به رفیقم گفتم میخوام از خونه فرار کنم. سیزدهساله بودم و هنوز اجازه نداشتم هیچ شبی رو توی خونه تنها بمونم. بلوغ سرزده رسیده بود و میخواست باهام تنها باشه. برنامهم رو چیده بودم. یه کولهپشتی با یه دست لباس خونه و بیرون. جورابهای مرد عنکبوتی و واکمن و باتری اضافه. باید با دوچرخه میزدم بیرون. هنوز اجازه نداشتم تاکسی سوار شم. دلم نمیومد قلک پنگوئنی سفالیم رو بشکنم. خالی اما بزرگ بود ولی چپوندمش توی کوله. اگه لازم میشد میشکستمش. باید مرد میشدم و دلیلی نداشت یه قلک پنگوئنی انقدر برام مهم باشه. وقتی فرار کردم و برگشتم میرفتم یکی دیگه از سر کوچهی رضااینا میخریدم. با کدوم پول؟ نمیدونم. شاید اصلا لازم نمیشد بشکنمش. مقصد نه خونهی عمو بود نه خونهی عمه. مثل خیار میفروختنم و به شب نکشیده بابا میومد دنبالم. باید میرفتم یه شهر دیگه. رکاب میزدم و میرفتم و بالاخره یه جایی پیدا میشد که بمونم. شاید توی آسیاب یه آسیابان لای کیسههای آرد. شاید توی یه کلبهی جنگلی وسط شمال. شاید توی اصطبل یه خونهی روستایی. ولی اینجا نه. اینجا نمیتونستم. مرزها داشتن خفهم میکردن. اتاق دونفره بهم تجاوز میکرد. به جای فوتبال، حالا دیگه بازی من و داداش کشتیکج بود و داداش قویتر بود. نه که نزنم. میزدم. چنگ. مشت. فحش. یه بار بهش گفتم گهخور و وقتی مامان رو آورد زدم زیرش و گفتم من گفتم گورخر. این اشتباه شنیده. به خدا قسم خورد که من گفتم گهخور ولی من ناز بودم و این بیشتر از خدا اعتبار داشت. برای همین مامان با اینکه گفت فحش فحشه اما حکم سبکتری برید. ولی خب دیگه بس بود. دیگه به حدش رسیده بودم. وقتش بود مستقل شم. باید بهم کلید میدادن ولی ندادن. گفتن کلید رو گم میکنی. تو هر وقت بیای ما خونهایم، نگران نباش. من نمیخواستم وقتی میام کسی خونه باشه. میخواستم Lost ببینم. Lost صحنه داشت. Lost بد بود. منم بد بودم. اصلا برای همین میخواستم فرار کنم. همهشون گورخر بودن و من کلید خونهی خودم رو میخواستم. فرار هم کردم. خیلی دور شدم. خیلی خیلی دور. پونزدهسال دور. اونقدر دور شدم که مامان هرچقدر هم سرک بکشه نبینه دارم سیگار میکشم. بابا هرچقدر هم سرزده از راه برسه نتونه توی مانیتورم رو ببینه. داداش نتونه بیاد دنبالم و من رو ببره کلاس یا از باشگاه بیاره. خداخدا میکنم به آخرین اتوبوس برسم. وگرنه باید تاکسی بگیرم. آخرین شب پاییزه. دست سردم رو میکنم توی جیبم و میخوره به کلیدم. باید گمش کنم. شاید اینطوری وقتی میام خونه، کسی باشه.