𝘿𝙪𝙨𝙠

بخوابین

توی سردرگم ترین لحظه ها حتی
با یادآوری حرفات باعث میشی منحنی لبام عمیق بشه
باعث میشی چشمام خیره بشن به یه گوشه و تصورت کنن
مجسم کنن اون چشمای خوشگلتو وقتی داری بهم نگاه میکنی و میگی"درموردشون باهام حرف نمیزنی،ولی من هستم ک حرفاتو بشنوم"!
باعث میشی چشمامو ببندم و دستاتو بگیرم و هیچی نگم
فقط نگات کنم
بهم عادت کردی،مطمئنم
میدونی که
حرفا فقط تا یه حدی معنا دارن!
این نگاهمه که میتونه چیزی که تو قلبمه رو سوق بده به درخشش چشمات.
حتی وقتی تو "نمیدونم ترین حالت!"قرار میگیرم
تنها تویی ک با گفتن"باور کن منم نمیدونم ،هیچکس نمیدونه،حالا بیا بغلم"رامم میکنی و اونموقع دیگه برام مهم نیس که چی تو ذهنم میگذره.
درکِ بودن تو واسه من،هرروز سختتر از چیزیه ک فکر کنی،خوبیای تو اینکارو برام سخت میکنه.

کاش میشد از پشت گوشی ینفر و تو بغل گرفت
در همون حین میشد با مشت زد تو دهن یکی و دیکشو به دماغش گره زد.

افکار من ساعت دو نصف شب:
حقیقت اینکه من اصلا نمیدونم قرار چیکار کنم
و تاالان چیکار کردم
تنها چیزی ک میدونم اینه ک،im still alive.

تموم شد.

دوصفر:دوصفر
خافان لاناتی🤙

دلم نمیخواد چیز تکراری بگم
ولی
ای ملت
آلبوم استیز واقعا خفنه!🤌

یه مانهوا شروع کردم اصن اوفییی

اون تایمی ک حس کردین شما واقعا خوش بختین؟



خوشبختی برای من داشتن آدمیه که همیشه به
فکرمه
همیشه حواسش بهم هست
همیشه نارحتیم براش مهمه و سعی میکنه حالمو خوب کنه و من و از اون افکار دور کنه
همیشه همو نمیبینیم ولی اون از تو گوشی‌و دنیای مجازی هم همونقدر مراقبمه و به فکرمه
خوشبختی داشتن اونه💚🪴✨
●●
برای لمس خوشبختی
داشتن دست هایش کافیست🫂
●●
مگه خوشبختی جز اینه که کنار خانوادت حالت خوب باشه
باهمین دلیل میتونیم خوشبخت باشیم
●●
رفیق هایم نقطه سر خط
توهم تو جمعشونی:>
ب علاوه ذوق های کوچیک دیگه مثل تماشای بارون
●●
وقتی یکیو دارم که اتفاقی افتادنی میرم با ذوق و جزییات بهش تعریف میکنم‌ینی خوشبختم.
#آیدا
●●
وقتایی که پیشمه و خوشحاله
وقتایی که یادم میاد چه ادمیو دارم
"اون"خوشبختیمه👀
و وقتی شکلات دارم یا یچیز شکلاتی دارم:))))
●●
هر وقت آهنگا و ویدیو های اکسو رو میبینم عمیقاً حس میکنم خوشبختم ک از بین این همه وقت و این همه آدم تو این زمان با اکسو هم دوره شدمو عاشقشون شدم
اکسو مایه نشاط روحمه
●●
وقتی گوشی خریدم خیلی خوشحال شدم😂
●●
وقتی مشکل قلبم کامل خوب شد و مامانم خیلی خوشحال شد🥺🥺♥️
●●
وقتی سرطان مامانم خوب شد و جواب ازمایششو دیدم عمیقا احساس خوشبختی کردم
●●
وقتی که بغلم کرد گفت دوست دارم
قلبم از خوشحالی محکم میکوبید طوری که خودشم حس میکرد
شماهم بگید جفتتون...
●●
وقتی که دانشگاه چیزی که میخواستم قبول شدم
●●
وقتی که بچمو کسی از پوست و گوشت خودمه وقتی حالش خوب شد بغلش کردم انگار دنیارو بهم دادن🥺
●●
دقیقا سر ریلیز دونت فایت د فیلینگ بود
و من قلبم دیوانه وار میکوبید
و شبانه روز با عشق استریم میزدم کنار دوستام
دوستای مجازیم و حالمون خیلی خوب بود
ای کاش که دوباره همچین چیزیرو حس کنم
●●
وقتی که مامان بابام و کنارهم خوشحال میبینم💚
●●
هر دقیقه ای ک باهاش حرف میزنم خوشبختم:)
●●
خوشبختی یعنی کنار خانواده بودن یعنی خنده های پدر و مادر...♡
●●
با دوستام بیرون رفتم و دُنر ارزونی خوردم که مزه آبگوشت میداد و قبلش یه ساندویچ خیلی سم خوردیم و خندیدم
●●
خوشبختی یه حس نیست...
خوشبختی همون رفیقیه که میتونی
کنارش خودت باشی با همه خوبیا و بدیات...! ☁️💚🌿
●●
منم وقتی فهمیدم باردارم و وروجک تو شکممه عمق خوشبختی و حس کردم3>
پنج ماهمه:))
●●
وقتی عروس شدم و همدم پیدا کردم👰🏻‍♀
●●
هرموقع یادم میاد اکسو رو دارم و با اکسو هستم نیشم جر میخوره
تنها دلخوشیم
●●
یهو همنیجوری داشتیم حرف میزدیم
گفت‌دوست دارم...:)))
●●
هیلر:
وقتی ک تو چهره مامان و بابام نگاه میکنم،
ووقتی یه‌سری رفتاراو حرفارو از دوستم میشنوم و میبینم.
●●
ریحون:
اون لحظه رو یادم نمیاد
ولی همین و همه کسایی ک دوسشون دارم سالمن،منم خوشبختم.

چندروزیه ک دارم فن استیز میشم
هرروز برنامه هاشونو میبینم و تو پینترست دنبال عکساشونم و تو تیک تاک کلیپاشونو نگاه میکنم
تو اکثر کانالا اخبارشونو میخونم و ام ویاشونو بازدید میزنم
و واقعا استایلمن
اما امروز تو گالریم بودم و بین پوشه ک میگشتم چشمم به عکس دوازده نفره اکسو خورد
رفتم تو اون پوشه و دوباره همه اون چندهزار عکسی ک داشتمو نگاه کردم
-اشکاتونو پاک کنید بچها جون بزارید حرفمو بزنم🤌
وقتی نگاشون میکردم یهو به خودم اومدم
اکسو مثل خونه اول ماست
جایی ک اونجا آرامش میگیریم و هیچ چیزی سختی برامون وجود نداره
همه باهمیم و پسرامونو همه جوره ساپورت میکنیم
اونجا مثل این موقعیته:
شهری ک توش جنگه و سربازا از درو دیوار خونه ها بالا میرن و صدای بمب د اسلحه دیگه توش عادی شده،،
من؛تو تکیه میدیم به مبل و با خیال راحت چشمامونو میبندیم بدون ترس ازینکه نکنه بلایی سرم بیاد؟
نه!
این اتفاق نمیوفته،
این خونه تو حصار امن و خالصانه‌ای قرار گرفته فقط برای من!
چون من لیاقتشو داشتم،چون قدر این خونرو دوسنتم،اون روزی ک شهر رو هوا بود همه رفتن ولی ما موندیم؛چون اعتماد داشتیم،
چون برق نگاه مدافعمون هنوز تو یادمونه.
چون اینجا جاییه ک آرامش هرروز تو خونِمون تزریق میشه.
-پخش کردن دستمال بین بیبی‌ها🧻
شاید گاهی وقتا حس کنی کسی حواسش بهت نیست،
اما اینجا کسی نگاهشو ازت نمیگیره،
کسی با نبودنت کنار نمیاد،
کسی نیس ک فراموشت کنه و تو
فقط با وجود سختیا میتونی بفهمی،آرامش چه لذتی داره.
درک کردن عمیق ترین خوشحالی وقتی آسون میشه که،طعم سنگین ترین غمارو چشیده باشی.
اکسو همون خوشحالی عمیقیه ک؛دور خونه ذهنم پیچیده شده.