ایران بود (سال‌های ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۵؛ برابر با ۱۲۶۲ تا ۱۲۶۴ شمسی). اما ایران هنوز در آمریکا سفیری نداشت. اسپنسر پرات که ۱۸۸۶ تا ۱۸۹۱ سفیر آمریکا در ایران بود، ناصرالدین شاه را ترغیب کرد سفیری به آمریکا بفرستد. شاه حسینقلی‌خان (حاجی واشنگتن) را برای این مأموریت انتخاب کرد و او پس از بازگشت از هند، در ۱۸۸۸ (۱۲۶۷ شمسی؛ ۱۳۰۵ قمری) به عنوان نخستین سفیر ایران، راهی واشنگتن شد.

حاجی سفارت ایران را در واشنگتن برپا کرد و با وزیر امور خارجه و همچنین با کلیولند، رئیس‌جمهوری آمریکا، دیدار کرد و نامه‌ای از ناصرالدین شاه به او داد. شاه در این نامه از آمریکا کمک خواسته بود تا از ایران در برابر روس‌ها و انگلیسی‌ها حمایت کند. حاجی در مدتی که در آمریکا بود گزارش‌های ارزشمندی از وضع سیاسی، اداری، نظامی و اقتصادی آمریکا به ایران فرستاد. ضمن این‌که نامه‌های او به صدراعظم و شاه نیز اهمیت و جذابیت فراوان دارد. در بسیاری منابع تصویر بدی از حاجی واشنگتن ترسیم شده است و برخی او را «دیوانه» می‌خواندند که مغرضانه به نظر می‌رسد. او فرد ساده‌ای بود، اما نگاهی به همان نامه‌های او نشان می‌دهد سبک‌مغز نبود. اعمال عجیب و غریبی هم به او نسبت داده‌اند که به نظر نادرست است، برای مثال می‌گویند او به مناسبت عید قربان در سفارت ایران گوسفندی قربانی کرده بود که این ماجرا جنجالی شده بود، در حالی که او اصلاً در عید قربان در واشنگتن نبود!

مأموریت حاجی یک سال بیش‌تر دوام نیاورد، گرچه او در نامۀ خود به صدراعظم اصرار می‌کرد یک سال زمان کمی برای انجام چنین مأموریتی است و زمان لازم است تا بتوان کار مفیدی کرد، ضمن این‌که چهار ماه از این یک سال هم به رفت و برگشت می‌گذشت. حاجی پس از بازگشت، مدتی وزیر فوائد عامه بود و بعد به سفارت ایران در بغداد رفت.

حاجی از دیدن آمریکا به شگفت آمده بود و حتا می‌گفت اسلام واقعی در آمریکاست: «اساس دین پیغمبر صل الله علیه و آله در ینگۀ دنیاست. آن چه خداوند و پیغمبر خواسته است اینجاست». این جمله شبیه همان جملۀ معروف سیدجمال‌الدین اسدآبادی است که گفته بود: «به غرب رفتم اسلام دیدم ولی مسلمان ندیدم و به مشرق برگشتم اسلام ندیدم، ولی مسلمان دیدم».

حاجی در نامه به صدراعظم ایران، امین‌السلطان، می‌گوید دوستی با آمریکا «فوز عظیم» است و ملتمسانه می‌گوید اگر هم رابطه با دیگر کشورها را قطع کردید، رابطه با آمریکا را قطع نکنید. این بند جالب از نامۀ حاجی را بخوانید:

«بنده این مطلب را لابدم [= ناگزیرم] بنویسم هر خیالی هم که می‌کنید مختارید. تعریف از خودم نمی‌کنم بلکه عرض می‌کنم که هیچ نیستم، اما محض دولت‌خواهی عرض می‌کنم که اگر ملاحظۀ حرفه می‌کنید سفارت برلن و وینه [= وین] و لندن و پاریس را اگر موقوف می‌کنید بکنید و سفارت ینگۀ دنیا را موقوف نکنید و دوستی با این مملکت را فوز عظیم بشمارید. من بدم و به کار نمی‌خورم دیگر را بفرستید. از واشنگتن و سفارت این مملکت صرف نظر نکنید. بسیار جای افسوس است که تاکنون در همچه جایی آدم نداشتید و هر چه می‌خواستید از اینجا نخواستید و با این‌ها مراوده نکردید.» (پایان نقل‌قول)

در پستی دیگر، یکی از نامه‌های جالب حاجی را مرور خواهیم کرد. در فایل پیوست پیشنهاد می‌کنم فیلم سینمایی «حاجی واشنگتن»، ساختۀ درخشان علی حاتمی (۱۳۶۱) را ببینید. اگر برای دانلود و تماشای آن مشکل دارید، پیش‌تر این فیلم را در سه بخش با حجم کم‌تر در کانال منتشر کرده‌ام که می‌توانید آن را در این لینک بیابید:
https://t.me/tarikhandishi/897

مهدی تدینی

#حاجی_واشنگتن، #فیلم_سینمایی، #علی_حاتمی، #آمریکا
@tarikhandishi




Dr.Azari dan repost


Dr.Azari dan repost


◽️ گزارش شنیداری نشست حلقه‌ی فیلم‌پژوهی انجمن زروان در نقد فیلم «دزد دوچرخه»:

✅ پرویز جاهد- امیررضا نوری پرتو- مینو خانی- شروین وکیلی

✅ پرسش و پاسخ و بحث

@sherwin_vakili


◽️ گزارش شنیداری نشست حلقه‌ی فیلم‌پژوهی انجمن زروان در نقد فیلم «دزد دوچرخه»:

✅ پرویز جاهد- امیررضا نوری پرتو- مینو خانی- شروین وکیلی

✅ سخنرانی‌ها

@sherwin_vakili


siavoushan dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
تحلیل روان‌پژوهانه‌ی فیلم سینمایی "درساژ" جمعه ۳ اسفند ماه در پردیس سینمایی قلهک برگزار شد.

* متخصصان روان‌پژوه و ارتباط پژوه :

سینا امینی مقصود بیگی ؛
دکتر غلامرضا آذری؛

* با حضور :

شقایق دهقان
و هنرمندان دست اندر کار فیلم.

t.me/siavoushancentre

t.me/children_dep






COPYLEFT dan repost


COPYLEFT dan repost
فلسفه سینمایی
تال س. شامیر
پالگریو مکمیلان. 2016

"چرا فلسفه همیشه به سینما نیاز دارد؟"! این پرسش عجیب در واقع عنوان یکی از فصول کتاب است. سینما به مثابه یک مدیوم جدید برای فلسفه عمل می کند. برای عنوان کردن و نشان دادن تفکر فلسفی. اکنون فیلم نیز به لیست سنتی راه های اندیشه فلسفی افزوده شده است.
#فلسفه_سینما
#فیلم_فلسفه
#فلسفه_روشها
#فلسفه_معاصر
@copy_left
https://books.google.com/books/about/Cinematic_Philosophy.html?id=WZ3ojwEACAAJ


Dr.Azari dan repost
منبع : اورت میچل راجرز.(1387). تاریخ تحلیلی علم ارتباطات. ترجمه و تحشیه: غلامرضا آذری. تهران: نشر دانژه.


Dr.Azari dan repost
فایل کامل نظریه پردازان ارتباطات


Dr.Azari dan repost
H1.pdf
3.7Mb





20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

1 293

obunachilar
Kanal statistikasi