𝟭𝟵𝟵𝟬


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


میم.ر
[ جا مانده در آخرین دیدار ]
1401.4.19

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri




تو نمیتونی بری وقتی عاشقی هنوز...


این بار زنده می خواهمت؛ نه در رویا نه در مجاز.
این که خسته بیایی، بنشینی در برابرم در این کافه پیر....نه لبخند بزنی آن گونه که در رویاست و نه نگاه عاشقانه بدوزی در نگاهم
صندلی ات را عوض کنی، در کنارم بنشینی سر خسته ات را روی شانه ام بگذاری وبه جای دوستت دارم بگویی گم کرده ام تو را، کجایی؟


بوسیدمش؛ در روزهای تلخ و سردی که...


صبح دلیلی واسه بیدار شدن ندارم. بدون تو میشه چه کار مفیدی تو زندگی کرد؟وقتی نه تو ذهنت جایی دارم نه توی قلبت نه حتی نزدیکت.من وقتی تو رو دیدم آرزو داشتم یه روزی صبح که بیدار میشم چشمام بیفته تو چشات! یا حداقل اینکه با صدات از خواب بیدار شم. حالا که رفتی دلیلی نداره زندگی کنم.
@aliveWithYourMemories




آخرین باری که دیدمش هر دومون دست پاچه بودیم. ترس اینکه دوباره هم دیگه رو نبینیم تو دلمون بود. شاید اون بیشتر چون من هنوز نفهمیده بودم که بعد دور شدن قراره چه حالی بشم. شاید اون بهتر میدونست که اون طور بی قرار بود. سلام که کردم دیگه مثل قدیم لبخند نزد، مثل قدیم زل نزد تو چشمام. سرشو انداخته بود پایین و فقط وقتی که من نگاهش نمیکردم نگام میکرد. پرسید: تو اون دنیا بازم دنبالم میگردی؟ حرفی نداشتم. این دنیا رو به روی همیم ولی نمیتونستیم جلوی جدایی رو بگیریم. کی از اون دنیا خبر داره؟ اون روز هم مثل همیشه زودتر از من رفت.من نشستم همونجا و زل زده بودم به در؛ دری که بیرون رفتن ازش شروعِ جدایی ما بود.
میم.ر


هرم تنت هوای جاده چالوس، چشات زلالی دریا، موهات رهایی باد، دستات طراوت جنگل...تو رو میشه دید و همه ی دنیا رو گذاشت کنار؛ میشه تو چشات زندگی کرد تو ریه ات نفس کشید ، تو موهات پرواز کرد، روی گونه هات سر خورد و با هر خط و خالی که روی صورتته ایمان آورد به آفریننده ی تو.


کاش دلتم مثل موهات صاف بود


اینکه بعد سالها ببینیش و زل بزنی به انگشتای دستش که بفهمی حلقه دستشه یا نه! خیلی دردناکه.
به قول شاعر؛
مرگ انسان گاهی اوقات از نبودِ نبض نیست
مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش....


Dancing through our house with the ghost of you
@aliveWithYourMemories


چه حرف هایی که گفته نشد! نگاه شد...


تشنه ام؛ تشنه ی آغوشِ تو حتی به گناه.
آتشی در دلم انداز، جهنم به درک!


همیشه جوری نگاش کنین انگار آخرین باره، جوری بهش بگین مراقب خودت باش انگار فرداش قراره بره جنگ، وقتی میبینینش جوری بغلش کنین انگار از مرگ برگشته...شاید همه ی اینا آخرین بار هایی باشن که ما نمیدونیم. شاید بدون خدافظی بره بدون اینکه بگه...اون وقت حسرت اون روزایی رو میخورین که میشد با همه ی وجودتون اونو زندگی کنین اما از دستش دادین!






که خاک بر سرِ من بادُ مهربانیِ من!


هیچ وقت این بیت شعر سعدی رو درک نکرده بودم
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود

تا اینکه تو رفتی...بی خداحافظی!
من زل زده بودم بهت تا لحظه آخر که داشتی از در میرفتی.زل زده بودم بهت، میخواستم بگم نرو که با تو هر چه هست می رود. میخواستم بگم نرو و کل وجودمو با خودت نبر. اما هیچی نگفتم نمیدونم چرا؛ کاش حداقل صدات میکردم اسمتو صدا میزدم که برگردی پشتتو نگاه کنی و چند ثانیه بیشتر زل بزنم تو چشات.
تو رفتی و همه چیمو با خودت بردی. حتی چیزایی که مال من بود
روحم وجودم عشقم...همشو بردی فدای سرت
فقط یه بار دیگه بذار بهت نگاه کنم مثل قدیما
فقط یه بار!


بیا خسته بشیم ، بریم به خواب هم.


دلم میخواد دوباره از جلوم رد شی و هر دومون یه لبخند ریز بزنیم. دلم میخواد بازم یواشکی نگام کنی و منم خودمو به ندیدن بزنم.میخوام اون روزای کوتاه و خوش دوباره تکرار شن.کاش زمان برمیگشت و من میگفتم دوست دارم، اما هیچ وقت زمان برنمیگرده! من فرصت یه بارمو از دست دادمو باید تا ته عمر حسرت گفتن اینکه چقدر عاشقتم به دلم بمونه.

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

51

obunachilar
Kanal statistikasi